شكر حق را كه از خزاين غيب كه ازان نقد قيمتى به سه سال يك يك اين پنج نامه تا پايان هر كسى را چنانكه روى نمود زينهمه ناقدان نكته شناس ليك، آن كاندرين خزاين پر به سكه در علم راست تدبير است راستى ساكن اندرو به صواب او شهاب و دل و تنش ز اخيار من بدو عرضه كرده نامه خويش ديده هر بيت را رقم به رقمشمع من يافته ضياء از وى شمع من يافته ضياء از وى
ريخت چندان جواهرم در جيب كردم اين پنج گنج مالامال عرضه كردم به چشم دانايان در بد و نيك گفت و گوى نمود هر كسي، زد دمى به وهم و قياس مهره قلب دور كرد ز در راستى هم شهاب و هم تير است چون الف راست در ميان شهاب نيرين مشارق الانوار او با صلاح رانده خامه خويش رنج بر خود نهاد و منت هممس گشته كيميا از وي مس گشته كيميا از وي