نهضت های اسلام صد ساله اخیر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نهضت های اسلام صد ساله اخیر - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حركت است ، يك موج است ، يك مبارزه اجتماعي است . اما تدريجا روح و فلسفه اين دستور فراموش مي شود و محتواي اين ظرف بيرون مي ريزد و مسأله شكل يك عادت به خود مي گيرد كه مردمي دور هم جمع بشوند و به مراسم عزاداري مشغول شوند ، بدون اينكه نمايانگر يك جهتگيري خاص اجتماعي باشد و بدون آنكه از نظر اجتماعي عمل معني داري به شمار رود ، فقط براي كسب ثواب ( كه البته ديگر ثوابي هم در كار نخواهد بود ) مراسمي را مجرد از وظائف اجتماعي و بي رابطه با حسينهاي زمان و بي رابطه با يزيدها و عبيدالله هاي زمان بپا دارند .

 اينجا است كه حركت تبديل به بنياد يعني عادت شده و محتواي ظرف بيرون ريخته و ظرف خالي باقي مانده است . در چنين مراسمي است كه اگر شخص يزيدبن معاويه هم از گور بدر آيد حاضر است كه شركت كند بلكه بزرگترين مراسم را بپا دارد . در چنين مراسم است كه نه تنها " تباكي " اثر ندارد ، اگر يك من اشك هم نثار كنيم به جائي بر نمي خورد . اين مطلب ، صحيح است و ما مكرر به زبانها و بيانهاي ديگر در باره اش سخن گفته ايم . اما پرسش ما از دوست عزيز اينست كه آيا فرهنگ كهن ما كه رهبري سنتي پاسدار آن است ، اينچنين چيزهايي است ؟

 آيا امثال سيدجمال ، مدرس ، آيةالله خميني ، طالقاني پاسدار اين مراسم و تشريفاتند ؟ رابعا كدام رهبري توانسته است مانند همين رهبري سنتي موج بيافريند و حركت خلق كند ؟ در اين صد ساله اخير كه از قضا دوره فرنگ رفته ها و روشنفكران متجدد ضد سنت است كدام
رهبري غير سنتي توانسته است يك دهم رهبري سنتي جنبش به وجود آورد ؟ برخي ديگر به شكل ديگر در باره ضرورت انتقال رهبري نهضت اسلامي از روحانيت به طبقه به اصطلاح روشنفكر اظهار عقيده كرده اند ، و آن اينكه جامعه امروز ايران جامعه اي است مذهبي . ايران امروز از نظر زمان اجتماعي مانند اروپاي قرن پانزدهم و شانزدهم است كه در فضاي مذهبي تنفس مي كرد و تنها با شعارهاي مذهبي به هيجان مي آمد . و از طرف ديگر مذهب اين مردم اسلام است ،
 خصوصا اسلام شيعي كه مذهبي است انقلابي و حركت آفرين . و از ناحيه سوم در هر جامعه اي گروه خاص روشنفكران كه خود آگاهي انساني دارند و درد انسان امروز را احساس مي كنند ، تنها گروه صلاحيتداري هستند كه مسؤول رهائي و نجات جامعه خويشند . روشنفكران جامعه امروز ايران نبايد ايران امروز را با اروپاي امروز اشتباه كنند و همان نسخه را براي ايران تجويز كنند كه روشنفكران اروپا از قبيل سارتر و راسل براي اروپاي معاصر تجويز مي كنند . آنها بايد بدانند

 كه اولا جامعه امروز ايران در سطح اروپاي قرن بيستم ، و ثانيا اسلام ، مسيحيت نيست . اسلام و بالخصوص اسلام شيعي ، مذهب حركت و انقلاب و خون و آزادي و جهاد و شهادت است . روشنفكر ايراني به توهم اينكه در اروپاي امروز مذهب نقش ندارد ، و نقش خود را در گذشته ايفا كرده است ، نقش مذهب را در ايران نيز تمام شده تلقي نكند ، كه نه ايران ، اروپا است و نه اسلام ، مسيحيت است . روشنفكر ايراني
بايد از اين منبع عظيم حركت و انرژي براي نجات مردم خود بهره گيري نمايد . و البته شروطي دارد . اولين شرط اينست كه از متوليان و پاسداران فعلي مذهب خلع يد نمايد . در پاسخ اين روشنفكران محترم بايد عرض كنيم اولا اسلام در ذات خود يك " حقيقت " است نه يك " مصلحت " ، يك " هدف است " نه يك " وسيله " و تنها افرادي مي توانند از اين منبع انرژي اجتماعي بهره گيري نمايند كه به اسلام به چشم " حقيقت " و " هدف " بنگرند نه به چشم " مصلحت " و " وسيله " . اسلام يك ابزار نيست

 كه در مقتضيات قرن 16 مورد استفاده قرار گيرد و در مقتضيات قرن بيستم به تاريخ سپرده شود . اسلام صراط مستقيم انسانيت است . انسان متمدن به همان اندازه به آن نيازمند است كه انسان نيمه وحشي ، و به انسان پيشرفته همان اندازه نجات و سعادت مي بخشد كه به انسان ابتدائي . آنكه به اسلام به چشم يك وسيله و يك مصلحت و بالاخره به چشم يك امر موقت مي نگرد كه در شرائط جهاني و اجتماعي خاص فقط به كار گرفته مي شود ، اسلام را به درستي نشناخته است و با آن بيگانه است .

 پس بهتر آنكه آنرا به همان كساني وابگذاريم كه به آن به چشم حقيقت و هدف مي نگرند نه به چشم مصلحت و وسيله ، آن را مطلق مي بينند نه نسبي . ثانيا اگر اسلام به عنوان يك وسيله و ابزار ، كار آمد باشد قطعا اسلام راستين و اسلام واقعي است ، نه هر چه به نام اسلام قالب زده شود . چگونه است كه بهره گيري از هر ابزار و وسيله اي تخصص مي خواهد و بهره گيري از اين وسيله تخصص نمي خواهد ؟ !

خيال كرده ايد هر مدعي روشنفكري كه چند صباح با فلان پروفسور صبحانه صرف كرده است قادر خواهد بود اسلام راستين را از اسلام دروغين باز شناسد و به سود جامعه از آن استفاده نمايد ؟ ! ثالثا متأسفانه بايد عرض كنم كه اين روشنفكران محترم كمي دير از خواب برخاسته اند ، زيرا متوليان قديمي اين منبع عظيم حركت و انرژي نشان دادند كه خود طرز بهره برداري از اين منبع عظيم را خوب مي دانند و بنابر اين فرصت خلع يد به كسي نخواهند داد . بهتر است كه اين روشنفكران عزيز كه هر روز صبح به اميد " انتقال " از خواب بر مي خيزند

و هر شب " خلع يد " خواب مي بينند فكر كار و خدمت ديگري به عالم انسانيت بفرمايند ، بگذارند اسلام و فرهنگ اسلامي و منابع انرژي رواني اسلامي در اختيار همان متوليان باقي بماند كه در همان فضا پرورش يافته و همان رنگ و بو را يافته اند و مردم ما هم با آهنگ و صداي آنها بهتر آشنا هستند .

 در رساله " اقبال ، معمار تجديد بناي اسلام " در باره سيد جمال و شعاع گسترده عملش و اينكه چگونه يك سيد يك لا قبا توانست رستاخيزي در جهان اسلام برپا كند ، مي گويد : " اينهمه قدرت و نفوذ چرا ؟ چه عاملي موجب شد كه فرياد اين يك تن تنها تا اعماق دلها و تا اقصاي سرزمينها راه كشد ؟

 جز اين بود كه ملتهاي مسلمان اين ندا را نداي دعوت يك آشنا احساس كردند ؟ احساس كردند كه اين صدا از اعماق روح فرهنگ و تاريخ پر از افتخار و حيات و حماسه خودشان در آمده است . اين صدا يكي از انعكاسات همان فريادي است كه در حراء ، در مكه ، در مدينه ، در احد ، در قادسيه ، در بيت المقدس ،
در تنگه الطارق ، در جنگهاي صليبي مي پيچيد ، همان صداي حياتبخش دعوت به جهاد و عزت و قدرت است كه در گوش تاريخ پر از حماسه اسلام طنين افكن است " ( 1 ) . آري سخن درست همين است . صداي سيد جمال از آن نظر در گوشها و هوشها و دلها طنين داشت كه از اعماق روح فرهنگ و تاريخ پر افتخار اسلامي بر مي خاست . چرا اين صدا از اعماق چنين روحي بر مي خاست ؟ زيرا سيد جمال خود ، پرورده همين فرهنگ بود ، ابعاد روحش در فضاي همين فرهنگ ساخته شده بود .

 نهضت اسلامي ايران مفتخر است كه در حال حاضر رهبري آنرا مراجعي آگاه و شجاع و مبارز بر عهده گرفته اند كه نيازهاي زمان را تشخيص مي دهند ، با مردم همدردند ، سوداي اعتلاي اسلام دارند ، يأس و نوميدي و ترس را كه از جنود ابليس است به خود راه نمي دهند . مراجعي كه حوزه مرجعيتشان از مراجعي كه امروز رهبري نهضت را بر عهده گرفته اند

 بسي وسيعتر بوده و عدد مقلدينشان بسي افزونتر بوده ، داشته ايم ، اما اين محبوبيت و اين نفوذ كلمه و اين آميخته شدن با روح و جان مردم را تا اين حد نداشته و يا كمتر داشته ايم . ما رهبري اين رهبران عظيم الشأن را ارج مي نهيم و تقدير مي كنيم و ذكر خيرشان را به تاريخ مي سپاريم و از خداوند متعال عزم راسختر و سختكوشي افزونتر و بينش تيزتر و موفقيت بيشتر براي آنها مسألت مي نمائيم .

. 1 " اقبال ، معمار تجديد بناي اسلام " صفحه . 82

/ 36