محور اصلي اركان
محور اصلي و قطبي كه اين چهار ركن در مدار او ميگردند، آن عنصريكه باعث ميشود تا يك سرزمين امن بوده و اقتصاد سالم داشته باشد، آزادي
مردم تأمين و دلهاشان در آنجا بيارمد، حكومتي است كه در سايه وحي و
رهبري انسان كامِل (معصوم) شكل يابد، حكومتي كه در سايه يك سياستمدار دين
مَنِشِ مدير، مدبّر و آگاه با تدوين قانون بر اساس رهنمودهاي آسماني، تشكيل
شده باشد.ابراهيم ـ عليهالسلام ـ اين معنا و عنصر را به عنوان ركن پنجم در
رديف اركان چهارگانه نياورد بلكه آن را عنصر اصلي و محور ميداند و
اركان چهارگانه را در اطرافِ آن طواف ميدهد.«ربّنا وابعث فيهم رسولا منهم
يتلوا عليهم آياتك و يعلّمهم الكتاب و الحكمة و يزكّيهم انِّك انت العزيز
الحكيم.»6
خدايا! اگر از تو
ميخواهم كه اين جا آباد شود، امنيت و اقتصاد سالم در آن حاكم باشد،
مردم يكديگر را درك كنند و... اين ها بدون حكومت آسماني ميسّر نيست. كسي را
ميان آنان بفرست كه رسول تو باشد و قانونت را بر مردم تلاوت كند، مردم را به
قوانين تو آگاه ساخته و به حكمتِ آسماني حكيم نمايد و آنان را با تربيت صحيح
مهذّب گرداند.پروردگارا! مردمي كه داراي امنيت و اقتصاد
سالم و آزادي هستند، اگر از مكتبِ وحي تو مدد نگيرند، نعمتهايشان مبدّل
به نقمت خواهد شد.پيامبري را از بين آنها مبعوث فرما تا آيات
تو را بر آنها تلاوت كند و آنها را در مرحله قرائت قرآن باقي نگذارد، بلكه به
مرحله علم و عمل برساند تا آنها عالِم به كتاب و حكمت شوند و اهل تهذيب نفوس
باشند و... .اينجاست كه بايد گفت كار پيامبر تأسيس حكومت
است نه موعظه و نصيحت. اگر سخن انبيا در موعظه و نصيحت خلاصه ميشد اين
همه پيامبركشي در تاريخ معنا نداشت! در موارد متعددي از آيات قرآن كريم سخن
از شهادت انبيا است بسياري از پيامبران شربت شهادت
نوشيدند.«قل فَلِمَ تقتلون
انبياءالله من قبل ان كنتم مؤمنين.»7
«ذلك بانّهم كانوا يكفرون بآيات الله
و يقتلون النبيين بغيرالحقّ.»8
«ان الذين يكفرون بآيات الله و
يقتلون النبيين بغير حق.»9
«وقتلهم الانبياء بغير حق.»10
قرآن در بسياري از موارد اين كلمات
را با «الف» و «لام» ذكر مي كند كه يعني دشمنان دين بسياري از انبيا را شهيد
كردهاند.«و كأيّن من
نبيّ قاتل معه ربيّون كثير»11; يعني بسياري از پيامبران بودند كه عدّهاي
را به پيكار عليه طاغوتيان دعوت ميكردند و آنان را به صحنههاي
نبرد فرا ميخواندند.اگر كار پيامبران تنها فعاليت فرهنگي
و موعظه بود، نه نيازي به مبارزات نظامي داشتند و نه مبارزات سياسي. و نه كسي
آنها را به شهادت ميرساند. معلوم ميشود كه آنان در صدد تأسيس
حكومت بودند. حكومتي كه در رأس آن رهبري الهي باشد تا هم آيات الهي را بر
مردم تلاوت كند هم مردم را به معارف غيب آشنا سازد. هم حكمتهاي آسماني
را فراسوي مردم نصب كند و هم به فكر تهذيب و تربيت و تزكيه امّت باشد. امتي
كه در سايه وحي است. نه سلطهگر است نه سلطهپذير. چون در اين
كتابِ حكمت (قرآن) آمده است كه: نه ظلم كنيد و نه به سمت ظالم گرايش پيدا
كنيد. طاغوتزدايي و مبارزه عليه بيگانگان از دستورات قرآن است. طردِ
استبداد و طعن استثمار و مبارزه12 با استعمار، درسي است كه وحي بر مسلمانان
ميآموزد و اين محور مدينه فاضله است.