نوآوريهاى نائينى در دانش اصول
ابوالقاسم يعقوبى بسيارى ازمباحث اصولى و روشهاى اجتهادى را امامان معصوم(ع) گاه به روشنى و گاه ه به اشاره بيان كرده اند1. گروهى از اصحاب نيز در دوره حضور تك نگاريهايى در پاره اى از مسائل اصولى چون: مبحث الفاظ اجتماع امر و نهى تعادل و تراجيح عموم و خصوص و… عرضه داشته اند. اما شكل گيرى اين دانش و تدوين و نگارش آن در بين دانشوران شيعى از پايان غيبت صغرا به بعد آغاز مى شود و كم كم رشد مى يابد.شيخ مفيد التذكرة باصول الفقه2 را نگاشت كه كراجكى خلاصه آن را در كنزالفوائد آورده است3.اين نوشته خط فكرى اصولى پيش از مفيد را كه ابن ابى عقيل و ابن جنيد آغاز كرده بودند استوار ساخت و به نقد
و بررسى و افزايش آراى آنان پرداخت.
پس از مفيد شاگردان برجسته وى اين مسأله را پى گرفتند.
سيد مرتضى الذريعة الى اصول الشيعه4 را نگاشت سلار بن عبدالعزيز ديلمى التقريب فى اصول الفقه5 را عرضه داشت.
شيخ طوسى دانش اصول شيعى را جان و قالب تازه اى بخشيد و با نوشتن عدةالاصول سبك و روشى نو پديد آورد.
پس از وى همين سير تكاملى دانش اصول ادامه داشت. در قرن ششم هفتم و هشتم نهج الوصول الى علم الاصول معارج الاصول6 تهذيب طريق الوصول الى علم الأصول و نهاية الوصول7 نوشته شد.
در آغاز قرن يازدهم معالم الدين با اسلوب و روشى جديد و كارآمد عرضه شد.از نيمه قرن يازدهم تفكر اخبارى گرى رواج يافت و ناسازگارى با دانش اصول روز به روز گسترش يافت و بر محيط مذهب شيعه چيره شد و همين امر كم كم دانش اصول را از پيشرفت باز داشت. لكن با ظهور عالم توانمندى چون وحيد بهبهانى كه از تيزهوشى و قوت و قدرت بيان ويژه اى برخوردار بود دانش اصول پويايى ويژه اى يافت. و با احياى تفكر اصولى انديشه اخبارى گرى رو به افول نهاد.در مجموع مكتب بهبهانى كه از كربلا آغاز شده بود افقهاى نوينى را در زمينه علم اصول گشود.تفكر اصولى مدرسه كربلا پس از استاد اكبر وحيد بهبهانى به پشتكار و تلاش عالمانه شاگردان برجسته وى چون: بحرالعلوم كاشف الغطاء صاحب رياض تسترى و… به ديگر حوزه ها راه يافت و سپس با همت شاگردانِ باواسطه بهبهانى: محمد تقى اصفهانى شريف العلماء مازندرانى سيد محسن اعرجى نراقى و صاحب جواهر ادامه يافت.اين دگرگونى در زمان شيخ انصارى به مرحله نهايى خود رسيد. شيخ با روشى ابتكارى و نوين و با آراى دقيق و ژرف خويش روح تازه اى در كالبد اجتهاد و مباحث اصولى دميد و به