درباره شريعتي - روزگار آفتابی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روزگار آفتابی - نسخه متنی

عبدالمجید نجفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درباره شريعتي

دكتر شريعتى در سال 1312 در خانواده اى مذهبى چشم به جهان گشود. پدر او استاد محمد تقى شريعتى مردى پاك و پارسا و عالم به علوم نقلى و عقلى و استاد دانشگاه مشهد بود. على پس از گذراندن دوران كودكى وارد دبستان شد و پس از شش سال وارد دانشسراى مقدماتى در مشهد شد. علاوه بر خواندن دروس دانشسرا در كلاسهاى پدرش به كسب علم مى پرداخت. معلم شهيد پس از پايان تحصيلات در دانشسرا به آموزگارى پرداخت و كارى را شروع كرد كه در تمامى دوران زندگى كوتاهش سخت به آن شوق داشت و با ايمانى خالص با تمامى وجود آنرا دنبال كرد.

شريعتى در سال 1334 به دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه مشهد وارد گشت و رشته ادبيات فارسى را برگزيد. در همين سال على با يكى از همكلاسان خود بنام پوران شريعت رضوى ازدواج ميكند. وجود تفكر خلاق باعث شد كه معلم شهيد در طول دوران تحصيل در دانشكده ادبيات به انتشار آثارى چون: ترجمه ابوذر غفارى، ترجمه نيايش اثر الكسيس كارل و يك رشته مقاله هاى تحقيقى در اين زمينه همت گمارد.

معلم انقلاب در سال 1337 پس از دريافت ليسانس در رشته ادبيات فارسى بعلت شاگرد اول شدنش براى ادامه تحصيل به فرانسه فرستاده شد. وى در آنجا به تحصيل علومى چون جامعه شناسى، مبانى علم تاريخ و تاريخ و فرهنگ اسلامى پرداخت و با اساتيد بزرگى چون ماسينيون، گورويچ و ساتر و ... آشنا شد و از علم آنان بهره هاى بسيار برد.

دوران تحصيل شريعتى همزمان با جريان نهضت ملى ايران به رهبرى مصدق بود كه او نيز با قلم و بيان خود و نوشته هاى محكم و مستدل از اين حركت دفاع مينمود. وى پس از سالها تحصيل با مدرك دكترا در رشته هاى جامعه شناسى و تاريخ اديان به ايران بازگشت. در همان دوران نيز فعاليتهاى بسيارى در زمينه ها ى سياسى و مبارزاتى و اجتماعى داشت كه به گوشه اى از آن فعاليت ها مي پردازيم.

در سال 1959 ميلادى به سازمان آزاديبخش الجزاير مي پيوندد و سخت به فعاليت مي پردازد. در سال 1960 ميلادى مقاله اى تحت عنوان "به كجا تكيه كنيم" را در يكى از نشريات فرانسه منتشر مي كند. در سال 1961 ميلادى مقاله "شعر چيست؟" ساتر را ترجمه و در پاريس منتشر مي نمايد و در همان اول علت فعاليت در سازمان آزاديبخش الجزاير گرفتار مي شود و در زندان پاريس با "گيوز" محاصبه اى مي كند كه در سال 1965 در توگو چاپ مي شود. در سال 1961 نيز مقاله اى تحت عنوان "مرگ فرانتس فانون" را در پاريس منتشر مي كند، همچنين در طول مبارزات مردم الجزاير براى آزادى دستگير مي شود و مورد ضرب و شتم پليس فرانسه قرار مي گيرد و روانه ء بيمارستان مي شود و سپس به زندان فرستاده مي شود. همچنين با مبارزان بزرگ ملتهاى محروم نيز آشنا مي شود.

وى در سال 1343 به ايران باز مي گردد و در مرز تركيه و ايران توقيف و به زندان قزل قلعه تحويل داده مي شود و بعد از چند ماه آزاد و به خراسان زادگاهش مي رود. در سال 1344 مدتى پس از بيكارى، اداره فرهنگ مشهد، استاد جامعه شناسى و فارغ التحصيل دانشگاه سوربن را بعنوان دبير انشاء كلاس چهارم دبيرستان در يكى از روستاهاى مشهد استخدام مي كند، و سپس در دبيرستان بتدريس مي پردازد و بالاخره به عنوان استاديار تاريخ وارد دانشگاه مشهد مي شود.

در سال 1348 به حسينيه ارشاد دعوت مي شود و بزودى مسئوليت امور فرهنگى حسينيه را بعهده گرفته و به تدريس جامعه شناسى مذهبى، تاريخ شيعه و معارف اسلامى مي پردازد. در اين محل است كه دكتر شريعتى با قدرت و نيروى كم نظير و با كنجكاوى و تجزيه و تحليل تاريخ، چهره هاى مقدس و شخصيتهاى بزرگ اسلام را معرفى نمود. استحكام كلام، بافت منطقى جملات با اتكاء به پشتوانه فنى و عميق فكريش هر شنونده اى را در كوتاهترين مدت سرا پا گوش مي ساخت و در نيم راه گفتار تحت تاثير قرار مي داد و سپس به هيجان مى آورد.

در سال 1352، رژيم، حسينيه ء ارشاد كه پايگاه هدايت و ارشاد مردم بود را تعطيل نمود، و معلم مبارز را بمدت 18 ماه روانه زندان مي كند و در خلوت و تنها ئى است كه على نگاهى به گذشته خويش مى افكند و استراتژى مبارزه را بار ديگر ورق زده و با خداى خويش خلوت مي كند. از اين به بعد تا سال 1356 و هجرت، دكتر زندگى سختى را پشت سر گذاشت . ساواك نقشه داشت كه دكتر را به هر صورت ممكن از پا در آورد، ولى شريعتى كه از اين برنامه آگاه مي شود، آنرا لوث مي كند. در اين زمان استاد محمد تقى شريعتى را دستگير و تحت فشار و شكنجه قرار داده بودند تا پسرش را تكذيب و محكوم كند. اما اين مسلمان راستين سر باز زد، دكتر شريعتى در همان روزها و ساعات خود را در اختيار آنها مي گذارد تا اگر خواستند، وى را از بين ببرند و پدر را رها كنند.

در مهر ماه سال 1353 ساواك كه غافلگير شده بود و از محبوبيت على آگاه او را بدست شكنجه روحى و جسمى سپرد، و مي خواستند او را وادار به همكارى نموده و برايش شوى تلويزيونى درست كنند و پاسخ او كه هيچگاه حقيقتى را به خاطر مصلحت ذبح شرعى نكرده است چنين بود " و اگر خفه ام كنند سازش نخواهم كرد وحقيقت را قربانى مصلحت خويش نمي كنم." دكتر در 25 ارديبهشت ماه 1356 تهران را بسوى اروپا ترك گفت تا دورانى جديد را با مطالعه و مبارزه آغاز كند. سر انجام در روز يكشنبه 29 خرداد ماه 1356 با قلبى عاشق، انديشه اى پاك، ايمانى محكم، زبانى قاطع، قلمى توانا، روانى آگاه و سيمايى آرام بسوى آسمانها و آرامشى ابدى عروج كرد و عاشقان و دوستداران خود را در اين فقدان هميشه محسوس تنها گذاشت.

خدايش بيامرزد و راهش پر رهرو باد.

---------------------------------------------

با تشكر از آقا ى م. لطيفى

على شريعتى در يك نگاه

1312: تولد دوم آذر ماه

1319: ورود به دبستان "ابن يمين"

1325: ورود به دبيرستان "فردوسى مشهد"

1327: عضويت در كانون نشر حقايق اسلامى

1329: ورود به دانشسراى مقدماتى "مشهد"

اتمام دوره ء دانشسرا و استخدام در اداره ء فرهنگ مشهد

شركت در تظاهرات خيابانى عليه حكومت موقت قوام السطنه و دستگيرى كوتاه مدت

1332: عضويت در نهضت مقاومت ملى

1333: گرفتن ديپلم كامل ادبى و انتشا ركتاب (ترجمه) نمونه هاى عالى اخلاقى در بحمدون اثر كاشف الغطاء

1334: انتشار كتابهاى "ابوذر غفارى" و "تاريخ تكامل فلسفه"

ورود به دانشگاه ادبيات مشهد

1336: دستگيرى به همراه 16 نفر از اعضاى نهضت مقاومت در مشهد

1337: فارغ التحصيل از دانشكده ء ادبيات، با احراز مقام اول

24 تير ماه، ازدواج با همكلاس خود بنام (بى بى فاطمه) شريعت رضوى

1338: اعزام به فرانسه با بورس دولتى بدليل كسب رتبهء اول

تولد اولين فرزندش "احسان"

پيوستن به سازمان آزاديبخش الجزاير

1339: بردن همسر و فرزند به فرانسه زندانى شدن در پاريس، بخاطر مبارزاتش در راه آزادى الجزاير

1340: همكارى با كنفدراسيون دانشجويان ايرانى، جبههء ملى، نهضت آزادى و نشريهء ايران آزاد

1341: مرگ مادر

تولد دومين فرزندش "سوسن"(زرى)

آشنائى با افكار فانون نويسندهء انقلابى- آنتيلى الاصل عضو

جبهه ء نجات بخش الجزاير- كتاب دوزخيان روى زمين وآشنائى با ژان پل سارتر

1342: تولد سومين فرزندش "سارا"

اتمام تحصيلات و اخذ مدرك دكترا در رشته ء تاريخ و گذراندن كلاس هاى جامعه شناسى

1343: بازگشت به ايران و دستگيرى در مرز و انتقال به زندان قزل قلعه

پايان انتظار خدمت و از شانزدهم شهريور ماه

انتصاب مجدد در ادارهء فرهنگ

1344: انتقال به تهران بعنوان كارشناس و بررسى كتب درسى

1345: استاديارى رشتهء تاريخ در دانشگاه مشهد

1347: آغاز سخنراني هاى او در حسينيهء ارشاد و دانشگاهها و انتشار كتابهاى "اسلام شناسى مشهد" مجموعه ء آثار 30 و از "هجرت تا وفات"

1350: تولد چهارمين فرزدش "مونا"

1351: تعطيل حسينيه ارشاد و ممنوعيت سخنرانيهاى او

1352: معرفى خود به ساواك و هيجده ماه زندان انفرادى در كميته شهربانى

1354: خانه نشينى و آغاز زندگى سخت در تهران و مشهد

1356: هجرت به اروپا و شهادت

/ 5