منشور تجديد اهل هنر - منشور تجدید اهل هنر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

منشور تجدید اهل هنر - نسخه متنی

سید مرتضی آوینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منشور تجديد اهل هنر

مقدمه

همه اولياي خدا در عصر خويش و در ميان معاصران خويش غريب بوده اند و واي بر ما اگر اين ولي خدا نيز در ميان ما غريب باشد. و مگر نيست؟ ايا ما به راستي دريافته ايم كه او كيست و چه مي گويد؟ ايا ما به راستي سر به فرمان او سپرده ايم و ديگر (خودي) درميان نمانده است ؟ ما را با فلك زدگان راهي طريق هوي و هوس كاري نيست. انان اين كشتي طوفان زده اقيانوس بلا را جزيره غفلتي انگاشته اند، امن و امان، جاودانه و بي تاريخ. مگر اين سفينه خاكي در دل اين اسمان لا يتناهي كه محضر خداست به ناكجا ابادي بي خدا رسيده است؟ مگر باد شرطه مرگ بر خاسته است و ديگر كسي نمي ميرد؟

روي سخن ما با انان است كه هنوز محفل انس را رها نكرده اند، انان كه هنوز دغدغه مرگ و معاد دارند و در انتظار موعودند. واي بر ما اگر اين ولي خدا نيز در ميان ما غريب باشد.... و مگر نيست؟

مگر نه اينكه ما در انتظار بوديم، در انتظار طالوتي كه در اين عصر حاكميت سفلگان علم ستيز بردارد با جالوت، در انتظار پير فرزانه اي كه در اين عصر جاهليت ثاني، از باطن اين ظلمات راهي به چشمه حيات بيابد؟ او امده است، آن كه مردانگي طالوت را با فرزانگي خضر جمع دارد. اما آيا ما را آن اطاعت و شجاعت هست كه در كار او صبر ورزيم و در برابر امرش عصيان نكنيم، هر چند با عقل ما سازگار نباشد؟ آيا آنچه ميان ما ون او مي گذرد مصداق اين سخن خضر با موسي نيست فرمود: "انك ان تستطيع معي صبرا .. و كيف تصبر علي ما لم تحط به خبرا؟ " ما نيز در مقام حرف همچون موسي خواهيم گفت: " ستجدني ان شالله صابرآ و لا اعطي لك امرآ، و اما در مقام عمل چه خواهيم كرد؟

چه كرده ايم؟

امام را با هنرمندان سخني بود كه شنبه نهم مهر ماه شصت و هفت در روزنامه به چاپ رسيد و مگر نه اينكه ما آن پيام را به فراموشخانه هاي سهل انگاري و غفلت خويش انداختيم و ديگر از آن جز اشاراتي پراكنده، اين سوي و آن سوي، در ميان نيامد؟

اصل سخن ايشان در آن پيام، ميثاقي بود كه ميان (هنر) و (مبارزه) بسته بودند و چه بسا در ميان غير مومنين كساني انديشيدند كه (اين سخن از سر نا آشنايي با ماهيت هنر بر آمده است. اگر نه، هنر كه آزاد است و در خدمت سياست در نمي آيد!)

و ما نيز كه سر باختگان آستان ولايت هستيم و از شان گران اين عبد صالح خدا در تاريخ باخبريم، نه آن كه كرديم شايسته كلام حضرت ايشان است. تسليم روزمرگي ها و دلمردگي ها، نشستيم و دم بر نياورديم و گذشت. و هر چند اكنون آمده ايم تا عذر تقصير بخواهيم، اما از حق نا گذشته، بايد بگوييم كه اين ولي خدا نيز در ميان معاصران خويش غريب است... و اگر چه مي كوشد كه به مصداق "انا معاشر الانبيا امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم،" كلام خويش را تا مرتبه عقل ما پايين بياورد، اما با اين همه، سخنش غريبانه و مظلومانه در بازار تيتر درشت روزنامه ها و مجله ها مي ماند و به عمل در نمي آيد. چه بسا كساني هم باشند كه جلوه فروشي هاي نفس خويش را به حساب پيام امام بگذراند و به خيال خام، مردم را بفريبند.

به هر تقدير، بايد كه سر باختگان آستان ولايت از اين همه بي اعتنايي و غفلت و ناسپاسي عذر تقصير بخواهند، تا خداوند دريغ نكند آن نعمتي را كه بعد از قرن ها به آدميزاد روي كره زمين عنايت فرموده است.

وجود مقدس حضرت امام مصداق اتم نعيم است كه در اين مباركه كه "لتسئلن يومئذ عن نعيم." مبادا كه غفلت كنيم و از عهده شكر بر نياييم...كه بر ما نيز همان خواهد رفت كه بر بني اسرائيل رفت.

خداوند اين عبد صالح خويش را به اين عصر بخشيده است تا يك بار ديگر آدم در وجود او با حق تجديد ميثاق كند و تاريخ فردا عرصه اين تجديد ميثاق باشد. كلام امام منشور اين تجديد عهد است، مسطوره اي كه تقدير آينده اين عصر در آن منطي است. هنر و هنرمندان را نيز شايسته آن است كه قدر نعمت باز شناسد و طريق توبه خويش را از اين مسطوره مبارك بيابند.

در منظر پيام حضرت امام به مناسبت تجليل از هنرمندان متعهد، انچه كه بيش از همه در چشم مي نشيند، ميثاقي است مبارك كه حضرت ايشان ميان (هنر) و (مبارزه) بر قرار ساخته اند، تا انجا كه فرموده اند:

تنها به هنري بايد پرداخت كه راه ستيز با جهانخواران... را بياموزد.

و لكن آيا اين ميثاق به (نفي آزادي هنرمند) نمي انجامد و او را ناگزير از (قبول سفارش) نمي كند؟ آيا ايشان معتقد ند كه هنر ذاتا و ماهيتـآ عين تعهد سياسي تبليغي است؟ و يا نه، تنها در اين مقطع خاص از سير تاريخي انقلاب اسلامي است كه حضرت ايشان اين وظيفه را به مثابه يك تكليف براي هنرمندان متعهد قائل شده اند؟ و اگر نه هنر ذاتآ (مبارزه جو) نيست، آيا اين تكليف، هنر را به امري منافي ذات خويش ملتزم نمي سازد؟

/ 8