نقش وحيد بهبهانى در نوسازى علم اصول - نقش وحید بهبهانی در نوسازی علم اصول نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش وحید بهبهانی در نوسازی علم اصول - نسخه متنی

محمدمهدی آصفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقش وحيد بهبهانى در نوسازى علم اصول

محمد مهدي آصفي

علم اصول پيش از دوران وحيد بهبهانى:

علم اصول پختگى و روشمندى خود را تا حد زيادى درزمان شيخ حسن فرزند شهيد ثانى، صاحب معالم (م:1011ه ق.) و در كتاب معالم الاصولِ همين فقيه بزرگوار به دست آورد.اين كتاب، تا امروز همچنان هم به عنوان محورى براىآموزش مراحل ابتدايى اين علم و هم به عنوان محورى براى پژوهش، مطرح بوده است. از مهم‏ترين تحقيقاتى كه درباره اين كتاب انجام گرفته، حاشيه شيخ محمدتقى است كه خود يكى از بهترين كتابهايى است كه در اين علم نوشته شده است. پس از انتشار كتاب فرايد الاصول، از شيخ مرتضى انصارى پرسيده شد كه چرا ايشان كتاب ديگرى در مباحث الفاظ نمى‏نويسد، تا در كنار مباحث عقلى كتاب فرايد الاصول، تاليف يك دوره كامل علم اصول را تكميل كرده باشد؟وى در پاسخ گفت: شيخ محمدتقى اصفهانى با تعليقه خودبر معالم،ما را از اين كار بى‏نياز كرده است. گرايش اخبارى‏گرى و امين استرآبادىدر همين زمان رويداد تازه‏اى دامنگير اين علم شد و بهوسيله شيخ محمد امين استرآبادى(م:1036ه.ق.) مؤلف كتاب الفوايد المدنيه، گرايش جديدى به سمت بى‏نيازى از قواعد عقلى، در اجتهاد شيعه به وجود آمد. اين گرايش تازه در برابر مكتب اصولى حاكم بر مراكز فقهى شيعه، به اخبارى‏گرى معروف شد. به خلاف آن كه امين استرآبادى مى‏خواست ريشه و عمق تاريخى اين گرايش را به زمان صدوق‏ها(پدر و پسر) و فقهاى نخستين برساند، ولى روشن است كه اين گرايش با ابعاد و ويژگيها و قواعدى كه استرآبادى در كتاب الفوائد المدنيه، براى آن بيان مى‏كند، گرايش جديد و بى‏سابقه‏اى در اجتهاد شيعه است. كم مانده بود كه گرايش اخبارى‏گرى شكاف عميقى دراجتهاد شيعه ايجاد كند، اما ايستادگى فقها و علماى اصولى در برابر اين گرايش و دفاع آنان از سرشت عقلانى علم اصول، به ركود و عقب نشينى تدريجى اخبارى‏گرى انجاميد و اين گرايش، رفته رفته قدرت تحرّك و تاثيرگذارى خود را بر محيط فقهى حوزه‏هاى شيعه از دست داد. آنچه كه زمينه ظهور اين مكتب فقهى را فراهم ساخت،نگرانى از اين نكته بود كه در امر اجتهاد، به عنصر عقل بيش از حد تكيه شود و نص شرعى مورد بى‏مهرى قرار گيرد، آن گونه كه براى مكتب راى و قياس اهل سنت چنين اتفاقى رخ داد و تكيه بر عقل در استنباط احكام شريعت، رفته رفته آنان را به سمت قياس و استحسان كشانيد و بر آن شدند كه احكام خداى تعالى را به كمك اين گونه منابع ظنّى، كه به هيچ روى نمى‏توانند كاشف از حقيقت باشند، استنباط كنند. امّا امين استرآبادى و ديگر سران اخبارى‏گرى كه پس از او آمدند، براى حفظ اجتهاد از دخالتهاى بى‏مورد عقل، راه افراط را پيمودند تا بدان جا كه نسبت به عقل و ملازمات عقلى، ديدگاهى منفى پيدا كردند و در حجت بودن تمام احكام عقلى، مگر آنها كه مبدا حسى يا نزديك به حس داشته باشند، مثل رياضيات، ترديد كردند. دليل عقلى از نظر اصوليان و اخباريانپاره‏اى از سخنان اخباريان در مورد تكيه بر عنصر عقل دراجتهاد، آشفته و ناهمگون است [ و موجب برداشتهاى متفاوتى شده است ] حتى محقق خراسانى، در كفاية الاصول، در توضيح نظر اخباريان مى‏نويسد: «مراد اخباريان يكى از اين دو امر كبروى يا صغروى است: يااين است كه آنان ملازمه بين حكم عقلى و حكم شرعى را قبول ندارند(كبروى) و يا اين است كه امكان دستيابى به نتايج قطعى از راه مقدمات عقلى را مورد ترديد قرار مى‏دهند و مى‏گويند كه نتايج مقدمات عقلى چيزى بيش از احكام ظنى نيستند...(صغروى)» محقق خراسانى معتقد است كه در كلمات اخباريان، بويژهدر كتاب الفوايد المدنيه، دليلى كه حكايت كننده از گرايش ضد عقلى آنان به طور كلّى باشد، به چشم نمى‏خورد. اگر علماى اخبارى از اين ديدگاه رايج مكتب اصولى، بهخوبى آگاه مى‏بودند كه فرق است بين آن راى و گمانى كه كاشف از حقيقت نيست و بين حكم قطعى عقل، چنين راه دشوارى را در برابر تفكر اصولى نمى‏پيمودند. نزد اصوليان آن دليلى حجت است كه متعلق خود را به طورقطعى اثبات كند و فرقى نمى‏كند كه حجت بودن اين دليل ذاتى باشد كه در اين صورت، همان علم و قطع است و يا حجت بودن آن عرضى باشد كه همان طرق و امارات شرعى است. حجت بودن طرق و امارات شرعى، با دليل قطعى شرعى ثابت‏شده است; اما حجت بودن «قطع‏» ذاتى است و دست تشريع از نفى و اثبات آن كوتاه. قطع به دست آوردن يعنى روشن شدن معلوم براى عالم به گونه قطعى، هر چه كه اين چنين باشد، حجت بودن براى ذات آن حاصل است و آنچه كه به طور ذاتى، به دست آمده است، بى‏معناست، همان گونه كه سلب حاصل ذاتى هم بى‏معناست‏حجت بودن امارات و طرق ظنّى هم، بر اساس قاعده معروف «ان كلّ ما بالعرض لابد ان ينتهى الى ما بالذات‏»، دست آخر به يك حجّت ذاتى بر مى‏گردد. يكى از لوازم حجت بودن عقل، منجزيّت و معذريّت آن است;يعنى اگر مكلّف مخالف با حجت رفتار كرد، در صورتى كه حجت با حكم واقعى برابرى داشته باشد، عقل حكم مى‏كند به حسن عقاب براى آن مكلف(منجزيت). ولى اگر مكلف برابر حجت رفتار كرد، چه اين كه آن حجت با حكم واقعى برابرى داشته باشد و چه نداشته باشد، عقل حكم مى‏كند به قبح عقاب چنين مكلفى(معذريت). اين از آشكارها و پذيرفته‏هاى علم اصول است و از آن جا كه دليل عقلى پشتوانه اين امر روشن است، هيچ چون و چرائى به آن راه ندارد. امّا رايى كه فقط مستند به ظن باشد و به هيچ حجت ذاتى يا حجت قرارداده شده شرعى مستند نباشد، جايگاهى در مقام استنباط احكام شرعى ندارد. اگر اخباريان اين نكته روشن را در مورد حجت بودن، به خوبى درك مى‏كردند، شكافى در اجتهاد پديد نمى‏آمد و اختلاف آنان با اصوليان در حدّ همان اختلاف صغروى، يعنى اختلاف بر سر اين كه چه چيزى حجت است و چه چيزى حجت نيست، باقى مى‏ماند، و در اصلِ حجت بودن احكام عقلى و ملازمه آن با حكم شرع، ترديد روا نمى‏داشتند. اختلاف جوهرى بين اخباريان و اصوليان، از همين نقطه آغاز شده است. ديگر مسائل اختلافى بين دومكتب اصولى و اخبارى پس از مساله حجت بودن عقل و ملازمه حكم عقل با حكمشرع، مهم‏ترين مسائل مورد اختلاف دو مكتب عبارتند از: 1. مكتب اخبارى‏گرى بر اين نظر است كه تمام رواياتى كهدر كتابهاى چهارگانه [ كافى، من لايحضر، تهذيب و استبصار] آمده است قطعى الصدور هستند، زيرا هدف نويسندگان كتابهاى چهارگانه از اين كتابها، گردآورى و تدوين رواياتى بوده است كه بتوان به آنها عمل كرد و به وسيله آنها به استدلال و احتجاج پرداخت، از اين روى، فقيه نيازى ندارد كه به بحث از اسناد روايات كتابهاى چهارگانه بپردازد.

/ 9