قرائت پذيري متون ديني راهي بسوي شکاکيت - قرائت پذیری متون دینی، راهی به سوی شکاکیت و پوچ گرایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قرائت پذیری متون دینی، راهی به سوی شکاکیت و پوچ گرایی - نسخه متنی

حسین کچوییان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید












قرائت پذيري متون ديني راهي بسوي شکاکيت

مساله
تفسير و تاويل گرايي، سابقه تاريخي ديرينه اي دارد و پيشينه
آن به تفسير متون ديني يهود، هند و متاخرتر از آن يونان و
سپس مسيحيت و اسلام بر مي گردد.

در واقع، آنچه به عنوان
هرمنوتيک در دوران جديد، بسط و توسعه داده شده اولين بار
توسط شلاير ماخر با برگشت به سنت تفسيري مسيحيت شکل
گرفته است.

البته نه در دوران ما قبل يهود و نه پس از آن،
تفسير محدود به متون ديني نبوده است و ساير متون نوشتاري
بويژه متون ادبي و تاريخي را نيز شامل مي شده است، گرچه
در دوران گذشته، به ژس دوران جديد، بيشتر ناظر به متون
ديني بوده است.

تحول ديگر در دوران جديد اين است که تفسير
يا تاويل گرايي به عنوان يک روش شناسي به فراتر از متون
نوشتاري، بسط داده شده و تمامي حيطه هاي زندگي اجتماعي
انسان را در بر گرفته است؛ و قلمروهاي مختلف فعاليت معنادار
انساني همگي نظير متني ديده شده اند که کلمات و جملات آن
کنش ها و رفتارهاي معنادار انسان مي باشند.

اينگونه رويکرد
به زندگي اجتماعي در اواخر قرن نوزدهم ميلادي بويژه نزد
متفکرين آلماني ( و البته پيش از آن نزد ويکو، متفکر
ايتاليايي) سابقه داشت اما به ويژه پس از ويتگنشتاين که
زندگي جمعي را نظير بازيهاي زباني که تحت قواعد ويژه اي
به جريان مي افتند ديد، بسط بيشتري يافته است.

اما
مهمترين تحول در تفسير يا تاويل در دوران جديد غرب را در
جايي ديگر بايد جست.

امکان يا ضرورت تفسير در سنت هاي گذشته
بر اين مبنا قرار داشت که ما در متون ديني با ادبي و
تاريخي با معاني فراتر از معاني ظاهري يا بي واسطه سرو کار
داريم، بويژه براي متون ديني که مشحون از تحليل ها و
نمادهاي رمزي بود تفسير، يک ضرورت اجتناب ناپذير بحساب
مي آمد.

زيرا فرض بر آن بود که معناي عميق تري در اين
متون بوديعه گذاشته شده است که مستلزم فرا رفتن از
معاني بدوي و ظاهري الفاظ مي باشد.

اما در تمامي حالات،
اقدام تفسيرگرايانه با اين هدف انجام مي گرفت که معنا يا
معاني مستتر در متن که توسط مولف يا صادر کننده کلام، قصد
گرديده درک شود.

بر اين اساس، متن تفسير شده، هميشه به
عنوان معيار و مبنايي براي قبول و رد تفاسير، تلقي مي شد و
اين بدان معني است که هر تفسيري نمي توانست تفسير صحيح،
شود.

در واقع، کل فعاليت تفسيرگرايانه براي دست يابي به
اين معناي درست، انجام مي گرفت.

در سنت، هيچ گاه اين تصور،
شدني نبود که متن، فاقد معناي اصيلي باشد و هر معنايي را
بربتابد و يا بتوان از آن تفاسير متناقضي ارايه کرد.

در سنت،
دست يابي به مقصود کلام و نه نفس تفسيرگري، هدف بود.

/ 6