ازمردشايسته اي ازسبب توبه اوپرسيده شدپاسخ دادمن مرددهقاني بودم شبي ازشبهابرمن چند كارگردآمديكي آنكه محتاج بودم كه زراعت خودراآبياري كنم وبارگندمراباسيا برم وحمارم گمشدپس باخودگفتم اگربجستن الاغ مشغول شوم آبدادن زراعت فوت ميشودواگربابدادن زراعت مشغولشوم حمارم باگندم نابودميشودوآنشب شب جمعه بودوبين ده من ومسجدجامع راه زيادي بودباخودگفتم تمام اين امورراواميگذارم وبنمازجمعه ميروم پس رفتم ونمازجمعه راگذاردم چون برگشتم وبزراعت خود گذشتم ناگهان ديدم آن زراعت آبداده شده پرسيدم چه كسي زراعت مراآب داده گفتند همسايه توخواسته زراعت خودراآبدهدخواب برچشمان اوغلبه كرده وآب بزراعت توداخل شده پس چون بدرخانه رسيدم ديدم حماربرعتفكاه علف مي خوردگفتم اين حمار راكه آورده گفتندگرگي براوحمله برده واوپناه بخانه ات آورده پس چون داخل خانه شدم ديدم آردهادرآنجاميباشدگفتم سبب آوردن آردهاچه بوده گفتندآسيابان !اشتباهاآردكرده پس چون دانسته ازتواست آنهارابخانه ات آورده "من كان لله كان الله له ومن اصلح امرااصلح الله له اموره "هركس براي خداباشدخداي براي اوست وهركس براي خداامري رااصلاح نمايدخداوندبراي اوامورش رااصلاح مينمايد