دعا در آيينه معرفت قسمت دوم - دعا در آیینه معرفت (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دعا در آیینه معرفت (2) - نسخه متنی

کاظم بازافکن

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بصائرـ شماره 26,مرداد و شهريور 76

دعا در آيينه معرفت قسمت دوم

كاظم بازافكن

در قسمت اول اين مقاله به دو اشكال مهم در رابطه با دعا و پاسخهاي مربوط به آن پرداخته شد. اينك توجه خوانندگان محترم را به ديگر اشكالات مطرح شده جلب مي نماييم:

اشكال سوم

جمعي از متفكران و فلاسفه بر اين باورند كه دعا با قانون عليّت كه يك اصل مسلّم عقلي و فلسفي است و ابتناي علوم تجربي و طبيعي بر آن است در تضاد است. ايشان معتقدند: نظام هستي, نظام حكيمانه, احسن و مبتني بر قانون عليّت است به اين معنا كه در اين نظام هر معلولي, علّت خاص خود را دارد و همچنين علت هاي مخصوص, معلولهاي مخصوص و اينكه هر معلولي از هر علتي صادر نمي شود و چون دعا و نيايش به معناي درخواست چيزي خارج از محدوده عليّت است, پس جايگزين كردن دعا به جاي علّتهاي ديگر، موجب نقض مسلّم اين قانون است.اين جمع كه خود را دچار يك پارادوكس پيچيده مي بيند، از يك طرف معتقدند: بايد خدا را به نداي درون خواند و چشم اميد به رحمت بي كران اجابت اوداشت و از طرف ديگر معتقدند: قوانين حاكم برعالم، ثابت و دست نخوردني است وفرض استثناء براي آن محال است

پاسخ - اجابت دعا و نيايش امري خارج از اصل عليّت و همچنين قوانين حاكم بر هستي نيست، بلكه خود يكي از اسباب و علل تلقي مي شود .علوم بشري كه تاكنون نتوانسته است به طور قطع و يقين عوامل و معدّات تشكيل دهنده علّت تام فلسفي را معيّن كند و يا آنها را صرفاً محدود به عوامل و اسباب فيزيكي نمايد، محدود دانستن آنها از سوي برخي فلاسفه، بويژه فلاسفه تجربي، اشتباهي بزرگ است. ((راسل)) كه از جمله فيلسوفان تجربي و بنيانگذار مكتب اتميسم منطقي است و اعتقادي به وجود ابعاد معنوي در انسان و ارتباط او با ماوراءالطبيعه ندارد، بالاخره به اين امر اعتراف مي كند و مي گويد: (( تصور اينكه پديده ها و موضوعات جهان طبيعت از ماوراي اين عالم كه ابدي است سرازير مي شود، تصور صحيحي است)).[1]

انسان موجودي است به لحاظ تواناييهاي جسمي و فكري ضعيف و به همين دليل در شناخت عوامل و معدّات دچار خطا و اشتباه مي شود و تصور مي كند كه اسباب، منحصر در اسباب و علل مادي است، غافل از اينكه ممكن است امور ديگري نيز داشته باشند كه جزو علل بود، ولي بيرون از اين دايره قرار گرفته و مغفول واقع شده اند.چه بسيار اتفاق افتاده است كه انسان مهيّاي كاري مي شود و به گمان خود تمام مقدمات و اسباب آن را فراهم مي آورد، ولي در نهايت به نتيجه نمي رسد، چرا؟ زيرا اسباب و علل آن فعل به تمام و كمال در اختيار او نبوده، بلكه توهّم مي كرده است كه همهْ عوامل انجام كار را در اختيار داشته است. چرا كه بعضي از آنها خارج از دسترس بوده و يا اصلاً مورد نظر نبوده اند.دعا يكي از عواملي است كه تأثيرش در ايجاد حوادث و رخدادهاي طبيعي كمتر مورد توجه بوده و يا اصلاً مورد توجه نبوده است؛ و حتي براي آنانكه قايل به آن بوده اند نيز امري خارق العاده و بيرون از قوانين حاكم بر هستي تلقي مي شده است، غافل از آنكه دعا خودش از جملهْ اسباب است و همرديف با ديگر سببها. زماني كه انسان دعايي مي كند و يا خواسته اي را از خدا طلب مي نمايد، اين بدان معنا نيست كه خدا آن خواسته را بدون اسباب فراهم سازد، بلكه مقصود آن است كه خداوند او را به اسباب كامل هدايت كند و نيل به آن را آسان سازد. مثلاًزماني كه انسان شفاي مريضي را از خدا مي خواهد و سلامت و صحت او را آرزو مي كند، معناي اين كلام هرگز آن نيست كه خداوند بدون سبب، شفاي او را فراهم كند و سلامتي را بدو بازگرداند، بلكه مقصود آن است كه او را به اسباب و وسايل شفا راهنمايي كند. چنانكه اگر همو وسعت در روزي يا دانش و علم را طلب مي كند، مقصود آن نيست كه خداوند به طور معجزه آسا و دفعتاً خواسته او را برآورد، بلكه منظور آن است كه راههاي تحصيل روزي و علم را به او بنماياند تا به دنبالش رود.

مرحوم هبةالدّين شهرستاني مي گويد: ((درست است كه جهان دار اسباب و بناي دنيا بر بنيان علت و معلول نهاده شده است، ولي علت العلل و سبب الاسباب، خداوند بي نياز است و غير او هركه و هرچه باشد، معدّات و اسباب اند و علّت تامه نيستند... در عين حال، سئوال از حضرت حق و دعا و تضرع در پيشگاه حضرت آفريدگار و مسئلت از حضرت مسبب الاسباب، منافات با اين مطلب ندارد، بلكه مؤيّد آن است و دعا خود يكي از معدّات و سببي از اسباب رسيدن به مقصود است )).[2]

مرحوم مرتضي مطهري نيز در اين باره مي گويد: ((زماني كه با اراده يك پيغمبر يا وليّ خدا كاري فوق العاده صورت مي گيرد، شرايط عوض مي شود. يعني، ديگر يك روح نيرومند و پاك و متصّل به قدرت لايزال الهي شرايط را تغيير مي دهد. به عبارت ديگر، عامل و عنصر خاصي وارد ميدان مي شود. بديهي است در شرايط جديد كه از وجود عامل جديد يعني، ارادهْ نيرومند و ملكوتي ولي حقّ ناشي مي شود، قانون ديگري حكمفرما مي گردد. در مورد تأثير دعا... نيز جريان از همين قرار است)).[3]

در حديث آمده است: ابي الله ان يجري الامور الاّ باسبابها و قد جعل الله لكل شيء قدرا.
( خدا نخواسته است كه امور را جز به اسبابش جاري سازد. به تحقيق كه خداوند براي هر چيزي اندازه اي قرار داده است). و دعا هم يكي از اسبابي است كه خداوند نتايجي را بر آن موقوف و مترتب نموده است. بنابراين، دعا چنانكه عده اي پنداشته اند در عرض علل قرار نداشته، بلكه در طول آن است.

/ 13