فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام - جلد 1

عباس قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


پس در مثل چنين روزى ماءمون مجلسى عظيم ترتيب داد و كرسى آن حضرت را در پهلوى كرسى خود گذاشت و دو و ساده بزرگ براى آنحضرت قرار داد و جميع اكابر و اشراف و سادات و علما را جمع كرد اول پسر خود عباس را امر كرد كه با حضرتش بيعت كند و بعد از آن ساير مردم بيعت كردند پس بدره هاى زر آوردند و جوائز بسيار بمردم داده شد و خطبا و شعراء برخاستند خطبه و قصائد غراء در شاءن آنحضرت خواندند و جائزه خود را گرفتند و امر شد در رؤ س ‍ منابر و منابر نام آنحضرت را بلند گردانند و وجوه دنانير و دارهم را بنام نامى و لقب گرامى آنحضرت مزين گردانند و در همان سال در مدينه بر منبر رسول خدا (ص ) خطبه خواندند و در دعاى بحضرت ((امام رضا (عليه السلام ))) گفتند:

ولى عهد المسلمين على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب عليه السلام .

(( ستة اباء هم ما هم افضل من يشرب صوب الغمام ))

ماءمون امر سياه پوشى را كه بدعت بنى عباس بود ترك كنند و در عوض جامه هاى سبز بپوشند و يكدختر خود ((ام حبيبه )) را بآنحضرت تزويج كرد و دختر ديگر خود ((ام الفضل )) را ((بحضرت جواد)) نامزد كرد و تزويج كرد به اسحق بن موسى دختر عمش ، اسحق بن جعفر را.

در آن سال ابراهيم بن موسى برادر حضرت رضا (عليه السلام ) از جانب ماءمون امير حاج شد و با مردم حج كرد و در جمله از روايات است كه چون آنحضرت وليعهد شد، شعراء مدح آنجناب گفتند و در قصائد غرا در شاءن آنجناب بخواندند و ماءمون ايشانراصله داد مگر ((ابونواس )) شاعر كه ساكت بماند. ماءمون او را عتاب كرد كه تو با آنكه شيعى مذهب و مايل باهل بيتى و هم شاعر زمان و فريد دورانى ، چرا حضرت رضا(ع ) را مدح نگفتى ابو نواس اين اشعار بگفت و چه خوب گفته :




  • قيل لى انت اوحدالناس طرا
    لك من جوهر الكلام بديع
    فعلى ماتركت مدح ابن موسى
    قلت لا استطيع مدح امام
    قصرت السن الفصاحة فيه
    و لهذا القريض لا يحتويه



  • فى فنون من الكلام النبيه
    يثمر الدر فى يدى مجتنيه
    و الخصال التى تجمعن فيه
    كان جبريل خادما لاييه
    و لهذا القريض لا يحتويه
    و لهذا القريض لا يحتويه



/ 157