سلمان فارسي مي گويد:روزي به خانه بانوي بزرگ اسلام فغاطمه زهراءسلام الله عليهاواردشدم صحنه ربقت باري رانگريستم ، ديدم حضرتش باآسياي دستي جوآردمي كندودراثرگردانيدن دسته آن دست مباركش تاول زده وخون آلوده شده است وفرزندش امام حسين عليه السلام نيزدركنارمنزل ميگرست .عرض كردم :اي دختررسول خداشماكناربرويدتاكنيزك شمااين كار رابكند .فرمود:پدرم سفارش كرده است كه يك روزاوكارخانه رابكندوروزديگر اواستراحت كندمن كارخانه راانجام دهم وديروزنوبت كاراوبوده است .عرض كردم :اجازه بدهيدبه شماكمك كنم جوآردكنم وبافرزندت حسين عليه السلام را آرام گردانم .فرمود:من تهترميتوانم فرزندم راآرام كنم ،توجوآردكن .سلمان فارسي مي گويد:مقداري باآن آسيابراي آن بزرگوارجوآردكردم تااينكه وقت نمازشد .من به نمازرفتم وبارسول خدا نمازخواندم وآنچه ديده بودم به علي عليه السلام عرضه داشتم .آن حضرت متاثرشدوگريان گشت وبرخاست به منزل رفت ، ولي هنگامي كه برگشت لخندميزد .رسول اكرم صلي الله عليه وآله علت تبسم آن حضرت راپرسيد،عرض كرد:وقتي به خانه رفتم ديدم فاطمه عليهاالسلام خواب است وحسين عيله السلام هم روي سينه اش خواب رفته است وآسياي دستي دركنارش بدون اينكه كسي دسته آن رابچرخاندخودش مي چرخد .پيامبراكرم الله عليه وآله لبخندي زدوفرمود:""ياعلي اماعلمت لله ملائكه سياره في الارض مخدمون "محمدوآل محمدالي تقوم الساعه ."اي علي نمي داني كه ازبراي خداوندعالم فرشتگاني است كه تاروزقيامت درزمين مي گردندوبه محمدواهل بيت اوكمك وخدمت مي كنند ./1بحارالانوار،جلد43،صفحه 28