نقد و تحلیل دیدگاه های متصوفه درباره حدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد و تحلیل دیدگاه های متصوفه درباره حدیث - نسخه متنی

ابراهیم دهقان ‏زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فصل سوم به توجيهات و تأويلات نادرست احاديث توسط متصوفه پرداخته شده است. بدين معنا كه صوفيان جهت سرپوش نهادن به اعمال خلاف شرع خود، دست به دامان احاديث متشابه و يا ضعيفى شده‏اند كه اگر چه مى‏توان وجه صحيحى براى آن‏ها يافت و توضيحى معقول و خردمندانه از آن‏ها به دست داد، ولى آنان به دنبال دست يافتن به مقاصد خود به تأويلاتى روى آورده‏اند كه نه مورد قبول آيات كلام اللّه‏ مجيد مى‏باشد و نه با احاديثى كه از ائمه(ع) نقل شده است، قابل تطبيق است؛ بلكه هيچ سنخيتى با اصول مسلم و صحيح اسلامى ندارد.

در اين قسمت تقريبا حدود دوازده حديث نقد و تحليل شده و مخدوش بودن آن‏ها مسلّم گشته است. ما جهت اختصار و امتناع از تطويل كلام فقط به يك حديث اشاره كرده و آن را نقد مى‏كنيم.

از كتاب «فقه الرضا» نقل كرده‏اند كه در وقت تكبيرة‏الاحرام؛ «تذكّر رسول اللّه‏(ص) واجعل واحدا من الائمة نصب عينيك؛ رسول خدا(ص) را به ياد آر و يكى از ائمه(ع) را نصب العين خود قرار ده.»

بيشتر صوفيه مى‏گويند غرض از نصب العين قرار دادن يكى از ائمه(ع)، در نظر گرفتن و حاضر ساختن صورت مرشد است در دل، تا از تفرقه و وسوسه شيطان خلاصى يافته شود.[9]

ايرادهايى كه ما به اين حديث و تأويل آن وارد كرده‏ايم به شرح ذيل است:

اولاً:

صحّتِ انتساب اين كتاب به امام رضا(ع) مخدوش و مورد ترديد جدى است. چون عده‏اى از علما با توجه به قرائن و شواهد به كار رفته در اين كتاب، معتقدند كه اين كتاب نمى‏تواند از امام(ع) باشد. علاوه بر اين در اين كتاب به پاره‏اى از احكام فقهى اشاره شده است كه با فقه مذهب تشيع هيچ‏گونه هم آهنگى ندارد.[10]

ثانيا:

علامه مجلسى(رض) درباره اين حديث مى‏فرمايد: «لم يذكر ذلك فى خبر آخر» و مصحح بحارالانوار در پاورقى همان صفحه مى‏نويسد: «اين جمله از افزوده‏هاى ابن ابى العزاقر الشلمغانى است كه از اصحاب حلول و اتحاد بوده است».[11]

ثالثا:

اين حديث با آن چه در متن «فقه الرضا» آمده است متناقض است، چون در صفحه 102 همان كتاب حديث چنين روايت شده است: «واقبل على اللّه‏ بجميع القلب و بوجهك حتى يقبل اللّه‏ عليك».

رابعا:

حاج شيخ حسين نهاوندى غروى مى‏نويسد: شيخ حر عاملى «فقه الرضا» را از كتب مجعوله و موضوعه و در «وسائل الشيعه» ابدا از آن خبرى ذكر نكرده است. هم‏چنين مرحوم صدوق در «عيون» و كلينى در «كافى» دانسته، اسمى از فقه الرضا نبرده‏اند. و به فرض تسليم، مراد به آن كلام اين است كه به بركت ولايت و محبت آن بزرگواران اميد قبول شدن نماز داشته باشد![12]

خامسا:

مرحوم ميزراى قمى پس از اقامه ادلّه فراوان در نفى و طرد اين موضوع مى‏نويسد: هيچ دليل عقلى و نقلى قائم نشده كه چنين كارى (در نظر آوردن صورت مرشد) منشأ استكمال شود بلكه از عقل و نقل هر دو، دليل بر خلاف آن قائم است.[13]

سادسا:

روايات صحيحى در دست است كه تصريح دارد به اين كه نبايد در حال نماز و عبادت متوجه غيرخدا بود و اصلاً اگر غير از اين باشد شرك محسوب مى‏شود.[14]

سابعا:

با صرف‏نظر از صحت يا عدم صحت انتساب اين كتاب به امام(ع) و نيز با قطع نظر از اين كه اين عبارت از افزوده‏هاى متصوفه است يا نه، با كمى دقت و تأمل در مضمون حديث به روشنى مى‏توان فهميد كه غرض از نصب العين قراردادن ائمه(ع) پيروى از اعمال و كردار آن بزرگواران است. و به ما سفارش شده است كه علاوه بر شفيع قرار دادن آنان در عبادت، سعى كنيم عبادتمان نيز شبيه عبادت آنان باشد.

فصل چهارم پاره‏اى از مهم‏ترين عقايد، افكار، اعمال و بدعت‏هاى صوفيه را تبيين كرده است. عقايد و اعمالى كه احاديث قابل توجهى از معصومين(ع) در ردِّ آن‏ها نقل شده ولى از طرف متصوفه نسبت به آن‏ها بى‏مهرى شده است. به همين علت عنوان فصل چهارم را «ردِّ احاديث صحيحه توسط صوفيه» گذاشته‏ايم، چرا كه ناديده انگاشتن اين روايات و اصرار و پافشارى به ادامه بدعت‏ها و عقايد خلاف دين، در حقيقت نوعى بى‏توجهى به دستورهاى بزرگان دين و ردّ احاديثى تلقى مى‏شود كه از آنان منقول است. به طور خيلى فشرده مى‏توان گفت كه صوفيه با روى آوردن به پاره‏اى از عقايد و بدعت‏هاى نابه‏جا و غيرشرعى از قبيل: تناسخ، حلول و اتحاد، اعتقاد به امامت نوعيه، سرّ مگو، صلح كل، ذكر و فكر، اباحه‏گرى، خانقاه‏سازى، چله‏نشينى، خرقه‏پوشى، وجد و سماع، شطح‏گويى و... به طرد احاديث صحيح مبادرت ورزيده‏اند كه ما جهت اختصار به بيان يكى از آن‏ها اكتفا مى‏كنيم.

/ 5