بیشترلیست موضوعات حلزون هايي خانه به دوش توضیحاتافزودن یادداشت جدید
راستش براي بنده پيش از آنکه اين مقاله را بخوانم وجه تسميه نسل سوم و ايضاً وجه تمايز آن از ديگر نسل ها (!) چندان روشن نبود و اگر چه اين نمي توانست اشتغال فکري عمده اي را فراهم آورد، اما در عين حال بي ميل نبودم که استطراداً فرصتي فراهم شود تا علم بيشتري نسبت به اين عنوان پيدا کنم. مقاله مزبور اين فرصت را فراهم آورد و اگر چه بنده باز هم بعد از بارها خواندن مقاله و مرور آن، بالأخره نتوانستم مطلوب خويش را بيابم، اما اين قدر هست که دريافتم ديگر نبايد در انتظار فرصت ديگري بمانم؛ فهميدم که هر چه هست همين است و در پشت اين عنوان نسل سوم، حداکثر آنچه مي توان يافت مجموعه همين جملاتي است که از لا به لاي مقاله کذايي گلچين کرده ام: ... شاعر، نويسنده و پژوهشگر امروز، با به دست آوردن تجربه هايي که به راستي بر شانه ها و قلمش سنگيني مي کند، دريافته که بيش از هر چيز ناگزير است و بايد انديشمند و فرهيخته باشد و به جاي دست يافتن به « تريبون هاي سياسي » و به جاي تبليغ « ايدئولوژي ها »، به جاي فعاليت در راستاي اهداف فلان « حزب »، « سازمان » يا « گروه سياسي » و هوادار فلان «شعار» بودن، - ناگزير است و بايد در جهت اعتلاي شرايط انساني بينديشد و بنويسد... البته يقين دارم که اگر جلال آل احمد زنده بود همچون نويسندگان امروز، فارغ از هر گونه ايدئولوژي وارده و تحميلي، تنها به اعتلاي شرايط انساني مي انديشد... نويسنده « نسل سوم » هموطني است متعلق به تمام اقشار جامعه، انساني است آزاد، متعلق به کل جامعه نه بخشي از آن. پس با اين يقين که نويسنده « نسل سوم » در برابر تمام اجزاء فرهنگ جامعه اش متعهد است و مسئوليتش، مسئوليتي جامع و بدون « ايسم » هاي وارداتي است... و از اين قبيل، که در ادامه مقاله به آن اشاراتي صريح خواهيم داشت. نمي دانم شما هم اسم « محي الدين » به چشمتان خورده است يا نه. مرادم محيي الدين ابن عربي نيست. روزگاري بود که در تهران و جاده هاي اصلي کشور، هر جا که مي رفتي، اين اسم با القاب مختلف بر در و ديوار و تپه و صخره به چشمت مي خورد: محي الدين، افتتخار عصر ما، هنرمندي بي نظير! محي الدين را از ياد نبريد! ... يادم مي آيد که در آن روزها هر روز منتظر بودم که خبر ديگري از اين هنرمند شهير(!) بشنوم، اما هيچ خبري نبود که نبود. و بعدها بالأخره کاشف به عمل آمد که اين آقا خطاطي است دست چندم، با يک دکان فسقلي در تبريز، که به کار تابلو نويسي اشتغال دارد. حالا حکايت گردون است و اين نسل سوم. هر بار بنده نشريه گردون را ورق زده ام کثرت بيش از حدّ برخورد با اين عنوان نسل سوم و تره هايي که آقايان و خانم هاي محترم و محترمه براي خود خُرد مي کنند، مرا به ياد محي الدين انداخته است و آن دکان فسقلي اش در تبريز. در همين مقاله کذايي چهارده بار عنوان نسل سوم تکرار شده است، اما حتي يک بار اين عنوان مورد تفسير قرار نگرفته و نويسنده مقاله همواره خوانندگان خويش را به جملاتي موهوم و چند پهلو متغير المعني احاله داده است. از اين تعبير « اعتلاي شرايط انساني » شروع کنيم؛ نويسنده مقاله هفت بار اين عبارت را تکرار کرده است. ملخّص کلام او اين است که « نويسنده نسل سوم بايد به جاي پرداختن به سياست براي اعتلاي شرايط انساني بنويسد. » به نظر شما اين عبارت چه معنايي دارد؟ فهم کلمه « اعتلا » که در فارسي اصطلاحاً به معناي بلندي بخشيدن به کار مي رود، موکول به آن است که مفهوم « شرايط انساني » روشن شود. شرايط انساني يعني چه؟ و اين کدام اعتلاي شرايط انساني است که با دوري گزيدن از سياست و نفي ايدئولوژي ها مي توان به آن رسيد؟ مراد او مسلّماً شرايط اقتصادي انسان ها نيست، چرا که براي اين منظور هرگز لفظ اعتلا را به کار نمي برد و بعد هم نسبتِ نويسندگان با شرايط اقتصادي جامعه، آن همه مستقيم و بديهي نيست که به مجرّد تصور، تصديق شود. خود نويسنده در پايان مقاله در مرتبه هفتم لفظ اجتماعي را به جاي انساني نهاده است: اعتلاي شرايط اجتماعي. در بادي امر به نظر مي آيد که اين کلمه اجتماعي بتواند مفهوم عامّ انساني را تخصيص بخشد، اما بعد از کمي تأمل، باز هم روشن مي شود که اين کلمه نمي تواند چيزي از ابهام تعبير مزبور کم کند. هر يک از اين تعابير شرايط اقتصادي، سياسي و فرهنگي مي توانند در تعبير عامّ شرايط اجتماعي و يا انساني بگنجد. پس مقصود نويسنده چيست؟ مسلّم است که مراد و اعتلاي شرايط سياسي جامعه نيز نمي تواند باش، چرا که اصلاً در فرض مسئله داشتيم که اين اعتلا با گريز از سياست و نفي ايدئولوژي ها محقق مي گردد. پس لابد مراد او اعتلاي شرايط فرهنگي جامعه است. خوب؛ در اين صورت بايد پرسيد که بالأخره مقصود از اعتلاي شرايط فرهنگي انسان ها چيست.به مجرد آنکه سؤال کنيم « کدام فرهنگ »، باز هم با اين ابهام لاينحل مواجه خواهيم شد که فرهنگ يک مفهوم عام است و تا تخصيص پيدا نکند معناي جمله معيّن نخواهد شد. کدام فرهنگ؟ فرهنگ عامه ( فولکلور )؟ فرهنگ رسانه اي؟ فرهنگ غربي؟ فرهنگ ايرانياني که با خُلق و خو و آداب فرنگيان اُنس دارند؟ فرهنگ زرتشتيان پيش از اسلام؟ فرهنگ سنتي مسلمانان؟ فرهنگ علمي پوزيتيويستي؟ فرهنگ کفر؟ فرهنگ توحيد؟... کدام فرهنگ؟