نقش وحید بهبهانی در نوسازی علم اصول نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش وحید بهبهانی در نوسازی علم اصول - نسخه متنی

محمدمهدی آصفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به هر حديثى كه در يكى از اين كتابها آمده باشد، مى‏توان تمسك جُست و عمل كرد; اما اصوليان نظر ديگرى در مورد روايات كتابهاى چهارگانه دارند. آنان حديث را به چهار قسم صحيح، حسن، موثق و ضعيف تقسيم مى‏كنند و به دو يا سه قسم نخست عمل كرده و قسم چهارم را قبول ندارند. 2. به نظر اخباريان، اصل برائت در شبهات حكميه تحريميه،جارى نمى‏شود. اما اصوليان بر اين باورند كه اصل براءت در شبهات حكميه وجوبيه و تحريميه، هر دو، جريان دارند و اين نظر خود را با عقل و نقل اثبات مى‏كنند. 3. اخباريان اجماع را حجت نمى‏دانند و اين نظر بين آنانمعروف است; اما اصوليان، اجماع محصّل را قبول دارند و به آن تمسك مى‏جويند. 4. اخباريان استدلال و استناد به قرآن را براى استنباطاحكام شرعى، نمى‏پذيرند. ايشان در عمل كردن به احكام قرآن، توقف مى‏كنند، مگر اين كه حديثى در توضيح و تفسير آن وارد شده باشد. اين بدان خاطر است كه عمومها و اطلاقهاى قرآن به وسيله سنت، تخصيص و تقييد يافته است و نيز بدان خاطر است كه رواياتى از تفسير به راى قرآن نهى كرده‏اند. به هر صورت، با تلاشهاى امين استرآبادى، مؤسساخبارى‏گرى، اين جنبش علمى گسترش يافت و راه خود را به سوى مراكز علمى شيعه گشود و روش خود را برتفكر فقهى شيعه تحميل كرد. استرآبادى، از نظر علمى شخصيتى نيرومند بود. قدرت ودقت علمى او از بحثها و مناقشه‏هايش در كتاب الفوايد المدنيه به خوبى پيداست; از اين روى مبارزه علمى كه استرآبادى به راه انداخته بود، تا مدتها فقهاى شيعه را به خود مشغول داشت و آنان را وارد درگيرى بى‏سابقه‏اى كرد. اما آنچه كه رخ داد، به نفع علم اصول تمام شد; زيرا از رهگذر اين گفت وگوها، فرصتهاى ممتازى براى رشد و تكامل و بارورى اين علم به وجود آمد كه اگر بستر اين گفت و گو نمى‏بود، چنين فرصتهايى پيش نمى‏آمد. گسترش علم اصول پس از امين استرآبادىدر آن فاصله زمانى و به دنبال ستيزه فكرى كه استرآبادىبرانگيخته بود، بزرگانى از علماى اصول، در صدد برآمدند تا با تحقيقات تازه‏اى سرمايه‏هاى علمى اصول را افزايش دهند و ساختمان آن را استوار و قانونمند كرده و در شيوه بحثهاى اصولى دگرگونيهاى بنيادى به وجود آورند. جنبش علمى كه اين دسته از علما ايجاد كردند، نقش بزرگى در تجديد حيات علم اصول ايفا كرد; امّا نتوانست در سست كردن پايه‏هاى اخبارى‏گرى و محدود ساختن آن، نقش تعيين كننده‏اى داشته باشد. به خلاف ظهور علماى بزرگ اصولى در آن برهه زمانى، مكتب اخبارى‏گرى همچنان در مراكز فقه و اجتهاد تلاش نيرومندى داشت، اما چنانكه در ادامه اين حث‏خواهيم ديد، سرانجام بساط اين مكتب، به دست فقيهى به نام محمد باقر بهبهانى كه نزد شاگردانش به وحيد بهبهانى معروف بود، درهم پيچيده شد. حقيقت اين است كه علمايى كه در آن فاصله زمانى آمدند ودر علم اصول به تحقيق و تاليف پرداختند، نقش بزرگى در شكوفايى مكتب وحيد بهبهانى و شيخ انصارى داشتند. پژوهشهايى كه در فاصله ميان ظهور مكتب استرآبادى تا ظهور مكتب وحيد بهبهانى انجام گرفت، تاثير مستقيم وقدرتمندى در پيرايش و پالايش و قانونمند كردن تفكر اصولى دو مكتبى كه پس از اخبارى‏گرى پيدا شدند، يعنى مكتب وحيد بهبهانى و مكتب شيخ انصارى داشت و اين دو مكتب وامدار آن پژوهشها هستند. برجسته‏ترين دانشمندانى كه در آن فاصله زمانى ظهور پيدا كردند عبارتند از: 1. سلطان العلما، حسين بن رفيع الدين محمد الحسينى، (م:1064- ه.ق.) از آن جا كه وى مدتى با شاه عباس صفوى معاشرت داشته و با دختر او ازدواج كرده بود، به سلطان العلما، مشهور شد. او همچنين با شاه صفى و شاه عباس دوم نيز آمد و شد داشته است. تعليقه‏اى بر كتاب معالم نگاشت و در آن بسيارى از ديدگاههاى صاحب معالم را محققانه به نقد كشيد. 2. فاضل تونى (م:1071- ه.ق.)ص وى، مجموعه كتابهايى درفقه و اصول تاليف كرد و از آن ميان فقط كتاب الوافيه، باقى مانده است كه با همه اختصارش، از بهترين كتابهايى است كه در اين علم نوشته شده است. اين كتاب، سالها پيش در هند چاپ شد و در همان زمان هم ناياب گرديد و از آن پس ديگر در مراكز علمى اثرى از اين كتاب به چشم نخورد، تا اين كه به تازگى مجمع فكر اسلامى، با تصحيح بسيارى خوبى آن را به چاپ رسانيده است. تحقيق و تصحيح اين چاپ به همت برادر بزرگوارمان سيد محمدحسين كشميرى صورت گرفته كه خدايش پاداش خير دهاد. شيخ انصارى، در فرايد الاصول، توجه زيادى به اين كتابداشته و از آن اسم مى‏برد و ديدگاههاى وى را تقويت مى‏كند، يا با احترام به نقد مى‏گذارد. فاضل تونى در تنظيم بابهاى علم اصول و نقد روش اصولى كه تا آن زمان نزد علما معمول بود، بر معاصران خود پيشى گرفت. او، با توجه به تقسيم علم اصول به دو بخش: مباحث الفاظ و مباحث عقلى كه تا به امروز نيز رواج دارد، عقيده داشت كه مباحث مربوط به «مقدمه واجب‏»، «ضد» و «مفاهيم‏» مى‏بايست در ضمن مباحث عقلى گنجانده شوند و مورد بحث قرار گيرند، نه در مبحث الفاظ، در حالى كه علماى معاصر وى و پيش از وى، اين مطالب را در مبحث الفاظ جاى مى‏دادند. حتى امروز هم، روش معمول و شناخته شده در كتابهاى اصولى و درسهاى خارج اصول اين است كه اين مطالب را در مبحث الفاظ قرار مى‏دهند. مثلاً محقق خراسانى، مطالب ياد شده را در جلد اول كفايه، كه مخصوص مباحث الفاظ است آورده; امّا فاضل تونى، اين مطالب را در ضمن مباحث عقلى كتاب «وافيه‏» تحت عنوان: «كلام بين 2 حكم‏» آورده است. در ميان پسينيان مى‏بينيم كه محقق اصفهانى در كتاب اصولى ارزشمندش الاصول على النهج الحديث‏»، تا حدى به اين نظم پاى بند است. از ديگر امورى كه در كتاب وافيه درخور توجه است، تقسيمبندى دليلهاى اصولى است به دليلهاى شرعى: (كتاب، سنت و اجماع) و دليلهاى عقلى. و دليلهاى عقلى را نيز تقسيم كرد به دليلهاى عقلى مستقل و دليلهاى عقلى غير مستقل. به هر صورت، اين دانشمند بزرگوار در همين كتاب كوچكخود، ميدانهاى تازه‏اى از انديشه و نوآورى را بر روى علما گشود. اگر كسى اين كتاب را با كتاب معالم، كه هر دو به يك حجم هستند مقايسه كند، مى‏بيند كه تفاوت بسيارى از لحاظ سطح و عمق علمى بين اين دو كتاب وجود دارد. در حالى كه هر دو مؤلف از بزرگان اين علم هستند و به فاصله نيم قرن از همديگر مى‏زيسته‏اند و در تاريخ علم، اين مدت، زمان كوتاهى به حساب مى‏آيد. 3. سيد حسين خوانسارى (م:1098- ه.ق.) اين عالم بزرگواركتاب بزرگ و مفصل خود: مشارق الشموس فى شرح الدروس را براى ما به يادگار گذاشت. اين كتاب پيش از اين بدون تصحيح و تنظيم و به طريقه سنگى چاپ شد و نسخه‏هاى آن ناياب گرديد و اكنون مؤسسه آل البيت(ع) اين كتاب را از روى همان نسخه سنگى افست كرده است. كتاب آكنده از تحقيقات علمى است و اميدواريم كه خداوند توفيق تصحيح آن را به گونه‏اى كه در خور ارزش علمى آن باشد، به علما عطا فرمايد. اين كتاب، بافت عقلى روشنى دارد و همين بافت عقلى برروش كتاب و شيوه بحثهاى آن اثر فراوانى به جا گذاشته است. اگر بگوييم كه اين محقق بزرگوار از نخستين كسانى بود كه دقت عقلى را وارد بحثهاى علم اصول كرد، سخن درستى گفته‏ايم. اين شيوه، بعدها استمرار يافت و به صورت يكى از ويژگيهاى مطالعات اصولى شيعه درآمد. ديدگاههاى اين محقق تا به امروز، همواره مورد عنايت و توجه پژوهشگران و علماى اصول بوده است. 4. محقق شيروانى (م:1099- ه.ق.) وى تعليقه معروفى برمعالم دارد. تحصيلات خود را در نجف به پايان رسانيد و به دعوت شاه سليمان صفوى به اصفهان آمد. گروهى از علما، از جمله صاحب رياض، از شاگردان اويند. تحقيقات اين عالم بزرگوار درباره مباحث كتاب معالم، نشان از عمق و دقت و دانش فراگير او دارد. گفت و گو بين دو مكتب اصولى و اخبارى‏گرىبر خلاف اين كه علماى بزرگى مانند فاضل تونى و محققخوانسارى، در آن فاصله زمانى در عراق و ايران: (نجف، كربلا و اصفهان) وجود داشتند، گرايش اخبارى‏گرى، همچنان با قدرت و نفوذ و تلاش تمام، در مراكز فقهى شيعه در عراق، بحرين، ايران و جبل عامل كه چهار مركز فقهى معروف شيعه در آن زمان بودند، حضور داشت. علماى معروف اين مراكز چهارگانه، به شدت اين گرايش را ترويج مى‏كردند و به آن نيرو و عمق مى‏بخشيدند و تمام درس و تحقيق و تاليف آنان به روش اخباريان بود.

/ 9