بیشترلیست موضوعات رسالهاى در بداء پيشگفتار مترجم آثار علمى رساله«بداء» توضیحاتافزودن یادداشت جدید
البته سخن خداى تعالى كه: «يثبت» (ثابت مىكند) اين گونه نيز تفسير شده كه او هنگام محو، خلاف آن محو را ثابت مىكند، والله العالم. [در دوران امامت امام صادق عليه السلام ] مردم پنداشته بودند كه اسماعيل، پسر امام صادق عليمها السلام، امامبعد از پدر است; زيرا چنين فهميده بودند كه امامت، مادامى كه فرزند بزرگتر عيبى نداشته باشد، از آناوست، و در زندگى دنيوى و اسباب بقا، غالب آن مىبود كه اسماعيل پس از پدر عليه السلام زنده بماند. اما با درگذشت اسماعيل آشكار شد (و بدا واقع شد) كه كاظم عليه السلام امام است; (10) زيرا عبدالله، فرزند ميان اسماعيل و امام كاظم عليه السلام داراى عيب و نقص بود و به اين ترتيب آن چه در علم نهانى و مكنون خداوند بود، از جانب وى بر مردم آشكار (و بدا واقع) گرديد. همچنين در وفات محمد، پسر امام هادى عليه السلام براى شيعه مشخص شد كه امام پس از هادى عليه السلام حسن عسكرى عليه السلام است، و خداوند اين موضوع را با وفات محمد، براى شيعه آشكار كرد. پس از درگذشت محمد، امام هادى عليه السلام به امام عسكرى عليه السلام فرمود: «از خدا تشكر فراوان كن، كه در حق تو كارى بزرگ كرد!». (11) به اين ترتيب، امامت از ازل براى امام كاظم و عسكرى عليمها السلام بوده است. از پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم و امامان پيش از امام كاظم و عسكرى عليهم السلام احاديثى فزونتر ازحد تواتر يا لااقل در همان حد وجود دارند كه بر امامت آن دو بزرگوار در ضمن ساير امامان عليهم السلام تصريح قاطع دارند، و در كتاب «نصائح الهدى» به بعضى از آنها اشارت رفته است. (12) در اصول كافى رواياتى به چشم مىخورد كه ما را به همان معناى ياد شده از بداء رهنمون مىكند. از جمله آنها روايت صحيح زراره از امام صادق يا امام باقر عليمها السلام است كه: «خداوند به گونهاى والاتر از (پرستش وى با عقيده به) بداء، پرستيده نشده است». (13) و نيز، روايت معتبر هشام بن سالم از امام صادق عليه السلام: «خداوند به چيزى برتر از (عقيده به)بداء، تعظيم نشده است». (14) همچنين روايت صحيح ريان از امام رضا عليه السلام كه فرمود: «خداوند هيچگاه پيامبرى را مبعوث نكرد،مگر با (دستور به) تحريم خمر و اقرار به بداء در باره خدا». (15) و نيز روايتهاى معتبر «مرازم» و «جهم» به همين مضمونند. (16) [با ملاحظه اين روايات بايد گفت:] تنها اعتراف به اين كه از خداى تعالى امورى سر مىزند كه پيش بينى نشده بلكه خلاف آن متوقع بوده است ، در جانب جلال و ظمتخداوند اهميتى ندارد. بنابر اين، فضل و اهميتبزرگى كه براى اعتراف به بداء ياد شده، به سبب بازگشت آن به اعتراف به حقيقتخداوندى است، كه پديدآورنده هستى خدايى است كه با اراده و قدرت و مطابق حكمت پديد مىآورد. به قدرت خويش، در علل و تاثيرات آنها (كه حاصل صنع و ايجاد خود او، و تسليم دخالت مشيت او هستند) هرطور كه بخواهد تصرف مىكند; نه اين كه وجود عالم فقط مشروط به تاثير و تعليل طبيعى و صرف اقتضاى طبيعت كور و فاقد شعور و اراده باشد، تعالى الله عما يقولون. (17) مطابق با آنچه گفتيم، روايت صحيح محمد بن مسلم است از امام صادق عليه السلام كه فرمود: «خداوند پيامبرى را مبعوث نفرمود، مگر پس از آن كه به سه چيز از او تعهد گرفت: اقرار به عبوديت وى، نفى مثل و شريك براى او، و اين كه خداوند هرچه را بخواهد مقدم مىدارد و هرچه را بخواهد به تاخير مىاندازد». (18) بنابراين، «بداء» و اين كه خداوند هرچه را بخواهد محو مىكند و ثابت مىكند و ام الكتاب نزد اوست، اعتراف به حقيقت معقول آن و مدلول احاديث است.... پس از آن چه گفته شد، بايد دانست كه به مقتضاى دلالت عقل ونقل، بداء و محو، در خبرهايى كه خداوند به فرستادگان خويش و اوصياى آنان داده، و ايشان از جانب وى خبر مىدهند، واقع نمىشود.