پند سقراط - همت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

همت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پند سقراط

آورده اندكه چون آوازه دانش وحكمت سقراطسراسرمرزوبوم يونان رافراگرفت ،مردم ازهرسوي نزداوشتافتندتاازفضل ومعرفت بي پايان اوبهره مندشوند .

مخصوصاجوانان پروانه وارگردآن چراغهدايت مي گشتندولحظه اي ازمجلس درس وي دورنمي شدندوازآن جمله جواني بودبسيارهوشمندولي بي بضاعت كه آرزومندبود مانندديگران هرروزنزدحكيم حاضرگرددولكن انديشه معاش اورانگران وپريشان خاطرمي داشت وپيوسته باخودمي انديشيدكه اگربراي كسب روزي پي كاري رود،از خدمت استادوتحصيل علم بازماندواگرخدمت استادرابرگزيند،خرج روزانه خود راچگونه به دست آورد .

دراين غم واندوه ،دهقاني برحال اوآگاه شدوبدوگفت اگرازشام تانيمه شب باغمراآبياري كني ،درمي چندمزدخواهي يافت واگرنيمه شب تاسپيده دم نگهبان آسياباشي ،آسيابان نيزدوگرده نان به توخواهدداد .

جوان بپذيرفت وازآن زمان شبهابه آبياري وآسياباني مي پرداخت وروزهادرمحضر استادحاضرمي شد .

روزگاري بدين منوال گذشت وآن جوان درعلم وهنرسرآمدهمگنان گرديد .

جوانان ديگربراورشك بردندوكينه اورابه دل گرفتندوتني چنددرصدد برآمدندكه اوراازخدمت استاددوركنند .

روزي نزدقاضي شهرشدندوگفتنددر سلك ماجواني است بي بضاعت كه هرروزازبامدادتاشام درخدمت سقراطاست و كس نداندمؤونه هزينه خودراازكجاوچگونه به دست مي آورد .

دراين مرزوبوم قانون چنان است كه بايدطريق زندگاني هركس آشكارباشدوقاضي بداندكه مرد بي اندوخته ومال چگونه معيشت مي كندقاضي فرمان دادجوان حاضركردندوازچگونگي حال وكاراوپرسيدن گرفت جوان بناچارپرده ازكارخويش برداشت وصاحب باغو آسيابان رابه شهادت خواست .

آن دومردگواهي دادندكه اين جوان شب تاصبح از بهردرمي چندودوگرده نان به آبياري وآسياباني اشتغال دارد .

قاضي وديگركسان كه درمحكمه بودندبرهمت آن جوان آفرين گفتندوهمكاران بدانديش اوراسرزنش كردندوقاضي حكم كردبه اندازه معيشت ازخزانه مملكت به اوشهريه دهندتاازآن رنج گران برآسايدوبه فراغخاطردرتحصيل علم وتكميل خويش بكوشد .

سقراطكه حضورداشت آستين جوان بكشيدوگفت:هرگزچنين هديه اي راقبول مكن ،كه مردمان آزاده تحمل محنت كنندوبازمنت نكشند .

جوان چنان كردكه استادفرموده بود .

چندي نگذشت كه ازجمله حكماي عصرخويش گرديد .

/ 6