شيطان هم
از خانه بدر از كوچه
برون تنهايي ما سوي خدا مي رفت
در جاده درختان سبز
گل ها وا شيطان نگران : انديشه رها مي رفت
خار آمد و بيابان و سراب
كوه آمد و خواب
آواز پري : مرغي
به هوا مي رفت ؟
ني همزاد گياهي بود
از پيش گيا مي رفت
شب مي شد و روز
جايي شيطان نگران
: تنهايي مامي رفت