طلوع دوباره آفتاب - اشک تاک (مجموعه شعر) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

اشک تاک (مجموعه شعر) - نسخه متنی

محمدرضا خاکبازنیا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طلوع دوباره آفتاب

چرا
ديگر نمي تابد،

بلند
اندام زيبايم ،

كه شمع پر
فروغ و زيور ابيات من بود .

چرا
اينگونه ساكت شد ،

پري قصه
هاي من ،

گل سرخ
خيال لحظه هاي غربت و محنت .

چرا تسليم
محض سرنوشت نابرابر شد،

مگو،
بـــــا تــــو،!

كه شايد
دلبرت ،

دلبسته
قصر طلايي شد.

نمي دانم
.....

نمي دانم
كه بعد زندگي عشق است يا تزوير ؟

نمي دانم
كه عصر ما ،

و آن
افسانه شيرين و كهنه قصه ليلي،

همه خواب
و خيال است يا همه نسيان ؟

نمي
دانــــــــم ....

ولي ،
آونگ لحظه هاي شب خيزم ،

و قطره
قطره باران ،

به روي
شاخه گل ها ،

و بغض در
گلو مانده ،

سرود سبز
دوستي را ،

و آفتاب
صداقت را ،

بشارت مي
دهد روزي .

به
امــــــــيد چنان روزي

شب من ،
روز و ، روزم شب شود آخر.

/ 11