محمّد رضا بندرچى محمّد صالح بن محمّد باقر قزوينى, معروف به «روغنى» و متخلّص به «فقير», از علما و فضلاى مشهور عصر صفوى است و ظاهراً در عهد شاه عباس دوم و شاه سليمان صفوى مى زيسته است. سال تولّدش معلوم نيست و در كتب شرح حالى كه احوال وى را نگاشته اند, اشاره اى بدان نشده؛ ولى محلّ ولادتش قزوين است و ظاهراً در همان محل, مقدّمات علوم روز را نزد بزرگان آن ديار, فراگرفته و سپس جهت ادامه تحصيل و كسب علوم, به پايتخت آن روزگار, يعنى اصفهان كه از مراكز مهم علمى آن دوران و شايد مهم ترين شهر علمى جهان شيعه بود, رحل اقامت افكنده است.[1] به گفته مؤلف ريحانة الأدب, از مقدمه كتاب ترجمه صحيفه سجاديه وى بر مى آيد كه از شاگردان حكيم الهى, سيّد برهان الدين محمد باقر (معروف به ميرداماد) است؛[2] زيرا در مقدّمه مذكور مى نويسد: اين شرح, بر فوايد خوبْ محتوى است و البته از افادات سيّدِ استاد, ميرمحمد باقر داماد, خالى نيست. از كتاب شرح مثنوى ملاّ صالح نيز بر مى آيد كه او مدّت مديدى در اصفهان به سر برده است؛ ولى بعدها مجدّداً به زادگاه خويش, قزوين, بازگشته و در سال1042ق, در مدرسه نوّاب, نزد شيخ محمّد طالقانى به فراگيرى دروس عالى پرداخته است.[3] او در سال 1075ق, به مشهد مقدس رضوى مهاجرت نموده و به قصد اقامت دائم, در آن ديار, توّطن اختيار كرده است. به طورى كه از آخر كتاب بركات المشهد المقدس وى كه در شهر مشهد تأليف نموده, بر مى آيد, با خودْ عهد كرده كه تا آخر عمرش از آن شهر, خارج نشود. لذا تا آخر عمر نيز در آن جا مانده و در همان شهر, مدفون شده است.[4] البته آن گونه كه از نسخه اى از كنوز العرفان برمى آيد, مدّتى نيز در شهر قندهار, سكونت كرده كه ظاهراً از روى اجبار بوده است؛ زيرا از اقامت در آن محل, ابراز نارضايتى نموده و شرح مثنوى خود را نيز در آن شهر, تصنيف كرده است. روغنى, همان گونه كه گفته شد, از علماى مشهور عصر صفوى است و در علوم ادبى و حكمت و عرفان, متبحّر بوده است. با توجّه به نحوه نگارش شرح حال وى در كتاب أمَل الآمل, مشخّص مى شود كه از معاصران مرحوم شيخ حرّ عاملي[5] بوده و نيز با مجلسى پدر و پسر, هم عصر بوده است.[6] از آثار به جاى مانده از وى ـ كه در ادامه به بررسى آنها خواهيم پرداخت ـ, بر مى آيد كه تسلّط وى بر علوم ادبى, حِكْمى, عرفان و تاريخ, بسيار بوده است. او اين فضل و تبحّر خود را در جاى جايِ تأليفات خود, نشان داده است. تمامى آثار وى, جز شرح عربى صحيفه, به زبان پارسى و محور آن نيز علوم و معارف اسلامى است و ظاهراً قصد وى از فارسى نويسى ـ كه تا آن زمانْ معمول نبوده ـ, هدايت عامّه مردم بوده است و اين, هر چه بيشتر بر عظمت شخصيّت و تدّين, مردمدارى وى دلالت دارد. از بررسى آثار وى مى توان او را از مترجمان چيره دستِ عصر صفوى دانست. در هيچ يك از كتب شرح حال, به سال وفات ملاّ صالحْ اشاره اى نشده است؛ ولى به طورى كه نويسنده شرح حال وى در مستدركات أعيان الشيعة بيان كرده, در پشت كتاب حكمت اسلام كه نزد وى موجود است, يكى از شاگردان ملاّصالح, به خطّ خويش, سال وفاتش را 1116ق, در مشهد مقدّس, ذكر نموده است.[7] ملاّ كريم روغنى (م1283ق), كه در دوره قاجاريه مى زيسته, يكى از نوادگان ملاّ صالح است كه مرحوم اعتماد السلطنه, در المآثر و الآثار, زندگى وى را مورد بررسى قرار داده و او را از علماى معروف قزوين مى شمارد و امروزه, خاندان وى در قزوين, به «ارجمندى» مشهور هستند.[8] البته در اين شهر, خانواده هايى هم به «روغنى» موسوم اند كه مشخّص نيست آيا به ملاّ صالح منسوب اند يا خير؟