زمزمه نيمه شب - عبادت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
زمزمه نيمه شب
يكي ازشبهاكه پيامبراكرم ص در اطاق همسرش ام السلمه اسرتاحت كرده بود،وي ازخواب بيدارشده آن حضرت را نيافت ،فكركردشايدآن بزرگوارنزديكي ديگرازهمسرانش رفته است لذابه تعقيب آن بزرگوارازاطاقش بيرون آمداماديدرسول گرامي اسلام ص درگوشه اي از خانه ايستاده دستهاي خودرابلندكرده اشك مي ريزدوباخدايش چنين رازونيازي مي كند:خداياآنچه راازاعمال صالحه وصفات پسنديده به من عنايت كرده اي باز نگير .خدايامراموردشماتت دشمنان وحسودان قرارمده .خدايامرابه بديهايي كه ازآنهانجات داده اي بازنگردان .خدايامرايك چشم برهم زدن هرگزبه خودم وامگذار .ام السلمه كه ازگريه ورازونيازآن حضرت سخت منقلب وگريان شده بودبه اطاقش بازگشت وقتي آن بزرگواربه جاي خويش آمدعلت گريان بودن ام السلمه راپرسيد:وي عرضه داشت :پدرومادرم فداي توبادچراگريان نباشم در صورتي كه مي نگرم كه درپيشگاه خداوندداراي چنان مقامي مي باشي وخداوندگناهان گذشته وآينده ات رابخشيده است بازازاومي خواهي كه گرفتارملامت دشمنان و حسودان نگردي وبه بدي كه ازآن خلاص شده اي بازگردانيده نشوي ،واعمال صالحه ازتوگرفته نشودويك چشم برهم زدن به خودواگذارنگردي .پيامبرص فرمود: اي ام السلمه چگونه من ازلغزش درامان باشم درصورتي كه خداوندچشم برهم زدني حضرت يونس بن متي رابه خودش واگذاشت وگرفتارشدبه آنچه گرفتارگشت ./ بحارجلد16،صفحه 217 .