فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام - جلد 1

عباس قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


((مجلسى اول )) گفته كه من با استادم ((ملا عبدالله )) روزى رفتيم خدمت ((شيخ ابوالبركات )) واعظ، در جامع عتيق اصفهان و او مردى معمر بود و قريب صد سال عمر كرده بود چون بر او وارد شديم ، تكلم كرد از جمال حرفهاى او آن بود كه گفت : من از ((شيخ على محقق )) بغير واسطه روايت ميكنم . آنگاه اجازه داد بجناب مولانا. بعد امر كرد يك كاسه شربت قند آوردند و در نزد مولانا نهادند، چون نظر مولى بر آنان افتاد، فرمود: منكه مريض نيستم و اين شربت هم مال مريض است . ((ابوالبركات )) آيه قل من حرم الله خواند پس عرض كرد شما رئيس مومنين ميباشيد و اينها بجهت مؤ منين خلق شده است . مولانا عذر خواست و فرمود من هنوز خيال نميكردم كه آب قند را غير از مريض ‍ هم ميخورد.

اين ((ملا عبدالله )) غير از ((ملا عبدالله بن محمود تسترى )) خراسانى ، عالم زمان ((شاه طهماسب صفوى )) است كه درس سنه 997، طايفه او زبكيه بمشهد ريختند او را گرفتند و به بخارا و ماوراء النهر بردند و با علماى آنجا مباحثه كرد و بر همه غالب شد آنگاه فرمود: من شافعى ميباشم ، قبول نكردم ، و او را شهيد كردند و بدنش را آتش زدند. رحمة الله عليه .

روز : 27

در اين روز، سنه 64، لشكر شام بسر كردگى ((حصين بن نمير)) وارد مكه شدند بجهت محاربه با ((ابن زبير)) و كردند و آنچه كردند از احراق بيت و هدم آن چنانچه در روز سوم ربيع الاول خواهد آمد. انشاءالله تعالى .

روز : 28

در اين روز، سنه ، 656، واقعه ((هلاكو)) و قتل ((مستعصم )) روى داد و دولت بنى عباس در عراق منقرش شد. گويند كه لشكر ((هلاكو)) زياده از دو هزار هزار و سيصد هزار از مردم بغداد بكشتند و نهرها از خون مردم جارى شد و در دجله ريخت .

((دمرى )) گفته كه امر چندان سخت بود مردمان كه كسى فرصت نوشتن تاريخ مرگ ((مستعصم )) و دفن كردن جسد او را نداشت .

((ذهبى )) گفته كه گمان نميكنم خليفه را كسى دفن كرده باشد و بليه چندان عظيم وبده كه هيچگاه مثال آن ديده نشده بود.

/ 157