فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فیض العلام فی عمل الشهور و وقایع الأیام - جلد 1

عباس قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


پس با جنازه آن جناب خطاب كرد كه اى برادر! بر من گران است كه ترا بدين حالت به بينم و مى خواستم كه پيش از تو بميرم و تو خليفه و جانشين من باشى و لكن با تقدير خدا چه مى توان كرد.

پس جنازه آن جناب را بعد از غسل و تكفين حركت دادند و در همين موضعى كه فعلا مدفون است ، دفن نمودند. قبر شريفش در خانه ((حميد بن قحطبه )) در قبله قبر ((رشيد)) است و در وقت غسل و تكفين و نماز و دفن ، پسرش ‍ ((حضرت جواد عليه السلام )) حاضر بود و اين امورات بر دست آن جناب واقع مى شد و مردم نمى دانستند.

در بعضى روايات است كه ((ماءمون )) از ترس آنكه مبادا مردم فتنه كنند، جنازه حضرت را در شب حركت داد و دفن نمود. صلوات الله عليه .




  • من سره ان يرى قبرا بروئيته
    فليات ذا القبر ان الله اسكنه
    سلاله من رسول الله منتجبه



  • يفرج الله عمن زاره كربه
    سلاله من رسول الله منتجبه
    سلاله من رسول الله منتجبه



و در اين روز، سنه 256، ((زبير بن بكار)) وفات كرد و زبير از اولاد ((عبدالله بن زبير)) است و از اعيان علما و قاضى مكه بوده و بر نسب قريش اطلاع تمامى داشته و كتاب انساب قريش و موفقيات از تصنيفات او است و او همانست كه ساق و قدمش را برص گرفت براى آنكه قسم داد يكى از طالبين را باين قبر و منبر. پدرش بكار، همانست كه ظلم كرد بر ((حضرت رضا)) و آن جناب بر او نفرين فرمود در وقت دعاى آن حضرت از قصر افتاد و گردنش ‍ كوبيده شد و جدش ((عبدالله بن مصعب )) همانست كه عهد ((يحيى بن عبدالله بن حسن )) را پاره كرد و سعايت كرد در حق او نزد ((رشيد))، ((يحيى )) او را قسم بصيغه برائت داد و او قسم خورد در همانوقت تب كرد و بعد از سه روز بمرد و قبر او چند مرتبه منخسف شد.(34)

در اين روز، سنه 403، ((محمد بن الطيب )) معروف به ((قاضى ابوبكر باقلانى بصرى )) ناصر طريقه ((ابوالحسن اشعرى )) معروف به ((مناضره )) در بغداد وفات كرد.

/ 157