مقدمه - سفرهای حج محدث قمی نورالله مرقده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سفرهای حج محدث قمی نورالله مرقده - نسخه متنی

رضا مختاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه

محدث بزرگوار و نامدار سده اخير، حاج شيخ عباس قمي (حدود 1294 ـ 1359ق.)، از مردان موفق و از خدمتگزاران بزرگ دين و آيين تشيع است. او با حداقل امكانات ـ بلكه امكاناتي در حد صفر ـ و بدون بهره جستن از بيتالمال و تصدّي مسؤوليتهاي حسّاس، منشأ خدمات و آثار بسيار بود.

در خطابه و منبر وعظ، از خطيبان درجه اول تشيع و از كساني بود كه در حوزه مشهد و قم و نجف، عالمان بزرگ و زهاد و وارستگان و مخلصان جزء مستمعان او بودند و گاهي براي استفاده از منبر او از شهري به شهر ديگر مسافرت ميكردند.1 در مشهد به دعوت مرحوم آيةالله حاج آقا حسين قمي(قدس سره)، در قم به دعوت مؤسّس حوزه، مرحوم آيةالله حاج شيخ عبدالكريم حائري(قدس سره)، و در برخي شهرهاي ديگر به دعوت بزرگان آن شهرها منبر ميرفت. منبرش شيفتگان زيادي داشت و تأثيرگذاريِ زيادتري. از ميان كساني كه در نجف پاي منبر او حاضر ميشدند، ميتوان از اين بزرگان ياد كرد: حضرات آيات: شيخ محمد حسين كاشف الغطا، سيد عبدالهادي شيرازي، شيخ محمّد حسين اصفهاني، شيخ محمد علي كاظميني، شيخ موسي خوانساري، سيد جمال گلپايگاني، سيد هادي ميلاني، سيد ابوالقاسم خويي و گاهي هم آيةالله سيد ابوالحسن اصفهاني(قدّس الله اسرارهم).2 در حوزه درس اخلاق او درمشهد، حدود يكهزار نفر از فضلا و طلاب شركت ميكردند و به شدت تحت تأثير قرار ميگرفتند.3 مقبول خاص و عام بود و زهد و ورع او زبانزد همه.

حضرت آيةالله بهجت(دامت بركاته) درباره ايشان ميگويند:

من با حاج شيخ عباس زياد مصاحبت داشتم و از ايشان قضايايي دارم; يكي از آنها اين است كه وقتي در نجف به ايشان عرض كردم: شرح اصول كافي، تأليف ملا صالح مازندراني را كسي دارد و ميخواهد بفروشد، ميخواهيد براي شما بخرم؟ فرمودند: بلي. رفتم و كتاب را از كتابفروش، كه مالك نزد او براي فروش گذاشته بود، به صد و پنجاه فلس خريدم و براي ايشان آوردم. حاج شيخ خيلي خوشحال بود، هم از مطالب كتاب و هم از خط آن.

خيلي هم از من تشكر كرد، ولي به من فرمودند: برو ببين، نكند صاحبش در معامله مغبون و از فروش پشيمان شده باشد و ميخواهد پس بگيرد يا پول بيشتري ميخواهد. رفتم پيش كتابفروشي و سؤال كردم و او گفت: صاحبش فروخت و رفت، به همان قيمت هم راضي بود; چون قيمت كتاب همان بود.

حاج شيخ اين طور دقت داشت كه نكند طرف مغبون شده باشد و ميخواهد كتاب را پس بگيرد و يا پول بيشتري ميخواهد; اگر چنين است، پول بيشتري به او ميدهيم كه نكند فرداي قيامت گرفتار باشيم; حتي وقتي به ايران رفته بودند باز براي من پيغام دادند كه اگر صاحب كتاب پيدا شد و ديديد مغبون و پشيمان است، به من خبر دهيد.

آيةالله بهجت آن گاه با حالتي خاص فرمودند: «لا اله الا الله، سابقاً چه افرادي بودند!»4 استاد محمود شهابي(رحمه الله) درباره تأثير سخن ايشان گفتهاند:

مرحوم حاج شيخ عباس قمي، بياغراق و مبالغه، خود چنان بود كه براي ديگران ميخواست و چنان عمل ميكرد كه به ديگران تعليم ميداد. سخنان و مواعظ او چون از دل خارج ميشد و با عمل توأم ميبود، ناگزير بر دل مينشست و شنونده را به عمل وا ميداشت. هركس او را با آن حال صفا و خلوص ميديد، عالم بود يا جاهل، عارف بود يا عامي، بازاري بود يا اداري، فقير بود يا غني، و سخنان سر تا پا حقيقت را از او ميشنيد، بياختيار انقلابي در حال وي پديد ميآمد و تحت تأثير بيانات صادقانه و نصايح مشفقانه او واقع ميشد و به فكر اصلاح خويش ميافتاد.5 آيةالله آقا باقر سلطاني(رحمه الله) نيز درباره منبر محدث قمي گفتهاند:

منبر ايشان به سبكي بود كه اگر انسان دل ميداد و به مطالب ايشان توجه ميكرد، منقلب ميشد. نحوه گفتارشان طوري بود كه مستمع را عوض ميكرد. وقتي عوالم قيامت و عالم برزخ را بيان ميكرد، موضوع را مجسم و شخص به خواب غفلت رفته را بيدار و متنبه ميكرد. منبري انسانساز داشت. چقدر افراد كه به بركت نصايح ايشان منتبه شدند و به راه صلاح و هدايت آمدند! واقعاً كلامش در قلب اثر ميكرد. البته اين به سبب واقعيت و معنويتي بود كه درخودش وجود داشت. اصلا آن سبك ساده زندگي كردن و وضع لباس و طرز رفتار ايشان، خود، مؤدِّب انسان و الگويي براي اهل علم بود.6 علاوه بر عرصه منبر و وعظ و خطابه، در ميدان تأليف نيز يدي طولا داشت و به رغم عمر نه چندان طولانياش (66 سال) آثاري تأثير گذار و بس پربركت از خود به جاي گذاشت كه در جاي جاي عالم تشيع منتشر شده و شيفتگان بسياري يافته است; از جمله: مفاتيح الجنان، منتهي الآمال، نفس المهموم، سفينة البحار و تتمّة المنتهي. دو كتاب اول را كسي نميداند تا كنون چند بار و چه تعداد چاپ شده است; شمارگان مفاتيح از ميليون ها نسخه گذشته و آثارش از زمان حيات تا كنون مورد استفاده خواص و عوام بوده است كه اين توفيق كم نظير است.

باري، ايشان به رغم تنگدستي و زهد و احتياط فوق العاده و كثرت كار و اشتغال دائمي به تأليف، مردي سيّاح و اهل سفر و زيارت بود; به طوري كه در مدت عمر، چهار بار به حج، بيش از بيست بار به زيارت عتبات (در ايام اقامت در مشهد و قم)، دفعات بسيار به زيارت امام رضا(عليه السلام)، چهار بار به بعلبك، شش بار به شام و يك بار به هند عزيمت كرد. اما آنچه اينجا مدّ نظر است، سرگذشت سفرهاي حج اوست كه با استفاده از يادداشت هاي خود ايشان تقديم ميشود. گفتني است كه عمده منبع ما در اين مقاله، كتاب سودمند مفاخر اسلام، ج11 و12 يعني: «محدث نامي حاج شيخ عباس قمي چهره درخشان روحانيت شيعه» است كه نويسنده پر كارِ معاصر، حضرت حجّةالاسلام والمسلمين آقاي دواني(دامت افاضاته)، تأليف كردهاند.

سفرهاي حج محدث قمي به ترتيب در اين سال ها بوده است:

1 . 1318 ق. از نجف اشرف، تقريباً در 24 سالگي، پيش از تأهل.

2 . 1329 ق. از قم، تقريباً در 35 سالگي، ظاهراً پيش از تأهل.

3 . 1341 ق. از مشهد، تقريباً در 47 سالگي، پس از تأهل.

4 . 1347 ق. از مشهد، تقريباً در 53 سالگي، پس از تأهل.

پيش از شرح سفرهاي حج محدث قمي، ذكر شهرهاي اقامت ايشان در طول عمر مناسب است:

الف) محدث قمي در حدود سال 1294 ق. در شهر مقدس قم متولد شد و مقدمات علوم ديني را در اين شهر گذراند.

ب) در سال 1316 ق. براي تحصيل علم، روانه نجف اشرف گرديد و تا سال 1318 كه حج گزارد مقيم نجف بود، اما پس از سفر حج، به قم باز گشت.

ج) در سال 1319 ق. مجدداً از قم به نجف رفت و تا سال 1322 در آنجا بود.

د) سال 1322 ق. به قم بازگشت و تا سال 1329 مقيم قم بود و دوباره به حج مشرف شد و سپس به قم بازگشت.

هـ ) درسال 1332 ق. به مشهد تشرف يافت و بيست و دو سال; يعني تا سال 1354، در همين شهر بود.

و) در سال 1354 ق. بر اثر اوضاع پيش آمده در ايران ـ از جمله حوادث مسجد گوهرشاد و كشف حجاب و تبعيد مرحوم آيةالله حاج آقا حسين قمي(رضوانالله عليه) به عراق و انس زياد و حشر و نشر محدّث قمي با ايشان ـ راهي نجف اشرف شد و تا هنگام وفات; يعني ذيحجه 1359 ق. ساكن نجف اشرف بود. در اين مدت، بر اثر بيماري تنگي نفس و ناسازگاري هواي گرم نجف با ايشان، تابستان ها به بعلبك مسافرت ميكرد; اما در سال 1359 به دليل رخداد جنگ جهاني دوم نتوانست به بعلبك برود و بر اثر بيماري در نجف اشرف درگذشت.

/ 12