ديدگاه شيعه درباره تحريف قرآن - تحریف قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحریف قرآن - نسخه متنی

سید محمدصادق هاشمی شاهرودی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ديدگاه شيعه درباره تحريف قرآن

اشاره

در اين مقاله مى كوشيم تا نشان دهيم كه در آغاز، بحث تحريف قرآن تنها در منازعات اهل سنّت و شيعه به عنوان امرى جدلى مطرح بوده كه براى زير سؤال بودن مشروعيت خلفاى نخستين از آن استفاده مى شد. لكن بعدها مؤلفان امامى بدون توّجه به ماهيت جدلى و به علت خطا در قسم روايات، اين نظريه را عقيده اى شيعى تلقى و آن را وارد كتب اماميه كردند. از اين جهت مقاله حاضر نگاه جديدى به اين مسئله دارد.

شواهدى در خود قرآن و حديث وجود دارد كه نشان مى دهد كه پيامبر متن مكتوبى را در دروه حياتشان و به احتمال بيشتر در نخستين سالهاى حضورشان در مدينه تدوين كرده بودند.(1) براساس برخى شواهد قرآنى برخى از وحى منسوخ گرديده و يا به فراموشى سپرده شده است.(2)

در جايى از قرآن برخى آيات جايگزين برخى ديگر مى شوند.(3)

روايات اهل سنت در زمينه تدوين متفاوت هستند و تدوين قرآن را به پس از سال يازدهم هجرى بر مى گردانند.(4) و از آنجايى كه تا قبل از وفات پيامبر انتظار مى رفت كه برخى از آيات نسخ شوند، اهل سنت و حاميان اين روايت آن را منطقى مى دانند.(5)

داستان مربوط به اين روايت از اين قرار است كه پس از كشته شدن بسيارى از حافظان قرآن در جنگ يمامه، ابو بكر از بيم از بين رفتن بخش عمده اى از قرآن، دستور تدوين آن را صادر كرد و زيد بن تابت آن را تدوين نمود. وى دستور داد تا آيات را از حافظان بشنوند و اگر دو شاهد وجود داشت آن را بنويسند.(6) اوراق نوشته شده نزد ابو بكر و سپس عمر باقى ماند و در نهايت به عثمان رسيد. عثمان اين اوراق را به صورت در آورد و نسخه هاى چندى از آن را به مناطق مختلف فرستاد و دستور داد اگر مجموعه ديگرى از آن يافته شد آن را بسوزانند.(7)

اين نظريه اهل سنت باعث شد كه از همان ابتدا در روايات اهل سنت از دست رفتن بخشى از وحى قبل از آنكه ابو بكر آن را جمع آورى كند به رسميت شناخته شود. نمونه هاى فراوان آن را در روايات آنها مى توان مشاهده كرد. به عنوان مثال عمر در مورد يكى از آيات كه آن را به شكل مبهمى به ياد داشت براساس روايات اهل سنت گفته بود كه تنها حافظ اين آيه در جنگ يمامه كشته شده لذا اين آيه از بين رفته است.(8) اخبار مشابهى نيز در مورد مصحف عثمانى وجود دارد. اين اخبار حكايت از آن دارند كه بسيارى از صحابه برجسته بخشهايى از وحى را كه خودشان از پيامبر شنيده بودند در مصحف عثمانى نمى يافتند. مثلاً ابى بن كعب سوره بيّنه را به شكلى كه ادعا مى كرد از پيامبر شنيده مى خواند و لكن اين سوره با آنچه در مصحف عثمان بود متفاوت بود.(9)

اين مطالب كه در روايات خود اهل سنت آمده است موجب آن شد كه متكلمان شيعى براى ردّ نظرات اهل سنت از اين روايات استفاده جدلى بكنند. دو تن از مشهورترين متكلمان شيعه يعنى هشام بن حكم و هشام بن سالم در منازعات فرقه ايشان از اين ديدگاه اهل سنت استفاده كرده اند.(10)ابو عيسى ورّاق متكلم شيعى كتاب با عنوان «الحكم على سوره لم يكن» نوشته است.(11) عنوان اين كتاب دلالت بر آن دارد كه مؤلف بر ضد سنّيان(12) درباره حذفهايى از سوره بينه از روايات خودشان استفاده كرده كه برخى معتقد بودند شامل اخبارى بر ضد برخى از اشراف قريش بوده است. فضل بن شاذان نيشابورى بخش مفصلى از كتاب الايضاح را به از اهل سنت به سبب نقل اين نوع روايات كه وثاقت و اعتبار قرآن را زير سؤال مى برد اختصاص مى دهد.(13) بايد اشاره كرد كه تا نيمه نخست قرن سوم نظريات و اخبارى چون رواياتى كه محدثان اهل سنت نقل و تأييد مى كردند، هيچ جايى در جريان عمده تشيع نيافته بود. محاسبى در قرن سوم مى گويد: شيعيان بر عثمان به دليل سوزاندن مصاحف و بخشهايى از قرآن جزء مصحفى كه خود تدوين كرده بود، ايراد مى گرفتند.(14) بر اساس نقل محاسبى شيعيان براساس مبانى فقهى از عثمان خرده مى گرفتند كه سوزاندن قرآن بدعتى ناروا و مستلزم بى احترامى به وحى مكتوب است. اين نظريه با اين عقيده فقهى شيعه تأييد مى شود كه اجزايى از قرآن كه ديگر نمى توان از آن استفاده كرد، بايد دفن گردد يا با آب شسته شوند اما سوزانده نشوند. نظريه پنهان شده اى است اين عقيده آشكارا مبتنى بر ارتباط بين آتش و گناه است و اشاره به اين است كه به آتش انداختن قرآن گناه است و بر ناروايى سوزاندن كتاب با آتش دلالت دارد و اين كه قرآن را بايد از سوزاندن دور دانست.(15)

محاسبى اشاره اى به حمايت شيعيان از نظريه حذف و تبديل قرآن ندارد و اين نشانگر آن است كه در آثار قرن سوم هنوز مسأله تحريف قرآن على رغم اين كه موضوعى جدلى و مورد اشاره متكلمان بوده ولى عقيده
تمام جامعه شيعه نبوده است.

/ 5