مسلمان شدن دکتر عبدالکريم جرمانوس (مجارستان) - مسلمان شدن دکتر عبدالکریم جرمانوس نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسلمان شدن دکتر عبدالکریم جرمانوس - نسخه متنی

عبدالکریم جرمانس

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


مسلمان شدن دکتر عبدالکريم جرمانوس (مجارستان)

پروفسور در مطالعات خاورشناسي

درباره
نويسنده:

1.    
دکتر عبدالکريم جرمانوس
يک خاورشناس معروف اهل مجارستان است و دانشمندي است که شهرت
جهاني دارد. در بين دو جنگ جهاني از هندوستان ديدار کرد و
مدتي هم با دانشگاه« شانتي ناکتنِ » «تاگور» مرتبط بود. بعدها
به جامعه ملي دهلي آمد و همين جا بود که اسلام را پذيرفت.
دکتر جرمانوس يک زبان شناس است و بر زبان و ادبيات ترکي مسلّط
است و از طريق مطالعات خاورشناسانه بود که به اسلام هجرت کرد. در حال حاضر
دکتر عبدالکريم جرمانوس به عنوان استاد و رييس دانشکده مطالعات
اسلامي و خاورشناسي در دانشگاه بوداپست مجارستان مشغول به
فعاليت است.

2.    
يک بعدازظهر باراني
در دوره نوجواني ام بود که داشتم يک مطلب مفصل را به دقت مطالعه
مي کردم. مسايل روزمره که با رويا وخيالات مخلوط شده بود،
توضيحاتي درباره سرزمينهاي دوردست که هر صفحه اين
توضيحات متفاوت بودند. صفحات را با بي اعتنايي مرور
مي کردم تا اينکه يک صفحه نظرم را به خود جلب کرد. تصوير،
خانه هايي را با سقف هاي مسطح نشان مي داد که از گوشه و
کنار آن مناره ها و گنبدهايي در آسمان تيره که با نور هلال ماه
روشن شده بود، سر بلند کرده بودند. سايه مرداني که بر روي سقف
خانه ها با رداهاي عجيب و غريب چمباتمه زده بودند به خطوط
مبهمي کشيده شده بود. آن تصوير خيال مرا به خود مشغول
کرد. اين تصوير بسيار از مناظر معمول اروپايي
متفاوت بود: يک منظره شرقي، جايي در شرق عربي و
يک قصه گو که داستانهاي شگفتش را براي جمعيت رداپوش
تعريف مي کرد. خيلي واقع گرايانه بود که من در
تخيّل خودم مي توانستم صداي دلپذير او را که ما را سرگرم
مي کرد بشنوم. آري ما را يعني مستمعين عرب و
يک دانش آموز16 ساله که در يک صندلي راحتي در مجارستان
نشسته است. اشتياق مقاومت ناپذيري را براي شناختن
نوري که در آن تصوير با ظلمت مبارزه مي کرد در خودم احساس کردم.
شروع به يادگرفتن زبان ترکي کردم. خيلي زود برايم
واضح شد که زبان ادبي ترکي تنها تعداد اندکي از لغات ترکي
را در بر دارد. عرصه نظم را فارسي و عرصه نثر را اجزاء ادبيات عرب غنا
بخشيده اند. تلاش کردم که در بر هر سه احاطه پيدا کنم تا بتوانم به
دنياي روحاني اي وارد شوم که چنان نور پرتشعشعي را
بر انسانيت مي تابانيد.

/ 7