ترجمه فارسی منظوم خطبه البیان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه فارسی منظوم خطبه البیان - نسخه متنی

شاپور کاشانی، محمد تقی دانش پژوه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

106- انا المتقلب في الصور




  • هر زماني كه روي بنمايم
    هر دمم صورت دگر باشد
    در همه صورتم خبر باشد



  • در لباس دگر برون آيم
    در همه صورتم خبر باشد
    در همه صورتم خبر باشد



107- انا الذي ليس كمثله شييء(و انا السميع البصير)




  • داند اين را همه خردمندي
    مثل من نافريد حضرت حق
    كرد تا كار كاينات نسق



  • كه مرا نيست مثل و مانندي
    كرد تا كار كاينات نسق
    كرد تا كار كاينات نسق



108- انا العذاب الاعظم
بر سركافران اهل جحيم متعين منم عذاب عظيم69




  • اهل ايمان زمن برند ثواب
    و اهل كفران زمن برند70 عذاب



  • و اهل كفران زمن برند70 عذاب
    و اهل كفران زمن برند70 عذاب



109- انا الاخرة والاولي منم امروز قابل تحسين دنيي و آخرت منم بيقين




  • دارم و حفظ در امان هر دو71
    وين جهان را وانجهان هر دو72



  • وين جهان را وانجهان هر دو72
    وين جهان را وانجهان هر دو72



110- انا ابدي واعيد




  • منم آنكس كه ميكنم ظاهر
    وانكه ظاهر كنم گهي دانم
    هم منم آنكه باز گردانم



  • جمله اشكال غايب و حاضر
    هم منم آنكه باز گردانم
    هم منم آنكه باز گردانم



111- انا فرع من فروع الزيتونة و قنديل من قناديل النبوة




  • من كه از راه كفر بيرونم
    وزنبوت منم چو يك قنديل
    به بيان وبه صحت و به دليل



  • شاخي از شاخهاي زيتونم
    به بيان وبه صحت و به دليل
    به بيان وبه صحت و به دليل



112- انا مصباح الهدي73 انا مشكوة نور المصطفي صلي الله عليه و آله




  • من چراغ هدايت حقم
    آن چراغيكه در زمين و زمان
    هست از نور مصطفي تابان



  • من ز نور خداي مشتقم
    هست از نور مصطفي تابان
    هست از نور مصطفي تابان



113- انا خازن السموات و خازن الارضين74




  • هست در دست من بنور يقين
    كس نميداند اين بغير از من
    گر75 چه حبس است اندرين مخزن



  • مخزن گنج آسمان و زمين
    گر75 چه حبس است اندرين مخزن
    گر75 چه حبس است اندرين مخزن



114- انا اري اعمال العباد لايعزب عني 76 شيء في الارض




  • منم از كاملي و دانش و جاه
    هستم اندر همه جهان مشهور
    در زمين نيست چيزي77 از من دور



  • بر عملهاي بندگان آگاه
    در زمين نيست چيزي77 از من دور
    در زمين نيست چيزي77 از من دور



115- انا الذي رد علي الشمس مرتين باشارات




  • باشارات78 من دو بار زمهر
    گشت بر سقف آسمان راجع
    تا نگردد نماز من ضايع



  • باز گرديد آفتاب سپهر
    تا نگردد نماز من ضايع
    تا نگردد نماز من ضايع



116- انا الذي خص(؟) الله جبرئيل و ميكائيل




  • بهر من كرد كردگار جليل
    كه مرا هر دو احترام كنند
    هم بفرمان من قيام كنند



  • عرضه79 بر جبرئيل و ميكائيل
    هم بفرمان من قيام كنند
    هم بفرمان من قيام كنند



117- انا اسم من اسماء الله الحسني و الاعلي




  • منم اسمي ز اسمهاي خدا
    در سموات و ارض وبحروبر
    هريكي خوانده‌ام بنام دگر



  • وز همه اسمهاي او اعلي
    هريكي خوانده‌ام بنام دگر
    هريكي خوانده‌ام بنام دگر



118- أنا صاحب الطور و انا كتاب مسطور




  • منم آنكس كه صاحب طورم
    جسمم از سر حق سرشته شده
    سرها بر دلم نوشته شده



  • در حقيقت كتاب مسطورم
    سرها بر دلم نوشته شده
    سرها بر دلم نوشته شده



119- انا الحرث والنسل




  • منم از نسل سروران اصيل
    اصل ونسل همه جهانم من
    كار امنيت و امانم من



  • منم اصل نتيجه‌هاي جميل
    كار امنيت و امانم من
    كار امنيت و امانم من



120- انا الذي فرض الله طاعتي علي قلب كل ذي روح متنفس من خلق الله




  • در ره عدل ايزدعادل
    هر كرا روح باشد اندر تن
    واجب آمد بر او پرستش من



  • طاعتم فرض كرد بر هر دل
    واجب آمد بر او پرستش من
    واجب آمد بر او پرستش من



121- اناالذي انشرالا و لبن و الاخرين




  • فضل من كرد در جهان ظاهر
    لطفم آورد در بزرگي جود
    همه را از ره عدم بوجود



  • كسوت خلق اول و آخر
    همه را از ره عدم بوجود
    همه را از ره عدم بوجود



122- انا قاتل الاشقياء و محرقهم بناري انا المنتقم من الضالين




  • منم آنكس كه دارم اندر دل
    چون بود حشر و نشر و پرسش و داد
    (منم آن شاه متقي و تقي
    سر ايشان بتيغ بر دارم
    تنشان را بنار بگذارم)



  • كينه جمله گمره و باطل
    همه را من عذاب خواهم داد
    قاتل جمله گمرهان شقي
    تنشان را بنار بگذارم)
    تنشان را بنار بگذارم)



123- انا الذي اظهرني علي الدين




  • منكه هستم زنسل بوطالب
    اهل دين را رسد بياري من
    باغ جنت بدوستاري من



  • برعلامات دين شدم غالب
    باغ جنت بدوستاري من
    باغ جنت بدوستاري من



124- انا الذي اري دعوة الامم كلها الي طاعتي و من كفرت و اصرت مسخت




  • منم آنكس كه دعوت امت
    هر كه برگشت و راه كفر گزيد
    مسخ گرديد و راه خير نديد



  • پيش من روشن است هر نوبت
    مسخ گرديد و راه خير نديد
    مسخ گرديد و راه خير نديد



125- انا الذي اردالمنافقين من حوض رسول الله ص




  • منم آنكس كه در دم باقي
    در قيامت منافقان فضول
    من كنم دورشان زحوض رسول



  • بر سر حوض كوثرم ساقي
    من كنم دورشان زحوض رسول
    من كنم دورشان زحوض رسول



126- انا فتح باب الله لعباده من دخله كان آمنا و من خرج منه كان كافرا




  • در فتح خدا گشاده
    امن شد آنكسيكه رفت درون
    كافر است آنكه رفت از او بيرون



  • منم بر ره بندگان ستاده منم
    كافر است آنكه رفت از او بيرون
    كافر است آنكه رفت از او بيرون



127- انا الذي بيده مفاتيح الجنان و مقاليد النيران




  • داد بر دست من خداي جهان
    اهل جهت سوي جنان آرم
    اهل دوزخ بنار بسپارم



  • هم كليد بهشت و هم نيران
    اهل دوزخ بنار بسپارم
    اهل دوزخ بنار بسپارم



128- انا الذي جحدت الجبابره باطفاء نورالله و ادحاض محجته فيابي الله الا ان يتم نوره و ولايته. اعطي الله لنبيه نهر الكوثر و اعطاني نهر الاحياء80




  • جحد كردند مشركان دغا
    خواست ايزد كه نور خويش روان
    داد كوثر بمصطفي روشن
    جويبار حيات داد بمن



  • تا كه باطل كنند نور خدا
    بر ولايات خود كند اعيان
    جويبار حيات داد بمن
    جويبار حيات داد بمن



129- انا مع رسول الله ص في الارض (فعرفني) فيعطي من يشاء و تعرفني و يمنع من يشاء




  • منم از فضل كردگار مبين
    هر كه ما را شناخت قانع شد
    وانكه نشناخت رفت وتابع شد



  • با رسول خدا بروي زمين
    وانكه نشناخت رفت وتابع شد
    وانكه نشناخت رفت وتابع شد



130- انا قائم في ظلة خضر حيث لا روح يتحرك و لانفس يتنفس غيري




  • منم استاده در مقام علي81
    در مقامي كه نيست عرصه كس
    كه زند اندران مقام نفس



  • بر سرم سايبان سبز خدا
    كه زند اندران مقام نفس
    كه زند اندران مقام نفس



131- انا علم صامت و محمد علم ناطق




  • من واحمد دو سروريم بحلم
    علم صامت منم بدانش و دين
    علم ناطق محمد است يقين



  • هر دو در كار كردگار بعمل
    علم ناطق محمد است يقين
    علم ناطق محمد است يقين



132- انا صاحب القرون الاولي




  • منكه با ديده خدا بينم
    سبب بود آدمي زمنست
    كار مردي و مردمي زمنست



  • صاحب قرنهاي پيشينم
    كار مردي و مردمي زمنست
    كار مردي و مردمي زمنست



133- انا جاورت الموسي الكليم في البحرواغرقت فرعون




  • منم آنكس كه حضرت موسي
    روز دريا گذشت همچون برق
    گشت فرعون نامسلمان غرق



  • گذراندم سلامت از دريا
    گشت فرعون نامسلمان غرق
    گشت فرعون نامسلمان غرق



134- انا الذي اعلم لسان البهايم و منطق الطير




  • منم آنكس كه دانشم
    واقف سرفاش و پنهان را
    نيز دانم زبان مرغان را



  • بكرم 82 در زبان بهايم عالم
    نيز دانم زبان مرغان را
    نيز دانم زبان مرغان را



135- انا آيات الله و حجة الله و امين الله




  • منم آيات غيب داننده
    هم امين خداي ستارم
    هم وصي رسول مختارم



  • حجت حق جان ستاننده
    هم وصي رسول مختارم
    هم وصي رسول مختارم



136- انا احيي واميت




  • منم آن مقتداي دل روشن
    تا بحكم خداي هر بنده
    من بميرانم و كنم زنده



  • كه خدا امر كرده است بمن
    من بميرانم و كنم زنده
    من بميرانم و كنم زنده



137- انا اخلق وارزق




  • بندگانرا ز دار ملك فنا
    با بحكم خداي بنده نواز
    روزي جمله را رسانم باز



  • من در آرم روان بدار بقا
    روزي جمله را رسانم باز
    روزي جمله را رسانم باز



138- انا السميع البصير




  • از هدايات حضرت يكتا
    بنده نقش بند آب و گلم
    هست آغشته وصال دلم



  • شنوايم بسمع هم بينا
    هست آغشته وصال دلم
    هست آغشته وصال دلم



139- انا الذي اجول السموات السبع و الارضين في طرفة عين




  • لطف من در كمال راه يقين
    بخشش اين جمله را كنم بكرم
    تا كه يك چشم را زني بر هم



  • هست قسام آسمان وزمين
    تا كه يك چشم را زني بر هم
    تا كه يك چشم را زني بر هم



140- انا ذوالقرنين في هذه الامة كما قال رسول الله صلي الله و عليه و آله انك ذوالقرنين في هذه الامة




  • منم آنكس كه در حق من بود
    كه در اين امتي تو ذوالقرنين
    طاعت تست بر تمامت دين



  • آن حديثي كه مصطفي فرمود
    طاعت تست بر تمامت دين
    طاعت تست بر تمامت دين



141- انا صاحب الناقة التي اخرجها الله




  • صاحب آن شتر منم كه خدا
    هر كه راهست شكش از مادر
    اين سخن را نمي‌كند باور



  • بهر صالح پديد كرد ورا
    اين سخن را نمي‌كند باور
    اين سخن را نمي‌كند باور



142- انا الذي (انقر) في الناقور ذلك(يومئذ) يوم عسير علي الكافرين غير يسير




  • منم آنكس كه در دمانم 83 صور
    باشد آنروز روز بعث و شمار
    كار بر كافران شود دشوار



  • تا برآرند سر زخاك قبور
    كار بر كافران شود دشوار
    كار بر كافران شود دشوار



143- انا كهعص




  • داند آنكس كه كار پاك نهاد
    فضل اين پنج حرف زان من است
    شرح اين سوره در بيان من است



  • كه منم كاف و هاويا و عين وصاد
    شرح اين سوره در بيان من است
    شرح اين سوره در بيان من است



144- انا المتكلم بسبعين لساناً و مفتي شيء اعلي سبعين و جها




  • من بهفتاد و دو زبان فصيح
    منم آن مفتئي كه بر يك چيز
    قرب هفتادو جه آرم نيز



  • در بيان آورم حديث بليغ
    قرب هفتادو جه آرم نيز
    قرب هفتادو جه آرم نيز



145- انا الذي اعلم تاويل القرآن و مايحتاج اليه الامة




  • منم آنكس كه عالمم بدليل
    قادرم بر حروف آن يك
    و آنچه امت بود بدو84 محتاج
    پيش من روشن است همچو سراج



  • جمله قرآن همي كنم تأويل
    يك عالمم در بيان او بي شك
    پيش من روشن است همچو سراج
    پيش من روشن است همچو سراج



146- انا الذي اعلم مايحدث في الليل و النار امرا بعد امر و شيئاً بعد شيء الي يوم القيامه




  • آنچه حادث شود بروز وبشب
    ذهن من كشف جمله بتواند
    جز قيامت كه آن خدا داند



  • واقفم من بر آن و نيست عجب
    جز قيامت كه آن خدا داند
    جز قيامت كه آن خدا داند



147- انا الذي عندي اثنان و سبعون اسما من اسماء الله تعالي




  • هست نزديك من زنام كريم
    كه زخلق جهان بجز من بس
    شرح اين اسمها نداند كس



  • دو وهفتاد اسمهاي عظيم
    شرح اين اسمها نداند كس
    شرح اين اسمها نداند كس



148- انا الذي اري اعمال الخلايق في مشارق الارض و مغاربها و لايخفي علي منه شيء




  • من كه درسدره‌ها85 بود راهم
    از ضميرم نميشود غايب
    سرخلقان مشرق و مغرب



  • از عملهاي خلق آگاهم
    سرخلقان مشرق و مغرب
    سرخلقان مشرق و مغرب



149- انا الكعبة و البيت الحرام




  • بيت احرام وكعبه 86 هر دو منم
    چون رسيدم در آن خجسته مقام
    كعبه از كعب من گرفت نظام



  • كه ولي خداي ذوالمننم
    كعبه از كعب من گرفت نظام
    كعبه از كعب من گرفت نظام



150- انا البيت العتيق كما قال الله تعالي فيعبدوارب هذا البيت الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف




  • منم آن خانه عتيق جهان
    دست كوته كنيد ز افسانه
    كه شما را بلطف داد طعام
    كد ايمن ز خوف جوع مدام



  • كه خدا ياد كرده در قرآن
    بپرستيد رب اين خانه
    كد ايمن ز خوف جوع مدام
    كد ايمن ز خوف جوع مدام



151- انا الذي يملكني الله شرق الارض و غربها اسرع من طرفة عين و لمح البصر




  • منم آنكس كه حق بفضل وعطا
    تا كسي چشم را زند بر هم
    در جهان گردم و منم اعلم87



  • كرد مالك بشرق و غرب مرا
    در جهان گردم و منم اعلم87
    در جهان گردم و منم اعلم87



152- انا محمد المصطفي و انا علي المرتضي




  • من كه در نام مرتضي عليم هم
    چون دو نوريم هر دو رو بر رو88
    نيست فرقي ميانه من و او



  • بمعني چو مصطفي نبيم
    نيست فرقي ميانه من و او
    نيست فرقي ميانه من و او



153- انا كما قال رسول الله صلي الله عليه و آله علي مني و انا من علي




  • مصطفي آنكه در معني سفت
    كه علي از من و من از عليم
    وين سخن را بفاش ميگويم



  • منم آنكس كه در حق من گفت
    وين سخن را بفاش ميگويم
    وين سخن را بفاش ميگويم



154- انا اظهركيف اشاء




  • منم آنكس كه ميشود ظاهر
    منم آنكس كه پاي را مطلق
    ننهادم برون ز جاده حق



  • در همه جا بقدرت قاهر89
    ننهادم برون ز جاده حق
    ننهادم برون ز جاده حق



155- انا عبدالله تعالي




  • منم آنكس كه با بزرگي و جاه
    تابع اوست جسم و جان و عروق
    هزاران درود و هزاران سلام
    زما بر محمد عليه السلام



  • هستم از بندگان خاص اله
    حضرتش خالق است و من مخلوق
    زما بر محمد عليه السلام
    زما بر محمد عليه السلام



نكته: آنچه ميان ... گذارده شد از « س» و آنچه ميان (...) گذارده شده از «د» است چون هر دو نسخه مغلوط بود بيش از اين اندازه تصحيح نتوانستم بكنم.

/ 8