راه پيروزى آن مصلح بزرگ - حکومت جهانی مهدی (عج) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکومت جهانی مهدی (عج) - نسخه متنی

ناصر مکارم شیرازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید





راه پيروزى آن مصلح بزرگ

آيا او با شمشير قيام مىكند

مىدانيم شرط مهمّ پيروزى بر دشمن برترى نيروهاست; اين نيروها تنها شامل نيروهاى نظامى نمىشود; بلكه برترى از نظر قدرت روحى و ايمان به هدف، و استحكام پايههاى اقتصادى و اجتماعى، همه در اين برترى شكل مىگيرند و نقش اساسى دارند.
و اگر جامعهاى شكست خورده و در زنجير اسارت باقيمانده، دليلى جز غفلت از تلاش و كوشش در زمينه فراهم ساختن اين عوامل پيروزى و يا اشتباه در محاسبه نيروها ندارد.

با در نظر گرفتن اصل اساسى بالا، پرسشهايى پيرامون قيام مصلح بزرگ جهانى پيش مىآيد:

1 ـ براى تحقّق يافتن عدالت جهانى و پيروزى ارتش طرفداران حقّ و عدالت بر يغما گران و زور گويان و خود كامگان و جبّاران، آيا رهبر اين نهضت بزرگ از سلاحهاى سنّتى اعصار پيشين استفاده مىكند (از


اسلحه سرد)، در اين صورت چگونه مىتواند اين روش پيكار را به ديگران بقبولاند، و چنين سلاحى در برابر سلاحهاى پيشرفته و وحشتناك عصر ما كه به حكم يك بازيچه كوچك است، چگونه مىتواند ضامن پيروزى گردد؟
يا با سلاحى مدرنتر از آنچه امروز در اختيار پيشرفتهترين كشورهاى صنعتى است دست به مبارزه مىزند؟
اين سلاح چگونه و به چه وسيله در اختيار او و طرفدارانش قرار خواهد گرفت؟

2 ـ از اين گذشته، در روايات اسلامى مىخوانيم.
«او با شمشير قيام مىكند» و اين تعبير نشان مىدهد كه احتمال اوّل يعنى بهرهگيرى از سلاحهاى سنّتى به حقيقت نزديكتر است و با اين حال اشكال گذشته باز مىگردد كه:
چگونه مىتوان سلاحهاى مدرن را بكلّى از كار انداخت و به عصر سلاح سرد بازگشت؟
آيا دنياى امروز در يك جنگ اتمى ـ آنچنان كه بعضى از دانشمندان پيش بينى كردهاند ـ احتمالا طورى در هم كوبيده مىشود كه چارهاى جز بازگشت به گذشته ندارد و سپس او قيام خواهد كرد؟
آيا اين احتمال قابل قبول است؟

3 ـ باز سوال ديگرى پيش مىآيد كه اصولا و بطور كلّى، در عصر برترى نور بر ظلمت و عدالت بر بيدادگرى، آيا ماشينيزم مدرن با اينهمه وسائل رفاه و آسايشى كه براى بشريّت فراهم ساخته از ميان


مىرود و انسانها به چندين قرن پيش بازگشت مىكنند؟
اين ارتجاع و عقب گرد باور كردنى است؟
و يا بعكس، نه تنها مىماند، بلكه با سرعت تكامل مىيابد، تكاملى كه توأم با پيشگيرى از جنبه منفى زندگى ماشينى و خطرات ناشى از آن خواهد بود؟ و به تعبير ديگر، ماشينيزم هم «تكامل» مىيابد و هم «تصفيه» مىشود!

براى يافتن پاسخ اين سؤالها هم از منابع حديث مىتوان كمك گرفت و هم از دلائل عقلى چرا كه به هر دو ارتباط و پيوند دارد.

عقل مى گويد:

بازگشت به عقب نه ممكن است و نه منطقى، و اين برخلاف سنّت آفرينش و اصل تكامل در زندگى انسانها است; بنابراين، هيچ دليلى وجود ندارد كه با جهش جامعه انسانى به سوى حقّ و عدالت، ترقّى و پيشرفت جامعه متوقّف گردد، و يا عقب نشينى كند، عقب گرد و گذشته گرائى با چنان پيشرفت و جهشى متناسب نيست.
بنابراين، قيام يك مصلح بزرگ براى استقرار عدل و آزادى در سراسر جهان هيچ گاه سبب نمىشود كه جنبش صنعتى و ماشينى در شكل سالم و مفيدش بر چيده يا متوقّف شود.
صنايع كنونى نه تنها بسيارى از گرهها را از زندگى انسانها گشودهاند، بلكه همانگونه كه در بحثهاى گذشته گفتيم يكى از پايههاى استقرار حكومت واحد جهانى، نزديكى و بهم پيوستگى دنيا از نظر


وسايل ارتباطى و پيوندهاى اجتماعى است و اين موضوع بدون تكامل صنعتى ممكن نيست.
ولى شك نيست اين جنبش صنعتى و تكامل تكنولوژى الزاماً بايد از يك صافى دقيق بگذرد تا جنبههاى ناسالم و زيانبخش آن حذف گردد، و سرانجام در مسير منافع انسانها و صلح و عدالت بسيج شود; يك حكومت طرفدار حقّ و عدالت اين كار را حتماً خواهد كرد.
اين در مورد اصل پيشرفت صنعت و تكنولوژى.
امّا در مورد سلاحها بايد گفت:
براى استقرار چنان حكومتى بايد حكومتهاى خود كامه و بيدادگر از صحنه جهان خارج شوند; و براى خارج كردن آنها، لااقل در شرايط كنونى يك «سلاح برتر» لازم است; سلاحى كه شايد حتّى تصوّرش امروز براى ما ممكن نيست.
آيا اين سلاح چيزى همانند يك «اشعّه مجهول و مرموز» است كه كار بردش ماوراى همه سلاحهاى كنونى است و مىتواند همه آنها را خنثى كند و نقشه استفاده ابرقدرتها را از آن عقيم بگذارد؟
يا يك نوع تأثير مرموز روانى و از كار انداختن دستگاههاى فكرى آنها حتّى از راههاى دور است كه نتوانند هيچ گونه فكرى براى استفاده از سلاحهاى مخرّب كنونى بكنند؟
و يا چيزى از قبيل احساس يك نوع ترس و وحشت فوق العاده كه مانع هر گونه تصميمگيرى در اين زمينه شود؟
و يا چيز ديگر...

نمىدانيم. و نمىتوانيم نوع اين سلاح را نه از نظر مادّى يا روانى بودن و نه از جهات ديگر تعيين كنيم; همين اندازه اجمالا مىتوانيم بگوئيم يك سلاح برتر خواهد بود.
و نيز مىدانيم آن سلاح، سلاحى نيست كه گناهكار و بيگناه را با هم نابود كند و پايههاى عدالت آينده، بر ظلم و ستم امروز بگذارد.
اين از نظر تجزيه و تحليل عقلى.

و امّا از نظر منابع حديث

در منابع حديث تعبيرات جالبى ديده مىشود كه بطور ضمنى پاسخ رسا و روشنى براى سؤالات فوق در بر دارد; از جمله:

1 ـ از امام صادق(عليه السلام) چنين نقل شده:

«انّ قائمنا اذا قام اشرقت الارض بنور ربّها واستغنى العباد من ضوء الشّمس(1); هنگامى كه قائم ما قيام كند، زمين به

نور پروردگارش روشن مىشود و بندگان خدا از نور آفتاب بى نياز مىشوند!»

از اين تعبير چنين بر مىآيد كه مسأله نور و انرژى آنچنان حل مىشود كه در روز و شب از پر قدرتترين نورها كه مىتواند جانشين نور آفتاب گردد، بهرهگيرى مىكنند.
آيا باز بايد به اين موضوع شكل اعجاز دهيم در حالى كه برنامه

1 ـ بحار، ج 13، چاپ قديم، صفحه

176.زندگى روزمرّه ـ آنهم بطور مستمر ـ بايد بر سنن طبيعى دور بزند، نه بر اعجاز; كه اعجاز يك امر استثنائى و براى موارد ضرورى و فوقالعاده است آنهم در مسير اثبات حقّانيّت دعوت نبوّت يا امامت.
و به هر حال، در عصر هيچ پيامبرى زندگى عادى مردم بر اساس اعجاز جريان نداشته است; بنابراين، تكامل علوم و صنايع به حدّى خواهد رسيد كه مردم با رهبرى آن رهبر بزرگ قادر به كشف منبع نور و انرژى فوقالعادهاى كه حتّى مىتواند جانشين نور خورشيد گردد، مىشوند.
و آيا در چنين اوضاع و شرايطى سلاح مردم براى تأمين صلح و آزادى و عدالت مىتواند از نوع سلاحهاى قرون پشين باشد و اصولا تناسبى در ميان اين دو وجود دارد؟

2 ـ در حديث ديگرى از ابوبصير از امام صادق(عليه السلام) نقل شده:

«انّه اذا تناهت الامور الى صاحب هذا الامر رفع اللّه تبارك و تعالى لَه كلَّ منخفض من الأرض، و خفّض له كلَّ مرتفع حتّى تكون الدّنيا عنده بمنزلة راحته، فايّكم لو كانت فى راحته شعرة لم يبصرها(1); هنگامى كه كارها به

صاحب اصلى ولايت (مهدى(عليه السلام)) برسد خداوند هر نقطه فرو رفتهاى از زمين را براى او مرتفع، و هر نقطه مرتفعى را پايين مىبرد آنچنان كه تمام دنيا نزداو بمنزله كف دستش خواهد بود! كداميك از شما اگر در كف دستش موئى باشد آن را نمىبيند!»

1 ـ بحارالانوار، ج 52، ص

328.


امروز با نصب وسائل فرستنده بر فراز كوهها، كمك به انتقال تصويرها به نقاط مختلفى از جهان مىكنند و حتّى از ماهوارهها نيز استفاده كرده مناطق وسيعترى را زير پوشش انتقال تصوير قرار مىدهند; تا همه كسانى كه دستگاههاى گيرنده در اختيار دارند بتوانند از آن استفاده كنند.
ولى عكس اين موضوع لااقل در حال حاضر عملى نيست; يعنى، تصويرها را از يك نقطه به نقاط مختلف جهان مىتوان منتقل ساخت ولى از همه نقاط نمىتوان به يك نقطه انتقال داد مگر اين كه در هر شهر بلكه در هر خانه، و در هر بيابان و كوه و صحرا و در هر گوشهاى از دنيا دستگاههاى مجهّز فرستنده نصب گردد، تا بتوان از همه جهان آگاه شد و چنين چيزى با وسائل كنونى غير ممكن است.
امّا از حديث فوق چنين برمىآيد كه در عصر قيام مهدى(عليه السلام) يك سيستم نيرومند و مجهّز براى انتقال تصويرها به وجود مىآيد كه شايد تصوّر آنهم امروز براى ما مشكل باشد، آنچنان كه تمام جهان بمنزله كف دست خواهد بود; نه موانع مرتفع، و نه گودى زمينها; مانع از رؤيت موجودات روى زمين نخواهد شد!
بديهى است بدون يك چنين سلطه اطّلاعاتى بر تمام كره زمين، حكومت واحد جهانى و صلح و امنيّت و عدالت، به گونه همه جانبه، و سريع و جدّى، امكانپذير نخواهد بود; و خداوند اين وسيله را در اختيار او و تشكيلات حكومتش قرار مىدهد.
باز تكرار و تأكيد مىكنم كه اين گونه امور كه با زندگى روزمرّه مردم


سر و كار دارد بسيار بعيد است كه بر پايه اعجاز صورت گيرد بلكه بايد از طرق اسباب عادى و طبعاً بر اساس پيشرفت علم و صنعت باشد.
اين نيز روشن است كه اين واحد اطّلاعاتى پيشرفته، نمىتواند در يك جامعه ظاهراً عقب افتاده بود باشد بلكه به موازات آن بايد ساير بخشهاى زندگى نيز به همان نسبت پيشرفته باشد، در همه زمينهها و در همه شؤون، و حتّى نوع سلاحها.

3 ـ از امام باقر(عليه السلام) نقل شده كه فرمود:

ذخر لصاحبكم الصّعب!

قلت: و ما الصّعب؟

قال: ما كان من سحاب فيه رعد و صاعقة او برق، فصاحبكم يركبه، أَما انّه سير كب السّحاب و يرقى فى الأَسباب; اسباب السّماوات السّبع والارضين!(1)

براى صاحب و دوست شما (مهدى(عليه السلام)) آن وسيله سركش ذخيره شده است.

راوى اين حديث مىگويد: گفتم منظور از وسيله سركش چيست؟

امام(عليه السلام) فرمود:

ابرى است كه در آن غرش رعد و شدّت صاعقه يا برق است; او بر اين وسيله سوار مىشود; آگاه باشيد او بزودى بر ابرها سوار مىگردد و صعود به آسمانها و زمينهاى هفتگانه مىكند.

1 ـ بحار، ج 12، ص

182.


مسلماً منظور از ابر، اين ابر معمولى نيست; زيرا ابرهاى معمولى وسيلهاى نيستند كه بتوان با آنها سفر فضايى كرد; آنها در جوّ نزديك زمين در حركتند و با زمين فاصله ناچيزى دارند و نمىتوانند از آن بالاتر بروند; بلكه اشاره به وسيله فوق العاده سريع السّيرى است كه در آسمان به صورت تودهاى فشرده از ابر به نظر مىرسد، غرّشى همانند رعد، و قدرت و شدّتى همچون صاعقه و برق دارد; و به هنگام حركت، دل آسمان را با نيروى فوق العاده خود مىشكافد; و همچنان به پيش مىرود، و مىتواند به هر نقطهاى از آسمان حركت كند.
و به اين ترتيب، يك وسيله مافوق مدرن است كه شبيه آن را در وسايل كنونى نداريم; تنها در ميان بشقابهاى پرنده و وسايل سريع و سرسام آور فضايى كه امروز داستانهايى از آنها بر سر زبانهاست و نمىدانيم تا چه حد جنبه واقعى و علمى دارد، شايد شباهت داشته باشد; ولى به هر صورت بشقاب پرنده هم نيست.
به هر حال، از حديث بالا بطور اجمال مىتوان دريافت كه موضوع عقبگرد صنعتى در كار نيست، بلكه بعكس سخن از پيشرفت خارقالعادهاى در ميان است كه به موازات آن بايد تكامل در همه زمينهها صورت گيرد.

4 ـ حديث عجيب ديگرى كه از جابر از امام باقر(عليه السلام) نقل شده چنين مىگويد:

«انّما سمّى المهدى لانّه يهدى الى امر خفى; حتّى انه يبعث الى رجل لا يعلم النّاس له ذنب فيقتله حتّى ان احدهم يتكلّم فى بيته فيخاف ان يشهد عليه الجدار(1);

به اين جهت او مهدى ناميده شده است كه به امور مخفى و پنهان هدايت مىگردد; تا آنجا كه گاه به سراغ كسى مىفرستد كه مردم او را بىگناه مىدانندو او را به قتل مىرساند (زيرا از گناه نهايى او همانند قتل نفس كه موجب قصاص مىشود آگاه است!) و تا آنجا كه بعضى از مردم هنگامى كه درون خانه خود سخن مىگويند مىترسند ديوار بر ضدّ آنها شهادت دهد (و از خلافكاريها و توطئه آنان، حكومت مهدى را با خبر سازد!»

اين حديث نيز گواه بر آن است كه در دروان حكومت او در حالى كه نيكان و پاكان در نهايت آزادى به سر مىبرند، خلافكاران چنان تحت كنترل هستند كه ممكن است با وسائل پيشرفتهاى امواج صوتى آنها از ديوار خانه هايشان باز گرفته شود و به هنگام لزوم مىتوان فهميد كه آنها در درون خانه چه گفتهاند!
اين سخن شايد در يكصد سال پيش جز به عنوان يك معجزه قابل تصوّر نبود، اما امروز كه مىبينيم در بسيارى از كشورها چگونگى حركت اتومبيلها را در جادّهها با دستگاه رادار از راه دور و بدون حضور پليس كنترل مىكنند; و يا مىشنويم دانشمندان توانستهاند از

1 ـ بحارالانوار، ج

13.امواجى كه بر بدنه كوزههايى كه در پارهاى از موزههاى مصر وجود دارد صداى كوزه گران دو هزار سال پيش را زنده كنند، و يا مىشنويم كه دستگاههائى وجود دارد كه از طريق امواج حرارتى (امواج مادون قرمز) كه از يك دزد يا يك قاتل در محلّى باقيمانده و خودش تازه از آنجا گريخته عكسبردارى كنند و او را از روى آن بشناسند; زياد شگفتآور نيست.
از مجموع آنچه در بالا آورديم پاسخ سؤالات گذشته روشن مىگردد كه در عصر انقلاب جهانى مهدى(عليه السلام) نه فقط مسئله عقبگرد صنعتى وجود ندارد بلكه صنايع و تكنولوژى بطرز بى سابقهاى گسترش مىيابد ولى تنها در مسير منافع انسانها و تحقّق بخشيدن به آرمان حق طلبان و آزاديخواهان و تشنگان حقّ و عدالت.

مفهوم شمشير

تنها اين سؤال باقى مىماند كه پس اين همه تعبيرات مربوط به «قيام به شمشير» در مورد مهدى(عليه السلام) چه مفهومى دارد؟ حتّى در دعاهايى كه درس آمادگى براى شركت در اين جهاد آزادىبخش بزرگ مىدهد انتظار آن روز را مىكشيم كه با شمشير كشيده «شاهراً سيفه» در صفوف اين مجاهدين قرار گيريم.
امّا حقيقت اين است كه «شمشير» هميشه كنايه از قدرت و نيروى نظامى بوده و هست همانگونه كه «قلم» كنايه از علم و فرهنگ است.
شك نيست كه حتّى در ميدان جنگهاى سنّتى پيشين سلاحهاى


مختلفى جز شمشير به كار مىرفته، همچون تير و نيزه و خنجر، ولى همواره مىگويند اگر در برابر فلان موضوع سر تسليم فرود نياريد «حواله شما با شمشير است» يا گفته مىشد «به زور شمشير حقّ خود را مىگيريم».
يا از قديم معروف بوده «كشور با دو چيز اداره مىشود، قلم و شمشير» و همه اينها جنبه سمبوليك دارد و مفهوم آن تكيه بر قدرت و استفاده از نيروى نظامى است.
ضربالمثلهاى زيادى امروز در اين زمينه در دست است; مىگويند:

«فلان كس شمشير را از رو بسته!» يعنى، آشكارا قدرت نمائى مىكند.»

«شمشير ميان ما و شما حكومت خواهد كرد!» اشاره به اين كه جز از راه جنگ مساله حل نمىشود.

«شمشيرها را غلاف نمىكنيم تا به هدف برسيم!» كنايه از اينكه مبارزه را تا آخر ادامه خواهيم داد.

«فلان كس شمشيرش را غلاف كرده!» يعنى، دست از مبارزه برداشته است.»

«فلان كس شمشير دو دم است!» يعنى، از دو سو مبارزه مىكند.»

در تمام اين تعبيرات شمشير كنايه از قدرت و مبارزه است; در روايات اسلامى نيز مىخوانيم:

الجنّة تحت ظلال السّيوف; بهشت در سايه شمشيرهاست.

السّيوف مقاليد الجنّة; شمشيرها كليدهاى بهشتند!

همه اينها اشاره به جهاد و جانبازى و استفاده از قدرت است; و اين گونه تعبيرات سمبوليك از «شمشير» يا «قلم» در زبانهاى مختلف فراوان است.
از اينجا روشن مىشود كه منظور از قيام مهدى(عليه السلام) به سيف، همان اتّكاى بر قدرت است; براى اينكه چنين گمان نشود كه اين مصلح بزرگ آسمانى به شكل يك معلم، يا يك واعظ، و يا راهنماى مسائل اجتماعى ظاهر مىشود و رسالت او تنها اندرز دادن مردم است.
بلكه او يك رهبر دورنگر و دور انديشى است كه نخست از حربه منطق بهرهگيرى كافى مىكند، و آنجا كه گفتار حق سودى نبخشد كه در مورد بسيارى از زورگويان و جبّاران سودى هم نخواهد داد، دست به شمشير مىكند; يعنى، متوسّل به قدرت مىشود و ستمكاران را بر سرجاى خودشان مىنشاند; يا در صورت لزوم، وجود كثيفشان را از سر راه بر مىدارد; و شك نيست كه براى اصلاح گروهى از مردم جز اين راهى نيست كه گفتهاند:
«النّاس لا يقيمهم الاّ السّيف; كار مردم جز با شمشير راست نشود!»
و به تعبير ديگر، او تنها وظيفهاش روشنگرى و ارائه راه نيست بلكه وظيفه مهمترش ـ علاوه بر اين ـ اجراى قوانين الهى و به ثمر رساندن انقلاب تكاملى اسلام، و رساندن به مقصد و ايصال به مطلوب است.

گرچه از گفتار بالا اين نكته نيز روشن شد، ولى تصريح به آن لازم به نظر مىرسد كه بر خلاف پندار بعضى كوته فكران كه چنين مىپندارند


او به هنگام قيامش بىمقدّمه دست به سلاح مىبرد و طبق آن افسانه دروغين «آنقدر خون مىريزد كه خون به ركابش مىرسد!» نخست از طريق رهبرى فكرى و روشنگرى در همه زمينهها، مىپردازد.
به تعبير رساى مذهبى «اتمام حجّت» مىكند آنچنان كه هر كس كمترين آمادگى براى پذيرا شدن منطقى آئين حق داشته باشد روشن شود، و تنها كسانى باقى بمانند كه جز از طريق توسّل به زور و خشونت اصلاحپذير نيستند.
از قرائن روشن بر اين موضوع ـ گذشته از اين كه دليلش با خود آن است ـ اينكه مىدانيم روش او روش پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) است; او سيزده سال تمام در مكّه به دعوت پنهان و آشكار مشغول بود و آنها كه پذيراى حق بودند گرد او را گرفتند; ولى گردنكشان ياغى و زورمند كه اكثريّت توده نادان را به دنبال خود مىكشانيدند در برابرش بپا خاستند و او بناچار به مدينه آمد و با تشكيل حكومت اسلامى و فراهم ساختن قدرت، در برابر آنها ايستاد و راه خود به سوى يك دعوت عمومى گشود.
گرچه در زمينه دعوت اسلام نيز سمپاشى زياد شده كه آئين شمشير است ولى بهترين سندى كه امروز در برابر آنها در دست است و خوشبختانه نتوانستهاند آن را بپوشانند يا از ميان ببرند همين قرآن است.
اگر چهره اسلام يك چهره توسّل به خشونت و زور بود در قرآن براى اثبات حقايق اينهمه استدلال نمىشد; اينهمه در موضوع


خداشناسى و معاد دو اصل اساسى اسلام تكيه روى دلائل گوناگون نمىشد; اينهمه متفكّران و صاحبان عقل و انديشه را به داورى نمىطلبيد; اينهمه سخن از علم و دانش نمىگفت; يك رژيم خشن نظامى استدلال نمىفهمد.

و حتّى به هنگام توسّل به زور نيز موضع خود را با دلايل منطقى به عنوان يك ضرورت اجتنابناپذير مشخّص مىسازد.
به هر حال، او در اين روش همانند پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) عمل مىكند، به اضافه اين كه در عصر او سطح افكار عمومى بالاتر آمده و توسّل به منطق ضرورت بيشترى دارد همان گونه كه در برابر خشونت روز افزون گردنكشان زورگو، خشونت لازم است.
مسلّماً انقلاب او در پارهاى از قسمتها يك انقلاب خونين خواهد بود، و خونهاى كثيف كالبد جامعه بشرى با تيغ او بيرون خواهد ريخت و در هيچ جامعه فاسدى جز از اين راه اصلاحات بنيادى مايه نخواهد گرفت; ولى مفهوم اين سخن آن نيست كه او بى حساب خون مىريزد و بى دليل مىكشد; درست همانند طبيبى است كه در خون گرفتن از كالبد بيمار نهايت دقّت را به عمل مىآورد!




روش حكومت جهانى او

سه دوران

سه دوران مشخّص در مورد انقلابى بزرگ تاريخ بشر، مهدى(عليه السلام)وجود دارد:

1 ـ دوران آمادگى و انتظار و نشانههاى ظهور

2 ـ دوران تحقّق انقلاب و مبارزه با ظلم و فساد

3 ـ دوران حكومت حقّ و عدالت
درباره دوران اوّل و دوم تا كنون سخن بسيار گفتهايم; و اكنون نوبت بحث پيرامون دوران سوم است كه نتيجه اين انقلاب وسيع و همه جانبه است، و على رغم اهمّيّتى كه اين موضوع دارد كمتر روى آن بحث شده است.
به هر حال، تصوّر اينكه:
جهانى به وجود آيد خالى از تبعيضها و اختلافهاى طبقاتى، و صفبنديهاى مفسده آفرين;
خالى از جدائيها و پراكندگيها;

خالى از جنگ و خونريزى و تجاوز;
و خالى از خندههاى مستانه استعمار گران، و نالههاى محرومان به زنجير كشيده شده;
راستى چه دلانگيز و آرامبخش و نشاط آفرين است!
ولى مسلّماً همانقدر كه ترسيم چنين جهانى در افق خيال آسان است، از نظر عمل فوق العاده مشكل و طاقتفرساست، ولى به هر صورت بشريّت ناگزير است چنين راهى را بپيمايد و به آن واقعيّت عينى دهد كه در غير اين صورت راهى جز تباهى و نابودى ندارد.
خطوط اصلى نظامات چنين جامعهاى در روايات اسلامى با اشاراتى كوتاه و پرمعنى ترسيم شده، و با اين كه عباراتى است كه از سيزده يا دوازده قرن پيش به دست ما رسيد، كاملا زنده و تازه است.
و در اينجا به چند قسمت حسّاس آن اشاره مىكنيم:

پيشرفت برق آساى علوم در عصر مهدى(عليه السلام)

هيچ برنامه انقلابى بدون يك جهش فكرى و فرهنگى، پايا و پويا نخواهد بود و رشد و تكامل لازم را نخواهد يافت; لذا، بدون شك نخستين گام در تحقّق بخشيدن به چنين هدفى، اقدام به يك انقلاب فرهنگى است كه افكار را از دو سو به حركت در آورد:
از طرفى، در زمينه علوم و دانشهايى كه مورد نياز يك جامعه آباد و آزاد و سالم است (اين از نظر مادّى و روبنائى).
و از سوى ديگر، در زمينه آگاهى به اصول يك زندگى صحيح


انسانى آميخته با ايمان در جهت معنوى و زير بنائى.
در حديثى از امام صادق(عليه السلام) چنين مىخوانيم:

«العلم سبعة و عشرون حرفاً فجميع ما جائت به الرّسل حرفان، فلم يعرف النّاس حتّى اليوم غير الحرفين، فاذا قام قائمنا اخرج الخمسة والعشرين حرفاً; فبثّها فى النّاس و ضمّ اليها الحرفين، حتّى يبثّها سبعة و عشرين حرفاً(1);

علم و دانش بيست و هفت حرف (بيست و هفت شعبه و شاخه) است; تمام آنچه پيامبران الهى براى مردم آوردند دو حرف بيش نبود، و مردم تا كنون جز آن دو حرف را نشناختهاند، امّا هنگامى كه قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف (بيست و پنج شاخه و شعبه) ديگر را آشكار مىسازد; و در ميان مردم منتشر مىسازد; و دو حرف را به آن ضميمه مىكند تا بيست و هفت حرف كامل و منتشر گردد.»

اين حديث بروشنى جهش فوق العاده علمى عصر انقلاب مهدى(عليه السلام) را مشخّص مىسازد كه تحوّلى به ميزان بيش از 12 برابر! نسبت به تمام علوم و دانشهايى كه در عصر همه پيامبران راستين به بشريّت اعطا شد، پيش مىآيد; و درهاى همه رشتهها و همه شاخههاى علوم مفيد و سازنده به روى انسانها گشوده مىشود، و راهى را كه بشر طىّ هزاران سال پيموده به ميزان 12 برابر در دوران كوتاهى مىپيمايد;

1 ـ بحارالانوار، ج 52، ص

336.چه جهشى از اين بالاتر و سريعتر!
حديث ديگرى كه از امام باقر(عليه السلام) نقل شده، معنى حديث فوق را تكميل مىكند، آنجا كه مىگويد:

«اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد، فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم(1); هنگامى كه قائم ما قيام كند،

دستش را بر سر بندگان مىگذارد و عقول آنها را با آن كامل و افكارشان را پرورش داده تكميل مىكند.»

و به اين گونه در پرتو ارشاد و هدايت مهدى(عليه السلام) و در زير دست عنايت او مغزها در مسير كمال به حركت در مىآيند; و انديشهها شكوفان مىگردند، و تمام كوته بينىها و تنگ نظريها و افكار پست و كوتاه كه سرچشمه بسيارى از تضادها و تزاحمها و برخوردهاى خشونتآميز اجتماعى است بر طرف مىگردد.






مردمى بلند نظر، با افكارى باز، و سينههائى گشاده ،و همّتى والا، و بينشى وسيع، پرورش مىيابند كه بسيارى از مشكلات اجتماعى را در روح خود حل مىكنند و جهانى از صلح و صفا مىسازند.

و امروز نيز هر گونه اصلاح اجتماعى، در هر مقياسى، بستگى به اين دگرگونى فكرى و انقلاب روحى دارد.


1 ـ بحارالانوار، ج 52، ص

/ 14