مزاحمت چيست؟ - اخلاق معاشرت (13) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اخلاق معاشرت (13) - نسخه متنی

جواد محدثی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعجب نكنيد اگر به جاي طرح يك موضوع ارزشي و مثبت، از يك رفتار منفي و ضد ارزش به نام «مزاحمت» بحث مي كنيم؛ چرا كه توجه به نقاط ضعف اخلاقي و پرهيز از آنها نيز، به اندازه همان نقاط قوت و فضايل، كارساز است.

در معاشرتها، هيچ عاملي به اندازه خدمت و ياري، جلب كننده دلها و محبتها نيست. هيچ عاملي هم به اندازه آزار و زحمت و آسيب رساني، رشته هاي دوستي و علقه هاي مودت را از هم نمي گسلد.

اين، طبيعت دلهاست كه اسير محبت مي شود و گريزان از دشمني و بدخواهي. زندگي، جرياني از حوادث گذران است. انسانها نيز، نقش اصلي اين حوادث را ايفا مي كنند. هر چه بي دردسرتر و بي مانع تر باشد، دلها شادتر و اميدها به زندگي افزونتر است.

برعكس، هر چه تصادم و تزاحم منافع و سلب آزاديها از هم و ايجاد زحمت و مزاحمت براي هم فراهم شود، به همان مقياس، رابطه ها تيره تر، دلها جداتر از يكديگر، ديدها نسبت به هم منفي تر و زندگيها به رنج و يأس و سرخوردگيها نزديكتر و آميخته تر خواهد بود.

اين است كه در «آداب معاشرت»، به فصلي تلخ برمي خوريم به نام «مزاحمت»، كه در پي نشناختن حق، حدّ و حريم يكديگر و عدم مراعات آنها پيش مي آيد.

طرح مزاحمت در بحث آداب معاشرت، به اين معناست كه اين «ضدّ آداب» را هم بشناسيم و از مسير راهمان دور كنيم، تا شيرينيهاي زندگي، به تلخكامي و كدورت نيانجامد. گويا مقدمه، اندكي طولاني شد. برويم سر اصل موضوع:

* پيامبر اسلام(ص): مسلمان كسي است كه مسلمانان ديگر، از دست و زبان او در آسايش باشند.

مزاحمت چيست؟

حتما افرادي را مي شناسيد كه وجودشان، رفتارشان و زبانشان، براي شما دردسر توليد مي كند و شما از دست و زبان آنان آسوده نيستيد.

آسايش در محيط كار و خانه، خواسته هر انسان است.

آنكه آسايش ديگران را به هم بزند، «مزاحم» است. به تعبير ديگر مي توان گفت: مزاحم، از دايره اسلام بيرون است. اين كلام صاحب شريعت و رسالت محمدي(ص) است، آنجا كه به اصحاب خويش فرمود:

«اَلا اُنبّئكُمْ مَنِ المُسْلِمُ؟ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِموُنَ مِنْ يَدِهِ وَ لِسانِه»(1)

آيا شما را خبر دهم كه «مسلمان» كيست؟ مسلمان كسي است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.

فرقي نمي كند كه اين «سلب آسايش» و «آزاررساني»، با حرف باشد يا عمل، مادي باشد يا روحي، براي فرد باشد يا جامعه، از سوي فرد باشد يا جمع، شخصي باشد يا دولتي، در خانه باشد يا اجتماع، يا محيط كار و مطالعه و استراحت، آگاهانه باشد، يا غافلانه، با حسن نيت باشد يا سوء نيّت.

نمونه ها

شايد به تعداد انسانها بتوان مزاحمت برشمرد. هر كسي به نحوي، در هر جا به گونه اي. زيرا رابطه ها متنوع است، نوع ايجاد
مزاحمت و زحمت هم بي شمار و رنگارنگ. ولي براي آنكه كسي تصور نكند مطلقا از مزاحمت براي ديگران دور است، و ... براي هشدار بيشتر، به چند نمونه اشاره مي شود:

ـ ديرهنگام به خانه رسيدن و به جاي زدن زنگ در، با بوق زدن اعلام اينكه: منم! در را باز كنيد. اين كار براي همسايه هايي كه در حال استراحتند، ايجاد مزاحمت است.

ـ بنّايي و ساختمان سازي داشتن و شن و ماسه و آجر و خاك را در مسير مردم ريختن و راه را بند آوردن و گرد و خاك به حلق و زندگي ديگران رساندن.

مأموران شهرداري براي كساني كه اين گونه سدّ معبر مي كنند يا شهر را كثيف مي كنند، هشدار و اخطار مي كنند. ولي ... كاش خود شهرداريها و ادارات و شركتهايي هم كه چنين تخريبهايي در خيابانها و كوچه ها و معابر دارند، سريع اقدام كنند و براي شهروندان اسباب زحمت و نيز ايجاد بدبيني نكنند.

* تحمل رنج براي راحت ديگران، دستور دين و ادب اجتماعي اسلام است. بايد «خودسوز» بود، تا «مردم ساز» گشت.

ـ آبهاي اضافي خانه (فاضلاب) را از طريق لوله اي به كوچه سرازير كردن و لجنزار پديد
آوردن، نمونه ديگري از مزاحمت است.

ـ صداي راديو، ضبط و بلندگو را در مراسم شادي و عزا و جشن و سوگواري تا حدي بلند كردن كه سلب آسايش از ديگران كند. مساجدي كه بلندگوهاي خود را در مجالس ختم يا شبهاي رمضان و محرم تا ديروقت، به بيرون از مسجد وصل مي كنند و همسايگان را از دين و مسجد و عزاداري بيزار مي كنند، مسؤولند. فقهاي بزرگوار نيز در پاسخ به استفتا از اين گونه مزاحمتها، از آن نهي كرده اند.

ـ پارك كردن ماشين و موتور در جاي نامناسب در كوچه و خيابان و «سدّ معبر» كردن،

ـ دود آب گرم كن حمام، بخاري و ... را به خورد خانه هاي همسايه دادن،

ـ استفاده از اتومبيلهاي دودزا، كه هواي محيط را آلوده مي سازد،

گل سرخيبراي مادربزرگ

طرفهاي صبح است. تابستان به آخرهايش رسيده است. خواب نيستم، بيدار هم نيستم. چيزي است ميان خواب و بيداري. در رختخوابم گلوله مي شوم. بي اختيار اين كار را مي كنم. هوا كه سرد باشد عادت دارم در جايم گلوله شوم. خود را به تمامي در پتو جاي مي دهم. بعد با چشماني كاملاً باز به تاريكي خيره مي شوم. آن قدر به تاريكي در زير پتو زل مي زدم تا گرماي مطبوع و دلپذير پتو تمام وجودم را در بر مي گرفت و رخوت لذت بخشي پلكهايم را بر هم مي انداخت و خوابم مي برد.

به همه چيز و همه كس فكر مي كنم. فكرم پرواز مي كند و به همه جا سر مي كشد اما ... اما هنوز كه هوا سرد نشده است! تابستان هنوز هست. پس چرا من گلوله شده ام؟ فكر مي كنم كسي با سر انگشتش به شيشه پنجره مي زند. كنار پنجره مي روم. هوا تاريك روشن است.

پنجره را باز مي كنم. باد سردي مي وزد تو. مورمورم مي شود و خوشم مي آيد. ابرها به هم نزديك شده اند. سرم را كاملاً از پنجره بيرون مي برم. نسيم سردي صورتم را نوازش مي دهد. دهانم را تا آنجايي كه مي توانم باز مي كنم و با تمام وجود هوا را مي بلعم. چيز سرد و ملسي به صورتم ضربه مي زند و در دهانم مي نشيند. شبنم است؟!
رضي الله عنه

/ 4