فعالیتهای سیاسی سید جمال در کشورهای اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فعالیتهای سیاسی سید جمال در کشورهای اسلامی - نسخه متنی

احمد موثقی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كارهاى اجتماعى و تعليمات سياسى سيد جمال الدين در مصر، يك سال بعد شورشى را برپا كرد و احمد اعرابى پاشا كه گاهى از مجالس مفاوضه سيد استفاده برگرفته بود و با شاگردان سياسى او اشتراك مساعى كامل داشت، سررشته كارهاى كشورى و لشكرى را به دست گرفت.(26)

سيد جمال و فراماسونرىقسمتى از فعاليت هاى سيد در مصر كه محل بحث فراوان بوده، عضويت او در سازمان فراماسونرى و اخراج وى از آن سازمان است. سيد در تاريخ پنج شنبه 22 ربيع الثانى 1292 (1875 م) به نام جمال الدين الكابلى تقاضاى ورود به اين مجمع را كرد(27) و در تاريخ دهم محرم 1293 وارد اين مجمع شد.(28)معلوم نيست كه چرا حزب فراماسون شخصيتى مانند سيد را در داخل خود راه مى دهد، آيا مقصود رهبران آن اين بود كه سيد را مشغول بدارند و با ذكر خطابات و عبارات فريبنده ماهيتش را تغيير بدهند يا از وجودش استفاده تبليغاتى نمايند؟

ورود سيد در اين جمعيت و قبول عضويتش مسلماً به صورت عضويت يك فرد ساده و معمولى تلقّى نشد؛ او در همان مراحل اوّل مورد توجه رهبران اين حزب بوده است. بعضى مى گويند: به مقام استادى رسيد و براى رسيدن به هدف خود از اين مقام استفاده مى كرده. سيد در سال 1878 ميلادى به رياست لوج كوكب الشرق انتخاب مى شود.(29)

در مورد انگيزه سيد از ورود به مجمع فراماسون، نظريات و فرضيه هاى مختلفى بيان شده است. اما محزومى در مورد اوّلين عاملى كه سيد را وادار كرد وارد اين جمعيت شود، از قول خودش چنين نقل مى كند:

نخستين چيزى كه مرا تشويق كرد كه در بناى آزادى خواهان شركت كنم همان عنوان بزرگ آزادى، مساوات، برادرى بود كه مقصود منفعت عالم انسانى است كه در پشت سر آن براى نابود كردن ستمكاران كوشش مى نمايد تا بنياد عدالت حقيقى را استوار سازند با اين وصف همّت به كار و عزت نفس و اخلاق پاك و كوچك شمردن مرگ در برابر ستمكاران را فراماسون به من نشان مى دهد... اين تعريف فراماسون مرا راضى ساخت در جرگه فراموشخانه داخل شوم.(30)

اما وقتى مى شنود كه فراماسون در سياست دخالت نمى كند و از كيد حكومت و اقدامات او مجمع ما بايد محفوظ باشد(31) شروع به انتقاد مى كند و كم كم ماهيت آنها برايش آشكار مى شود:

هر گاه فراماسون در سياست جهانى دخالت ندارد چرا هر تشكيلات آزادى از اوست و هرگاه آلات بنّا را در دست دارد چرا براى نابود كردن اساس كهنه و بنياد آزادى حقيقى، برادرى، مساوات و برطرف كردن كردار ستمكاران و جور و ستم اقدامى نمى نمايد و هر گاه آزادى خواهان سنگ اندازى نكنند نمى توانند بنياد زاويه قائمه را در جهان استوار سازند... اما من جمعيت فراماسون خود را ملامت مى كنم... لكن با كمال تأثر مى بينم كه تكبر و غرور و رياست دوستى در كار اجتماعات بر طبق هوا و هوس و مطيع كردن مشرق از براى اروپا و تهديد و وعده ها كارهايى است كه اساس فراماسون بر روى آن قرار گرفته است.(32)

وقتى كه فراماسون ها مى بينند نمى توانند از سيد استفاده بكنند و از او نااميد مى شوند و او را مُخِل نظم و سد بزرگ براى پيشرفت كارشان مى بينند، تصميم به اخراجش مى گيرند و با بهانه تراشى و با استفاده از چماق تكفير در سال 1296 قمرى (1879 م) اخراجش مى كنند.

فرانك لاسل نماينده و ژنرال كنسول انگليس در مصر در نامه سياسى و محرمانه مورخ سى ام اوگوست 1879 شماره 498 به لرد ساليسبورى، وزير خارجه انگليس، چنين مى نويسد:

جمال الدين ظاهراً مردى است صاحب ذوق و قريحه سرشار و داراى قدرت عظيمى در نطق و بيان مى باشد، به طورى كه در مدت كمى موفق گرديد عده زيادى را تحت تأثير و نفوذ كلام خود قرار بدهد و سال گذشته در برانگيختن احساسات مردم بر عليه اروپاييان مخصوصاً بيشتر بر ضد انگليسى ها كه نسبت به آنها احساس كينه و تنفر در دل مى كند، فعاليت هاى زيادى به خرج داد. اخيراً از لژ فراماسون ها كه در آن جا عضو بود براى اين كه علناً منكر خدا بود اخراج گرديده است... امضا فرانك لاسل.(33)

اما فراماسون ها براى اين كه با اخراج سيد بى اعتبار نشوند و در عين حال اعتبار و شخصيت سيد را كوبيده باشند به او اتهام انكار خدا را بستند.

سيد پس از اخراج تا آن جا كه توانست عليه فراماسون تبليغ كرد و خطاها و مقاصد شوم رهبران آن را برملا ساخت و حتى زمانى كه در آن محفل بود و پس از آن عليه سياست استعمارى انگليس سخن گفت. او ظاهراً كتابى در ذم فراماسون به نام ماسون به خط خودش نوشت، اما فرصت چاپ آن را نيافت يا اين كه فرصت داشته، ولى وسيله اى كه بتواند در خفا آن را به چاپ برساند نداشته است. اين كتاب نزد محمد عبده بوده، شايد سيد به وى سپرده بود كه در صورت امكان انتشار دهد، اما متأسفانه بعد از اخراجش مأموران نظميه مصر وقتى كه مأمور مى شوند محمد عبده را به زندان ببرند، در خانه اش اين كتاب را همراه با يك قطعه عكس از سيد مى ربايند.(34)

مسأله عضويت سيد در فراماسونرى، بيشترين بهانه ها را به دست مخالفانش داده كه با مطرح كردن آن مى خواهند چهره ضد انگليسى او را وارونه جلوه داده و او را عامل و وابسته و جاسوس انگليس معرفى كنند. در اين كه سيد عضويت فراماسونرى را تقاضا و داخل آن شده بود شكى نيست، اما علت آن به طور مستند مشخص نيست؛ شايد - همان طور كه نقل شد - به سبب ظاهر و عناوين شعارهاى فراماسونرها جذب آن شد و يا اين كه مى خواسته از مسائل آنها سر در بياورد، احتمال هم دارد اين مجامع نقش مجامع فراماسونرى كه در انقلاب فرانسه نقش بازى كردند را تداعى مى كردند و لذا مورد توجه قرار گرفتند.

به هر حال، به نظر مى رسد كه روح كنجكاو و پر تحرك سيد چنين چيزهايى را ايجاب مى كرده است و با توجه به واقعيت هاى مختلف تاريخى كه مستند و محكم هستند و فعاليت هاى فراوان سيد بر ضد انگلستان و به شورش كشاندن مردم مصر، ايران، افغان، هند و ساير نقاط عليه منافع انگلستان و به طور صريح تر قيام مهدى سودانى كه تحت تأثير تعليمات سيد جمال بود و باعث كشته شدن تعداد زيادى از سران و سربازان ارتش انگليس شد، غيرمنصفانه و ناجوانمردانه است كه سيد را مأمور انگليس معرفى كنند. به علاوه امثال آقاى رائين كه مى خواهند خيلى مستند بنويسند، چه طور مى شود كه صرف يك يا دو سند را براى حكم دادن كافى مى دانند، ولى در كنار آن سندهاى فراوان ديگر را كه حتى گزارش هاى انگليسى ها هم خلاف آن را نشان مى دهد در نظر نمى گيرند. خود آقاى رائين هم در اين تناقض گير كرده كه از يك سو مى بيند سيد فعاليت هاى شديد ضد انگليسى دارد و از سوى ديگر در فراماسونرى وارد شده است، با اين حال مى نويسد: او مأموريت داشت كه با تظاهر به ضد انگليسى بودن، آزادى خواهان مصر را دور خود جمع كند و افكار و مقاصد و عمليات آنها را به وسيله برادران فراماسونش براى دولت انگليس فاش سازد.(35)

اما چيزى كه اينها كمتر آن را مطرح مى كنند اخراج سيد از فراماسونرى است، اگر فردى مطيع و تابع دستور و وابسته به انگليس بود چرا اخراج شد، آن هم به اتهام بى دينى و انكار خدا. اساساً اخراج سيد از آن مجمع خود بزرگ ترين سندى است بر ماهيت ضد انگليسى سيد جمال. علاوه بر فعاليت هاى گوناگون سيد در مصر و ساير جاها عليه انگليس كه براى استعمار شكننده بود، تنها عروةالوثقى، بنا به قول تعداد زيادى از نويسندگان، سيلى و ضربه سخت و شديدى بر انگلستان به حساب مى آيد. اين احتياج به اثبات چندانى ندارد، كافى است فردى بدون پيشداورى بى منطق و كور و مغرضانه مقالات عروه را مطالعه كند.

تأسيس انجمن حزب الوطنى را با تأسيس لژ فراماسونرى يكى دانستن و به سيد اين نسبت را دادن كه بانى و مؤسس لژ فراماسونرى در مصر بوده، نيز از اشتباهات فاحش اين نويسندگان است. هر تشكيلات مخفى به طور خود به خود و بدون مدرك و دليل نمى تواند جزو فراماسونرى باشد. البته احتمال دارد كه سيد از شكل كار و شيوه سازماندهى كه در تشكيلات فراماسونرى بوده استفاده كرده باشد. كما اين كه، در مورد جمعيت سرّى عروه كه سيد و عبده و يارانشان در كشورهاى مختلف اسلامى درست كردند، نكات ظريفى از نظر سازماندهى و طريقه ارتباطات و تشكيلات دارد. الگار مى نويسد: اگر فراماسونرى اصول فراموشخانه را به ملكم خان ارائه كرد امكان دارد مجامع پنهانى العروه كه جمال الدين و شاگردش محمد عبده در مصر و شمال آفريقا تأسيس كردند نيز ملهم از فراماسونرى بوده است.(36)

تشكيل انجمن حزب الوطنى بعد از اخراج از فراماسونرى بود، به گونه اى كه بعد از آن كه سيد جمال الدين از عضويت در فراماسون مصر دست كشيد مجمعى از مسلمانان تشكيل داد و گفت: ما به آن دليل كه قرآن داريم، منطق داريم، كتاب داريم نبايد فريب اين فراماسون ها را بخوريم.(37)

با اين حال، ما مدعى روشن بودن تمام نقاط زندگى سيد به خصوص در مورد فراماسونرى نيستيم و اين را هم براى كسى كه با قدرت هاى استعمارى زمان مبارزه مخفى و نيمه مخفى و پيچيده اى داشته امرى كاملاً طبيعى مى دانيم؛ از جمله نقاط مبهم فعاليت هاى سيد كه هنوز علت آن روشن نشده، تقاضاى عضويت او در لژ پاريس است، كه از نامه اى كه با علايم اختصارى ماسون ها خطاب به سيد براى مذاكره خصوصى نوشته اند (از پاريس مورخ 27 مارس 1884) برمى آيد.(38) هر چند به نظر مى رسد كه به سبب رقابت هايى كه در آن زمان ميان سياست فرانسه و سياست انگلستان وجود داشته، اين سازمان ها نيز متأثر از آن سياست ها و وابسته به آنها بودند و نيز به دليل اين كه آن ديدى كه عليه انگلستان در آن زمان بوده، نسبت به فرانسه نبوده، از اين رو سيد براى بهره بردارى هاى سياسى و استفاده از آن در جهت اهدافش، دست به اين كار زده باشد.

به علاوه بعضى معتقدند سيد از نظر فكرى نيز در طى مدتى كه با آنها بودمتأثر گرديده است، از جمله در مورد مسأله تساهل و تسامح و آزادانديشى و همكار گرفتن عناصر غيرمسلمان و امثال آنها، به طورى كه الگار مى نويسد:

فراماسونرى يكى از عناصر فراوان انديشه جمال الدين است و ارزيابى ارتباط آن با ديگر عناصر مشكل است. آمادگى او از براى همكارى با يهودى ها، سيك ها، بابى ها، ارمنى ها و ديگران در فعاليت هاى سياسى اش شايد بيش از همه به اين زمينه فراماسونرى مربوط است. هر چند بى شك مصلحت و ضرورت نيز در اين كار سهمى داشته است.(39)

اما مى توان گفت كه از نظر فكرى تنها كسانى مى توانند در اين مورد قضاوت بكنند كه اوّلاً آگاهى عميقى از مسائل فكرى و فلسفى اسلامى داشته؛ ثانياً، آگاهى وسيعى از مسائل فكرى و فلسفى جهان غرب و به خصوص فراماسونرى داشته باشند، ثالثاً، آگاهى و آشنايى نسبتاً كافى از افكار سيد جمال را دارا باشند؛ در اين مورد نمونه اى را بيان مى كنيم و آن مسأله تعصب و به خصوص تعصب دينى است كه يكى از اصول عمده فراماسونرى، تعصّب نداشتن و كنار گذاشتن هرگونه تعصب به خصوص تعصب دينى است، حال آن كه ما در نظريات سيد جمال مى بينيم كه سيد شديداً از تعصب دينى دفاع مى كند.

از نظر عملكرد نيز قضاوت در اين مورد نيازمند اطلاعات وسيع با منابع موثق مورد استناد هست. بنابراين، به نظر مى رسد حكم صادر كردن در اين مسائل فنى و پيچيده آن هم با استناد به چيزهاى سطحى و ظاهربينانه، به دور از انصاف باشد.

/ 10