بیشترلیست موضوعات بررسي تطبيقي حقوق جنگ و حقوق بشردوستانه در اسلام و حقوق بين الملل اشاره توضیحاتافزودن یادداشت جدید
امروز آنچه در صحنه بين المللي به آن مي گويند حقوق جنگ، كنوانسيونها و مقرراتي است كه بسياري از آنها قبل از جنگ جهاني مطرح شده و مقداري هم بعد از جنگ جهاني، بعضي نيز بين دو جنگ جهاني شكل گرفته است.در عرصه حقوق جنگ مقرراتي داريم كه قبل از جنگ جهاني يعني قبل از تأسيس سازمان ملل مطرح و پيش بيني شده است. آن وقتي كه جامعه ملل وجود داشت و هنوز سازمان ملل تأسيس نشده بود؛ مقرراتي داشتيم كه هنگام جنگ و درگيري مسلحانه، دامنه جنگ محدود بشود ولي جنگ جهاني نشان داد كه اين مقررات كارآ نيست. بعد از جنگ جهاني اول، مقررات ديگري وضع شد و باز معلوم شد كارآ نيست. در جنگ جهاني دوم جريانهايي پيش آمد كه ديدند آن مقررات كارآيي نداشته است. بعد از جنگ جهاني دوم هم باز پروتكلهايي به آنها ملحق كردند و هنوز اتفاقاتي كه مي افتد نشانگر و نمايانگر اين است كه اين مقررات كافي نيست.اگر بخواهيم به اولين منابعي كه در زمينه حقوق جنگ وجود دارد نگاه بكنيم بايد به 16 آوريل 1859 باز گرديم. در اين تاريخ اعلاميه پاريس را داريم كه به Marti Law معروف است؛ يعني مقررات مارتين. بعد از آن مقررات 24 آوريل 1863 را داريم. پس از آن در 22 آگوست 1864 كنوانسيون ژنو را داريم كه براي كاهش دادن آمار مجروحان و قربانيان جنگي است. آخرين كنوانسيوني كه ما داريم دو پروتكل 1977 است كه به چهار كنوانسيون 1944 تا 1949 ملحق شده است.اينها منابع ماست. اينها منابع منظمي است كه ما در سير تاريخي قضيه مي بينيم. من در پايان نامه دكتري خود با نام "Protectio Idividual i World Coflict O The Iteratioal ad Islamic Law" در اين زمينه دقيقا بحث كرده ام. در فصل سوم آن سير تحول حقوق جنگ را بررسي، و آمار دقيق با تيتر بسيار دقيقي در زمينه منابع حقوق جنگ ارائه كرده ام.حدود چهار، پنج صفحه آمار منابع است. با اينكه اين همه كنوانسيون و پروتكل در زمينه حقوق جنگ داريم ولي هيچكدام نه تنها نتوانست از وقوع جنگ جلوگيري كند حتي نتوانست آثار منفي جنگ را كاهش دهد. همانطور كه مي دانيد اصل قضيه جنگ در منشور ملل متحد ممنوع شده؛ يعني توسل به جنگ مطلقا ممنوع است. اسمش را گذاشته اند درگيري مسلحانه؛ از اين جهت كه دفاع، مشروع و مجاز است. همه جنگهايي كه الآن اتفاق مي افتد تحت عنوان دفاع مشروع است ولي در همين دفاعهاست كه مردم، قرباني مي شوند؛ معلول مي شوند و ويرانيهاي غيرمجازي مي بينيم.همه اين تدابير براي اين شده كه اگر درگيري پيش آيد طرفين درگيري باز هم بايد به مقرراتي پايبند باشند. اگر ما بخواهيم تمام اين مقررات را دسته بندي بكنيم به اين نكته مي رسيم كه اين مقررات از چند نظر ما را محدود كرده؛ يعني از چند نظر جامعه بشري را محدود كرده است. يكي محدوديت بر اساس اهداف جنگ است يعني هيچكس حق ندارد با هدف توسعه طلبي بجنگد. هيچكس حق ندارد هدف امپراتور شدن بجنگد. هيچكس حق ندارد براي اينكه سرزمينش را توسعه بدهد بجنگد و آن اهدافي كه قبلاً گفتيد يعني با آن هدفها كسي حق ندارد بجنگد.دوم محدوديت در قلمرو جنگ است يعني در حالي كه جنگ اتفاق افتاد چه مناطقي را حق ندارد بكوبد. چون مي دانيد امروز وسايل جنگي غير از گذشته است. ديگر كسي با شمشير نمي جنگد. وسايل تخريب كننده اي است كه ويرانيهايش خيلي وسيع است. مقررات جنگي مي آيد، محدود مي كند و مي گويد كه اين نقاط محدود است. نبايد كسي بجنگد. اين كنوانسيونها مي گويد كه مثلاً شما حق نداريد كه اماكن فرهنگي، مراكز مسكوني، بيمارستانها، كودكستانها را هدف قرار دهيد؛ حتي اينها داخل مراكز نظامي مصونيت دارند.سوم محدوديت بر اساس ابزار جنگي است. وقتي درگيري مسلحانه پيش مي آيد طرفين حق ندارند از هر وسيله اي استفاده كنند. ما مقرراتي داريم كه مثلاً استفاده از گازهاي خفه كننده را منع كرده است.چهارم محدوديتهاي اعمال جنگي نسبت به افراد است يعني با چه كساني بايد جنگيد. وقتي درگيري پيش مي آيد طرف مقابل چه كساني مي توانند باشند. مقرراتي كه در طول اين چند سال تحت عنوان حقوق جنگ وضع شده است در بعضي از آنها گفته شده كه شما بايد با نظاميان بجنگيد. نظاميها هم تا زماني كه عنوان نظامي بر آنها صدق كند، به اصطلاح طلبگي، يعني اين «وصف عنواني» بر آنها صدق بكند. اگر يك نظامي مجروح شد درست است كه نظامي است ولي الآن ديگر سرباز نيست. ديگر در حال جنگيدن نيست. به مجرد اينكه مجروح شد مصونيت پيدا مي كند. ما مجموعا مقررات جنگ را به چهار محدوده مي توانيم تقسيم كنيم. محدوديت از نظر مقاصد جنگ، مواضع جنگ، وسايل و ابزار جنگي و محدوديتهايي كه از نظر افرادي كه قلمرو جنگ آنها را شامل مي شود. من الآن در مقام بيان اين نيستم كه موفقيت اين مقررات تاچه اندازه بوده است. اجمالاً عرض مي كنم كه جنگي كه در بوسني و هرزگوين پيش آمد، كاملاً اين را نشان داد كه مقررات موجود در اين جهت كه اين جنايتها اتفاق نيفتد و انسانها قرباني نشوند به هيچ وجه موفق نيست. ما جنايتهايي را در قضيه بوسني و هرزگوين مي بينيم كه حتي در تاريخ كم سابقه بوده است. درست است كه امروز دادگاه يوگسلاوي ايجاد كرده اند و در پي اين هستند كه جانيان اين قضيه را محاكمه كنند امّا عملاً در كيفر خواستهايي كه در آنجا وجود دارد، مي بينيم با اين مدت طولاني هنوز چندان موفقيت آميز نبوده است.آقاي عسكري: اگر در اينجا ارتباط حقوق جنگ را با حقوق بشر تبيين فرماييد، متشكر مي شويم.استاد دكتر محقق داماد: در همين بحثي كه داشتيم من به محدوديتهايي در مورد افراد اشاره كردم. آن مقرراتي كه حمايت از افراد مي كند همان بحث حقوق بشر است. براي حقوقي كه از افراد Civilia Populatio يعني افراد غيرنظامي، دفاع مي كند، اصطلاح جديدي درست كرده اند و به آن Humaitearia Law يعني حقوق بشردوستانه مي گويند. حقوقي كه مربوط به حمايت از انسانها در زمان جنگ است يك قسمتش Civilia Populatio است و يك قسمتش هم حمايت از نظاميان در حالت جراحت و اسارت است. حقوق بشر دوستانه اصطلاحا بخشي از حقوق جنگ است و من هميشه معتقدم همه حقوق جنگ را بايد به آن گفت حقوق بشر دوستانه. من در پايان نامه دكتري خودم تاريخچه حقوق بشردوستانه را آورده ام.ريشه اين مباحث بشردوستانه در اديان بطور كلي و در اسلام به معناي خاص وجود دارد. در اديان يعني، چه در مسيحيت و چه در اسلام، نمي گوييم يهود. چون آنچه از يهود براي ما باقي است، در تورات، دستورهاي بسيار خشني براي جنگ وجود دارد. من بوي بشردوستانه در جنگهاي يهودي نمي بينم. چون در دستورهاي تورات فعلي هست كه به هر جا رسيدي درختان را بسوزان. هرچه خانه هست خراب كن. من در كتاب «حقوق روابط بين الملل» كه تازه از من منتشر شده است، متن مقررات را آورده ام كه در اين توراتي كه الآن در اختيار ماست قضيه اين جوري است كه دستور مي دهد «به هر آبادي بر مي خوري خراب كن» امّا در دستورهاي حضرت مسيح، در همين انجيلي كه الآن در دست ماست و در اسلام و در زندگي رسول اللّه ، حقوق بشردوستانه بسياري به چشم مي خورد. من به اين نتيجه رسيده ام كه مباحثي در اسلام وجود دارد كه حتي در حقوق بشردوستانه امروز نيست. البته بايد اعتراف بكنم كه دستورهايي هم در حقوق بشردوستانه امروز وجود دارد كه ما مي توانيم با اجتهاد به آنها برسيم. اگرچه ما نصوص صريح در آن زمينه ها نداريم.غرض من در اين گفته ها هيچ وقت زندگي عملي مسلمانها نيست. متأسفانه در تاريخ اسلام جنگهايي توسط سلاطين اسلامي اتفاق افتاده است كه اينها سند تلقي نمي شود. اينها ممكن است همه موازين اسلامي را زير پا گذاشته باشند. در بسياري از جنگها وقايعي مي بينيم كه احتمالاً به نام مسلمانها هم ثبت شده ولي اينها نقطه ضعفي است كه در جنگها اتفاق افتاده است و مسلمانها هم انجام داده اند ولي عملاً خلاف دستورهاي اسلامي است. بنابراين اگر ما چنين ادعايي مي كنيم كسي نمي تواند ادعاي ما را نقض كند كه در فلان جنگ، جمعيت مسلمان اين كار را كرد. الآن در جنگ ايران و عراق، عراقيها جنايتهايي كردند و تمام موازين را زيرپا گذاشتند امّا آنها مسلمانند نه اينكه بر طبق قواعد اسلامي عملي كرده باشند. من اگر مي گويم اسلام، منظورم دستورهاي قرآن و سنت بويژه سنت رسول اللّه (ص) و معصومين(ع) است؛ يعني جنگي كه اميرالمؤمنين(ع) كرده، دفاعهايي كه ايشان كرده، اينها نمونه هايي است كه براي ما حجت است. اگر كسي هر سخني بگويد ما آماده بحث هستيم امّا عمل فلان خليفه عثماني يا عمل فلان سلطان ربطي به اسلام ندارد.آقاي هادويان: يكي از محدوديتهايي كه حضرت عالي فرموديد محدوديت در اهداف جنگ بود كه بر اين مبنا جنگ توسعه طلبانه ممنوع شده است. از سويي در اسلام جهاد ابتدايي داريم كه هدف آن توسعه حاكميت الهي است و عموم فقها آن را ضروري دين دانسته اند. اخيرا هم بعضي از فقها نظرشان اين است كه حتي در زمان غيبت هم اگر حاكم عادلي وجود داشته باشد اين جنگ مشروعيت دارد. اين دو مطلب را شما چگونه قابل جمع مي دانيد؟