تجدد يا تحجر؟
وزير فرهنگ و ارشاد در نشستي که به دعوت انجمن اسلامي دانشگاه تهران انجام گرفته
بود سخناني ايراد کرد که سخت قابل تأمل است.
قبل از هر چيز آنچه که تحسين ما را برانگيخت صراحت لهجه و صداقتي بود که در گفتار
ايشان وجود داشت. در روزگاراني که همه به مصلحت انديشي و حزم و احتياط و ملاحظه
کاري گراييده اند، اين صراحت بسيار پربُهاست و به اعتقاد ما، اگر ديگران نيز
بتوانند با پرهيز از ريا و عُجب و دورويي و سياست بازي، با همين صراحت نظرات خود را
ابراز دارند، فضايي سالم براي تضارب آرا و دستيابي به حق ايجاد خواهد شد. تصورات ما
از يکديگر هنگامي درست است که ما دور از حيله بازي و نقاب سازي منويات خود را بيان
کنيم و مصلحت انديشي هاي رياکارانه ما را از ابزاراعتقادات خويش منع نکند.
وزيرارشاد اسلامي در اين سخنان آن همه صداقت دارد که در جايي مي گويد:
ما معتقد نيستيم که هر چه در جمهوري اسلامي مي شود خوب است. گاهي اشتباه مي کنيم.
اول فکر مي کنيم خوب است، بعد مي بينيم بد است و با آن برخورد مي کنيم.
... واين صداقت شرط پذيرش حق است. مناظره و مباحثه فکري هنگامي به حق خواهد رسيد که
طرفين براي خود امکان اشتباه قائل شوند و خود راحقّ مطلق نينگارند. مقدماتي که وزير
محترم ارشاد براي سخنان خويش چيده است نيز بسيار داهيانه و تحسين برانگيز است و ما
به خود اجازه مي دهيم که بر قسمت هايي از سخنان ايشان تأکيد ورزيم و در حاشيه آنها
به بحث بپردازيم. ايشان در همان آغاز در جهت « شناخت عالمانه واقعيت ها » مي گويد:
انقلاب ما با آنچه در دنيا مي گذرد در بنياد فکري و اهداف در تضاد است و اصولاً هر
انقلابي با وضع موجود به مخالفت بر مي خيزد.
و اما در عـين حال، ايشان از غـــرب و يا به قول ايشان « جهان رقيب ما » غفلت نکرده
اند و گفته اند:
ما نبايد از ياد ببريم که جهان رقيب ما از يک نظام نظري و سياسي جا افتاده و
پرسابقه برخوردار است. دنياي امروز غرب فکري داراي انديشه است، قرن هاست که شکل
گرفته است، مباني آن فرموله شده است، از جهات مختلف توسط صدها دانشمند بيان شده
است، تجربيات مختلفي را پشت سر گذاشته است، خود را با واقعيت محک زده است و اصلاح
کرده است و نحله هاي فکري مختلف سمبل آن است. مسئله مهم اين است که اين نظام ارزشي،
فکري و سياسي با تمايلات اوليه بشر سازگار است؛ خود به خود طبع اوليه مدافع و
خواستار اين نظام است. مباني نظام امروز بر آزادي است؛ بخصوص با شکست تفکر
سوسياليستي اين آزادي بيشتر مورد خواست است. آزادي از ديدگاه آنها يعني رهايي از
همه موانع براي انجام دادن هر آنچه که انسان تمايل به آن دارد و حدود اين آزادي،
آزادي ديگران است.
سازگاري نظام فکري، سياسي و ارزشي غرب با تمايلات اوليه بشر حقيقي است که هرگز
نبايد مورد غفلت قرار گيرد و همان طور که حجت الاسلام خاتمي فرموده اند، طبع اوليه
بشر خود به خود خواستار اين نظام است. به اعتقاد ما لفظ « بدويت» بيش تر مناسب اين
مقام است، تا آنجا که امروزه صورت مصطلح يافته. انسان هر چه بيشتر از بدويت به سوي
تعالي روحاني که غايت خلقت اوست پيش رود، از تمايلات طبع اوليه خويش بيشتر فاصله
خواهد گرفت و بنابراين، اين «آزادي » به آن صورتي که در دنياي امروز تفسير مي شود
هرگز مطلوب انسان مؤمن متعالي نيست. اين آزادي، که در ادامه اين گفتار وزير ارشاد
آن رامعنا کرده است، مطلوب انسان هاي بدوي است و بدويت به اين معنا در مقابل تمدن
قرار ندارد. بشر امروز بدويت را مثابه متضادي براي مفهوم تمدن مي شناسد و لذا از
اين سخنان سخت در حيرت فرو خواهد شد. و اما بدويت آن سان که مورد نظر ماست نه
در متضادّ تمدن تعالي روحتني است. تعالي روحاني غايت دين و وحي است و بنابراين،
تمدن غرب از آن لحاظ که بشر را از دينداري دور کرده، او را بيش از پيش به سوي بدويت
و جهالت ادوار جاهليت رانده است.