نهضت های اسلام صد ساله اخیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهضت های اسلام صد ساله اخیر - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سر سيد احمدخان هندي كه در عصر خود رهبر مسلمانان هند به شمار مي رفت و در ابتدا با استعمار مبارزه مي كرد در سال 1284 هجري سفري به انگلستان رفت . به اقرار دوست و دشمن ، آن سفر اثري عميق در روحيه او باقي گذاشت . انديشه مبارزه با استعمار انگلستان پس از مشاهده آن تمدن گسترده و وسيع و آن قدرت سياسي و اقتصادي و نظامي و فرهنگي ، به كلي از دماغ سيد احمدخان خارج شد . او آنچنان مرعوب فرهنگ و تمدن غرب شد كه آن را غير قابل خدشه و چون و چرا ، و قدرت انگلستان را مقاومت ناپذير و مبارزه با آن را بيهوده دانست .

 از آن پس نه تنها همكاري با هندوان هم زنجير مسلمانان را كه با استعمار انگلستان مبارزه مي كردند ترك گفت ، مبارزه حزب " مسلم ليك " را كه اقبال نيز يكي از اركان آن بود تخطئه كرد و از تأييد و همكاري با آنها خودداري نمود . به نظرش رسيد كه تنها راه براي مسلمانان جلب حمايت انگلستان در مقابل هندوان است .

 سيد احمدخان از اين پس تبديل شد به يك فرد مبلغ تمدن و فرهنگ غرب . قرآن را هم با ديد حسي و احيانا ديد مادي غربي تفسير مي كرد . اما سيد جمال برعكس ، نه مجذوب تمدن غرب بود و نه مرعوب ، همواره مسلمانان را هشدار مي داد ترس و نوميدي را به خود راه ندهند و در مقابل ابوالهول استعمار غربي ايستادگي نمايند . آقاي دكتر حميد عنايت مي نويسد : " سيد جمال در زماني مي خواست از راه " عروشالوثقي " ( مجله اي كه به زبان عربي در پاريس منتشر مي كرد ) بر دامنه اين مبارزه ( مبارزه با ترس و نوميدي ) بيفزايد كه استعمار انگليس در آسيا به كاميابيهاي بزرگي دست يافته بود ، و بر اثر شكست
ايران در جنگ هرات ( 1273 هجري و 1856 ميلادي ) و نافرجامي شورش هند ( 1274 ه - 1857م ) و اشغال مصر ( 1300 ه1882م ) ، در نظر توده مسلمان همچون قدرتي شكست ناپذير مي نمود . سيد مي دانست كه مسلمانان تا زماني كه خويشتن را از عقده بيچارگي در برابر استعمار انگليس نرهانند ،
 از ايشان نمي توان چشم داشت كه بر ضد استعمار بيگانه و اميران ستمكار و ظلم شعار ( استبداد داخلي ) به پيكار برخيزند . از اينرو در سراسر زندگي خويش مي كوشد تا مسلمانان را در مبارزه با انگلستان قويدل كند و نشان دهد كه اگر مسلمانان به راستي يگانه و بسيج شوند ( اتحاد اسلام ) مي توانند انگلستان را از گسترش خواهي و زورگوئي باز دارند . نمونه اي از اين اعتقاد سيد ، مقاله اي به عنوان " اسطوره " در عروشالوثقي است كه خلاصه اش اينست : بيرون شهر استخر پرستشگاهي بود

 كه مسافران به هنگام شب از ترس تاريكي به درون آن پناه مي بردند ، ولي هر كس كه درون آن مي رفت به طرزي مرموز در مي گذشت . كم كم همه مسافران از اين پرستشگاه ترسيدند و هيچكس پرواي آن را نداشت كه شب را در آنجا بگذراند ، تا سرانجام مردي كه از زندگي بيزار و خسته شده بود ولي اراده اي نيرومند داشت به درون پرستشگاه رفت . صداهاي سهمگين و هراس انگيز از هر گوشه برخاست كه او را به مرگ تهديد مي كرد ، ولي مرد نترسيد و فرياد زد : پيش آئيد كه از زندگي خسته شده ام .

 با همين فرياد يكباره صداي انفجاري برخاست و طلسم پرستشگاه شكسته شد و از شكاف ديوارهايش گنجينه هاي معبد پيش پاي مرد فرو ريخت . بدينسان آشكار شد آنچه مسافران را مي كشته ترس از خطري موهوم بوده است . . . بريتانياي كبير چنين پرستشگاهي بزرگ است كه گمراهان چون از تاريكي سياسي بترسند به درون آن پناه مي برند و آنگاه اوهام هراس انگيز ، ايشان را از پاي در مي آورد . مي ترسم روزي مردي كه از زندگي نوميد شده ولي همتي استوار دارد به درون اين پرستشگاه برود ( 1 ) و يكباره در آن فرياد نوميدي

. 1 اين مرد بدون شك خود سيد بود .

/ 36