دوست -خيانتكار - شفاعت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
دوست -خيانتكار
حرث بن صعصعه ،چنددوست صميمي داشت كه آنهارابسياردوست ميداشت ،بطوري كه ازآنهاجدانميشد،دريكي از سفرهاي تفريحي ،همه آنهاهمراهش بودندجزيكي ازآنهاكه درآن سفرنبود .حرث سگ باوفائي نيزداشت .ازقضاي روزگار،آن دوست كه به سفرنرفته بود،با همسرحرث بن صعصعه خلوت كردوپس ازعيش ونوش بااوهمبسترگرديد،واين خيانت بزرگ رانسبت به دوستش نمود،اماوفاي سگ مذكوربه جوش آمدوبه آنهاحمله كردوهردوراكشت .وقتي حرث ازسفربازگشت ،جريان رادريافت ، آنگاه اين دوشعرراسرودفياعجباللخل يهتك حرمتي وياعجباللكلب كيف يصون ومازال يرعي دمتي ويحوطني ويحفظعرسي والخليل يخون عجباازدوست كه درغياب من به ناموس من بيحرمتي ميكند،وشگفتاازسگ كه ناموس مرا محافظت مينمايد،وهمواره وفاداررونگهبان من وحافظناموس من ميباشدولي دوستم به من خيانت مينمايد ./سفينه البحارج 2ص 487 .