باب فضل خدا منم آن باب
هر كه آيات ما دروغ نهاد
چشم معني بر او فتاده نشد
نيستش چونكه بخت فيروزي
زانكه مشكل گذر كند بنشاط
ور شتر بگذرد از آن سوزن
لا جرم ميكشد عذاب اليم
تا قيامت رود بنار و جحيم
كه خدا شرح ميدهد بكتاب
تا تكبر ز خواندنش افتاد
در رحمت بر او گشاده نشد55
جنت او را كجا شود روزي
شتر از چشم سوزن خياط
او بجنت رود بري ز محن
تا قيامت رود بنار و جحيم
تا قيامت رود بنار و جحيم
شد بدستوري خداي جليل
در ره خدمتم بجان پويند
مدحت من بصدق دل گويند
خادمم جبرئيل وميكائيل
مدحت من بصدق دل گويند
مدحت من بصدق دل گويند
بمن آورد جبرئيل امين
بر سر خوابگاه من حاضر
(مدحت من بفضل حي قديم
ورد بر بندگان هفت اقليم)
شربت آب جوي خلد برين
گشته جمعي فرشتگان ناظر
ورد بر بندگان هفت اقليم)
ورد بر بندگان هفت اقليم)
دردم جنگ و ضرب57و گيروبدار58
بفشاندم برويشان كف خاك
همه گشتند زان عذاب هلاك
من گرفتم برابر كفار
همه گشتند زان عذاب هلاك
همه گشتند زان عذاب هلاك
خلق را من كنم تمام شمار
پيش من آنچه در شمار آيد
نه يك افزايد و نه كم آيد
گرچه59 هستند در عدد بسيار
نه يك افزايد و نه كم آيد
نه يك افزايد و نه كم آيد
هست نزديك من بوجه حساب
همه را در زمان همين خوانم
معني و شرحشان همين دانم
زان پيغمبران هزار كتاب
معني و شرحشان همين دانم
معني و شرحشان همين دانم
شد هزار امت از طريق فتن
چونكه راه يقين نميديدند
سربسر جمله مسخ گرديدند
همگي مشرك60 از ولايت من
سربسر جمله مسخ گرديدند
سربسر جمله مسخ گرديدند
منم آن ياد كرده61 پيشين
من چو آيم برون زپرده غيب
هنر خلق فاش گردد وعيب
كه خروجم بود بروز پسين
هنر خلق فاش گردد وعيب
هنر خلق فاش گردد وعيب
منم آنكس كه كردهام بعتاب
چون بد ندا زره خدا بي بهر
همه را سوختم بآتش قهر
با بتان صد هزارگونه عذاب
همه را سوختم بآتش قهر
همه را سوختم بآتش قهر
منم استاده بر طريقه راست
پاك دينان كه راست گويانند
راستي مرا بخود دانند
وين طريق از ره طريق62 خداست
راستي مرا بخود دانند
راستي مرا بخود دانند
منم آنكس كه در بساط جهان
جمله حالي كه ميشود پيدا
پيش من روشن است في الاولي
عالمم بر تغيرات زمان
پيش من روشن است في الاولي
پيش من روشن است في الاولي
هر عمل را كه ميكند عامل
اگر آن دانشم نبود نخست
هيچ علم و عمل نبود درست
عمل آن ميشود مرا حاصل
هيچ علم و عمل نبود درست
هيچ علم و عمل نبود درست
آن63 محاسب منم كه ميدانم
در عددها و وزن كردن مور64
قطرههايي كه ابر ميبارد
خاطرم در 66 حساب ميآرد
عدد مرد و زن در اين عامل
واقفم گرچه بيحد است زنبور65
خاطرم در 66 حساب ميآرد
خاطرم در 66 حساب ميآرد
منم آيات آن بزرگ خدا
آنكه فرعون كافر از عصيان
ديد آنرا و گشت نافرمان
كه كس آگه نشد ضميرم را
ديد آنرا و گشت نافرمان
ديد آنرا و گشت نافرمان
كشته گشتم دوبار من بچهار
گشتم از حكم ايزد قاهر
باز در موضع ديگر ظاهر
زنده گشتم بقدرت جبار
باز در موضع ديگر ظاهر
باز در موضع ديگر ظاهر
بود عيسي بي پدر كوچك
من سخن از زبان او گفتم
شرح حال و بيان او گفتم
گفت در مهد او سخن بي شك
شرح حال و بيان او گفتم
شرح حال و بيان او گفتم
من كه آگه ز لفظ طفلانم
هر فسانه كه او همي خواند
خاطر من تمام ميداند
من سخنگو بلفظ ايشانم
خاطر من تمام ميداند
خاطر من تمام ميداند
جهت استطاعت من بود
چون بقول خداي كرد معاش
سر پيغمبران بر او شد فاش
كه خدا توبه داد بر داود
سر پيغمبران بر او شد فاش
سر پيغمبران بر او شد فاش
منم آنكس كه حضرت عيسي
هر كرا عقل بود اندر تن
معترف گشت بر امانت من
در پس من نماز كرد ادا
معترف گشت بر امانت من
معترف گشت بر امانت من