نکته هایی چند درباره کمال الدین حسین واعظ کاشفی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نکته هایی چند درباره کمال الدین حسین واعظ کاشفی - نسخه متنی

مهدی فرهانی منفرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مي‏دانيم كه هرات بر خلاف شهرهاي سبزوار، نيشابور، طوس و مشهد، شهري سنّي‏نشين بود. شايد چندان تصادفي نبوده است كه سفر كاشفي به هرات، مقارن شد با استيلا يافتن ابو سعيد تيموري بر آن شهر. نكته در خور تأمّل ديگر اينكه خود كاشفي حكايت اين خواب و سفر را در هيچ يك از آثار خود ثبت نكرده است. با توجه به اين نكات، بايد پرسيد كه آيا فخرالدين علي با ذكر اين حكايت - كه گواهي بر درستي آن وجود ندارد - در صدد نبوده است كه تلاش پدرش را براي راه يافتن به دربار ابوسعيد پنهان بدارد و بر آن سرپوش گذارد؟ احتمال مي‏رود كه تقارن اين دو رويداد، يعني مرگ سعدالدين كاشغري و قدرت يافتن ابوسعيد تيموري در هرات، فخرالدين علي را بدين نكته توجه داده باشد كه عزيمت پدرش را با نخستين رويداد پيوند دهد نه با رويداد دوم. سندي در دست داريم كه پيوستن كاشفي را به دربار ابوسعيد تيموري تأييد مي‏كند. اين سند فرماني است كه به اشتباه «فرمان قاضي القضاتي ولايت بيهق براي كمال‏الدين حسين كاشفي واعظ» ناميده شده و در حقيقت مضمون آن قبول استعفاي او از چنين شغلي است. از بررسي اين فرمان، مي‏توان به چند نكته مهم درباره واعظ كاشفي دست يافت. عبدالواسع نظامي باخرزي، مانند ديگر منشيان آن عصر در نگارش نامه‏ها و فرمانها صنعت ادبي براعت استهلال را به كار مي‏برد؛ بدين معني كه بسياري از واژگاني كه در هر فرمان استفاده مي‏كند، با پيشه‏اي كه شخص دريافت كننده فرمان بدان شناخته مي‏شده، همخواني و سازگاري دارد؛ به عنوان مثال در فرماني كه درباره يكي از موسيقي‏دانان مي‏نويسد، خود را ملزم مي‏داند كه از اصطلاحات مربوط به موسيقي بهره گيرد و در حقيقت كلام را بدان واژه‏ها مرصّع كند. در فرمان مربوط به واعظ كاشفي تمامي واژه‏ها و اصطلاحاتي كه به كار رفته، اصطلاحات نجومي است و اين نكته نشان مي‏دهد كه او در زمان خود بيش از آنكه به عنوان يك مفسّر يا واعظ شهرت داشته باشد، به عنوان يك منجم مطرح بوده است. در اين فرمان، او با القاب «طريقت مآب، مولانا العالم الفاضل الكاشف المعضلات المسائل، قدوه ارباب السير و السلوك، ناصح اعاظم الامراء والملوك» ياد شده و گفته شده‏است:

«در بلده فاخر سبزوار و ساير مواضع ولايت بيهق، چون حكومت قضاياي شرعيه را از مشاراليه اولي واليق نبود، زمان دولت سلطان [سعيد [خدمت ايشان را [...] به اختيار منصب شريف قاضي القضاتي آنجا تكليف، و بعد از اجابت و امتثال فرمان وافي و مدت··[ي]اشتغال به نسق مهمات دنيوي زمره اداني و اعالي، [به سبب] جاذبه سلوك اعراض از اهل ظاهر و [به] يمن ملازمت سجّاده توجه باطن و حضور خاطر و رابطه درس و افاده علوم [...] زمام اهتمام ايشان را به صوب استغفار مهم خطير قضا معطوف داشته و چون نوبت دولت ما نيز به اقتضاي لوازم همان امضاي حكم قضاي سابق به اسم سامي ايشان فرمود و مدت متمادي حيثما يقضيه الشريعة الشريفه اشتغال نموده، در اين ولا ملاحظه همان موانع كه پيوسته نصب‏العين ضمير ايشان بود، به وسيله انواع التماس و استعطاف، از تعهد منصب قضا معذور و معاف گشتند»(نظامي باخزري، منشأ الانشاء، 116-117).

/ 10