پس در مثل چنين روزى ماءمون مجلسى عظيم ترتيب داد و كرسى آن حضرت را در پهلوى كرسى خود گذاشت و دو و ساده بزرگ براى آنحضرت قرار داد و جميع اكابر و اشراف و سادات و علما را جمع كرد اول پسر خود عباس را امر كرد كه با حضرتش بيعت كند و بعد از آن ساير مردم بيعت كردند پس بدره هاى زر آوردند و جوائز بسيار بمردم داده شد و خطبا و شعراء برخاستند خطبه و قصائد غراء در شاءن آنحضرت خواندند و جائزه خود را گرفتند و امر شد در رؤ س منابر و منابر نام آنحضرت را بلند گردانند و وجوه دنانير و دارهم را بنام نامى و لقب گرامى آنحضرت مزين گردانند و در همان سال در مدينه بر منبر رسول خدا (ص ) خطبه خواندند و در دعاى بحضرت ((امام رضا (عليه السلام ))) گفتند:ولى عهد المسلمين على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب عليه السلام .(( ستة اباء هم ما هم افضل من يشرب صوب الغمام ))ماءمون امر سياه پوشى را كه بدعت بنى عباس بود ترك كنند و در عوض جامه هاى سبز بپوشند و يكدختر خود ((ام حبيبه )) را بآنحضرت تزويج كرد و دختر ديگر خود ((ام الفضل )) را ((بحضرت جواد)) نامزد كرد و تزويج كرد به اسحق بن موسى دختر عمش ، اسحق بن جعفر را.در آن سال ابراهيم بن موسى برادر حضرت رضا (عليه السلام ) از جانب ماءمون امير حاج شد و با مردم حج كرد و در جمله از روايات است كه چون آنحضرت وليعهد شد، شعراء مدح آنجناب گفتند و در قصائد غرا در شاءن آنجناب بخواندند و ماءمون ايشانراصله داد مگر ((ابونواس )) شاعر كه ساكت بماند. ماءمون او را عتاب كرد كه تو با آنكه شيعى مذهب و مايل باهل بيتى و هم شاعر زمان و فريد دورانى ، چرا حضرت رضا(ع ) را مدح نگفتى ابو نواس اين اشعار بگفت و چه خوب گفته :
قيل لى انت اوحدالناس طرا
لك من جوهر الكلام بديع
فعلى ماتركت مدح ابن موسى
قلت لا استطيع مدح امام
قصرت السن الفصاحة فيه
و لهذا القريض لا يحتويه
فى فنون من الكلام النبيه
يثمر الدر فى يدى مجتنيه
و الخصال التى تجمعن فيه
كان جبريل خادما لاييه
و لهذا القريض لا يحتويه
و لهذا القريض لا يحتويه