بیشترلیست موضوعات نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير خطابه اي كه ايراد نشد ( 1 ) واژه اصلاح جنبشهاي اصلاحي در تاريخ اسلام سيد جمال دو امتياز آرمان سيد امتيازات سيد شيخ محمد عبده كواكبي افول انديشه اصلاح در جهان عرب اقبال حركتهاي اصلاحي شيعي نهضت اسلامي ايران نهضت اسلامي ايران ماهيت نهضت و اما از نظر ريشه : رهبري نهضت آفات نهضت 1 - نفوذ انديشه هاي بيگانه 2 - تجدد گرائي افراطي 3 - ناتمام گذاشتن 4 - رخنه فرصت طلبان 5 - ابهام طرحهاي آينده 6 - ششمين آفتي كه يك نهضت خدائي را تهديد مي كند، از نوع معني است. شرايط موفقيت مصلح توضیحاتافزودن یادداشت جدید
حركت است ، يك موج است ، يك مبارزه اجتماعي است . اما تدريجا روح و فلسفه اين دستور فراموش مي شود و محتواي اين ظرف بيرون مي ريزد و مسأله شكل يك عادت به خود مي گيرد كه مردمي دور هم جمع بشوند و به مراسم عزاداري مشغول شوند ، بدون اينكه نمايانگر يك جهتگيري خاص اجتماعي باشد و بدون آنكه از نظر اجتماعي عمل معني داري به شمار رود ، فقط براي كسب ثواب ( كه البته ديگر ثوابي هم در كار نخواهد بود ) مراسمي را مجرد از وظائف اجتماعي و بي رابطه با حسينهاي زمان و بي رابطه با يزيدها و عبيدالله هاي زمان بپا دارند . اينجا است كه حركت تبديل به بنياد يعني عادت شده و محتواي ظرف بيرون ريخته و ظرف خالي باقي مانده است . در چنين مراسمي است كه اگر شخص يزيدبن معاويه هم از گور بدر آيد حاضر است كه شركت كند بلكه بزرگترين مراسم را بپا دارد . در چنين مراسم است كه نه تنها " تباكي " اثر ندارد ، اگر يك من اشك هم نثار كنيم به جائي بر نمي خورد . اين مطلب ، صحيح است و ما مكرر به زبانها و بيانهاي ديگر در باره اش سخن گفته ايم . اما پرسش ما از دوست عزيز اينست كه آيا فرهنگ كهن ما كه رهبري سنتي پاسدار آن است ، اينچنين چيزهايي است ؟ آيا امثال سيدجمال ، مدرس ، آيةالله خميني ، طالقاني پاسدار اين مراسم و تشريفاتند ؟ رابعا كدام رهبري توانسته است مانند همين رهبري سنتي موج بيافريند و حركت خلق كند ؟ در اين صد ساله اخير كه از قضا دوره فرنگ رفته ها و روشنفكران متجدد ضد سنت است كدام رهبري غير سنتي توانسته است يك دهم رهبري سنتي جنبش به وجود آورد ؟ برخي ديگر به شكل ديگر در باره ضرورت انتقال رهبري نهضت اسلامي از روحانيت به طبقه به اصطلاح روشنفكر اظهار عقيده كرده اند ، و آن اينكه جامعه امروز ايران جامعه اي است مذهبي . ايران امروز از نظر زمان اجتماعي مانند اروپاي قرن پانزدهم و شانزدهم است كه در فضاي مذهبي تنفس مي كرد و تنها با شعارهاي مذهبي به هيجان مي آمد . و از طرف ديگر مذهب اين مردم اسلام است ، خصوصا اسلام شيعي كه مذهبي است انقلابي و حركت آفرين . و از ناحيه سوم در هر جامعه اي گروه خاص روشنفكران كه خود آگاهي انساني دارند و درد انسان امروز را احساس مي كنند ، تنها گروه صلاحيتداري هستند كه مسؤول رهائي و نجات جامعه خويشند . روشنفكران جامعه امروز ايران نبايد ايران امروز را با اروپاي امروز اشتباه كنند و همان نسخه را براي ايران تجويز كنند كه روشنفكران اروپا از قبيل سارتر و راسل براي اروپاي معاصر تجويز مي كنند . آنها بايد بدانند كه اولا جامعه امروز ايران در سطح اروپاي قرن بيستم ، و ثانيا اسلام ، مسيحيت نيست . اسلام و بالخصوص اسلام شيعي ، مذهب حركت و انقلاب و خون و آزادي و جهاد و شهادت است . روشنفكر ايراني به توهم اينكه در اروپاي امروز مذهب نقش ندارد ، و نقش خود را در گذشته ايفا كرده است ، نقش مذهب را در ايران نيز تمام شده تلقي نكند ، كه نه ايران ، اروپا است و نه اسلام ، مسيحيت است . روشنفكر ايراني بايد از اين منبع عظيم حركت و انرژي براي نجات مردم خود بهره گيري نمايد . و البته شروطي دارد . اولين شرط اينست كه از متوليان و پاسداران فعلي مذهب خلع يد نمايد . در پاسخ اين روشنفكران محترم بايد عرض كنيم اولا اسلام در ذات خود يك " حقيقت " است نه يك " مصلحت " ، يك " هدف است " نه يك " وسيله " و تنها افرادي مي توانند از اين منبع انرژي اجتماعي بهره گيري نمايند كه به اسلام به چشم " حقيقت " و " هدف " بنگرند نه به چشم " مصلحت " و " وسيله " . اسلام يك ابزار نيست كه در مقتضيات قرن 16 مورد استفاده قرار گيرد و در مقتضيات قرن بيستم به تاريخ سپرده شود . اسلام صراط مستقيم انسانيت است . انسان متمدن به همان اندازه به آن نيازمند است كه انسان نيمه وحشي ، و به انسان پيشرفته همان اندازه نجات و سعادت مي بخشد كه به انسان ابتدائي . آنكه به اسلام به چشم يك وسيله و يك مصلحت و بالاخره به چشم يك امر موقت مي نگرد كه در شرائط جهاني و اجتماعي خاص فقط به كار گرفته مي شود ، اسلام را به درستي نشناخته است و با آن بيگانه است . پس بهتر آنكه آنرا به همان كساني وابگذاريم كه به آن به چشم حقيقت و هدف مي نگرند نه به چشم مصلحت و وسيله ، آن را مطلق مي بينند نه نسبي . ثانيا اگر اسلام به عنوان يك وسيله و ابزار ، كار آمد باشد قطعا اسلام راستين و اسلام واقعي است ، نه هر چه به نام اسلام قالب زده شود . چگونه است كه بهره گيري از هر ابزار و وسيله اي تخصص مي خواهد و بهره گيري از اين وسيله تخصص نمي خواهد ؟ ! خيال كرده ايد هر مدعي روشنفكري كه چند صباح با فلان پروفسور صبحانه صرف كرده است قادر خواهد بود اسلام راستين را از اسلام دروغين باز شناسد و به سود جامعه از آن استفاده نمايد ؟ ! ثالثا متأسفانه بايد عرض كنم كه اين روشنفكران محترم كمي دير از خواب برخاسته اند ، زيرا متوليان قديمي اين منبع عظيم حركت و انرژي نشان دادند كه خود طرز بهره برداري از اين منبع عظيم را خوب مي دانند و بنابر اين فرصت خلع يد به كسي نخواهند داد . بهتر است كه اين روشنفكران عزيز كه هر روز صبح به اميد " انتقال " از خواب بر مي خيزند و هر شب " خلع يد " خواب مي بينند فكر كار و خدمت ديگري به عالم انسانيت بفرمايند ، بگذارند اسلام و فرهنگ اسلامي و منابع انرژي رواني اسلامي در اختيار همان متوليان باقي بماند كه در همان فضا پرورش يافته و همان رنگ و بو را يافته اند و مردم ما هم با آهنگ و صداي آنها بهتر آشنا هستند . در رساله " اقبال ، معمار تجديد بناي اسلام " در باره سيد جمال و شعاع گسترده عملش و اينكه چگونه يك سيد يك لا قبا توانست رستاخيزي در جهان اسلام برپا كند ، مي گويد : " اينهمه قدرت و نفوذ چرا ؟ چه عاملي موجب شد كه فرياد اين يك تن تنها تا اعماق دلها و تا اقصاي سرزمينها راه كشد ؟ جز اين بود كه ملتهاي مسلمان اين ندا را نداي دعوت يك آشنا احساس كردند ؟ احساس كردند كه اين صدا از اعماق روح فرهنگ و تاريخ پر از افتخار و حيات و حماسه خودشان در آمده است . اين صدا يكي از انعكاسات همان فريادي است كه در حراء ، در مكه ، در مدينه ، در احد ، در قادسيه ، در بيت المقدس ، در تنگه الطارق ، در جنگهاي صليبي مي پيچيد ، همان صداي حياتبخش دعوت به جهاد و عزت و قدرت است كه در گوش تاريخ پر از حماسه اسلام طنين افكن است " ( 1 ) . آري سخن درست همين است . صداي سيد جمال از آن نظر در گوشها و هوشها و دلها طنين داشت كه از اعماق روح فرهنگ و تاريخ پر افتخار اسلامي بر مي خاست . چرا اين صدا از اعماق چنين روحي بر مي خاست ؟ زيرا سيد جمال خود ، پرورده همين فرهنگ بود ، ابعاد روحش در فضاي همين فرهنگ ساخته شده بود . نهضت اسلامي ايران مفتخر است كه در حال حاضر رهبري آنرا مراجعي آگاه و شجاع و مبارز بر عهده گرفته اند كه نيازهاي زمان را تشخيص مي دهند ، با مردم همدردند ، سوداي اعتلاي اسلام دارند ، يأس و نوميدي و ترس را كه از جنود ابليس است به خود راه نمي دهند . مراجعي كه حوزه مرجعيتشان از مراجعي كه امروز رهبري نهضت را بر عهده گرفته اند بسي وسيعتر بوده و عدد مقلدينشان بسي افزونتر بوده ، داشته ايم ، اما اين محبوبيت و اين نفوذ كلمه و اين آميخته شدن با روح و جان مردم را تا اين حد نداشته و يا كمتر داشته ايم . ما رهبري اين رهبران عظيم الشأن را ارج مي نهيم و تقدير مي كنيم و ذكر خيرشان را به تاريخ مي سپاريم و از خداوند متعال عزم راسختر و سختكوشي افزونتر و بينش تيزتر و موفقيت بيشتر براي آنها مسألت مي نمائيم . . 1 " اقبال ، معمار تجديد بناي اسلام " صفحه . 82