استاد دكتر احمدى انسان امروز نا اميد از ايسمهاى مختلف بيش از هر زمان ديگر نگران بى هويتى خويش است و به دنبال تكيه گاهى محكم براى خود مى گردد. دراين مجال انديشه هاى گوناگونى به عنوان مامن و پناهگاه فرا سوى انسان نهاده مى شود تا باور واعتماداو را جلب كند.امااو كه شاهد فرو ريختن بسيارى از تكيه گاههاى به ظاهر قوى و پولادين بوده است باور واعتماد خود رااز دست داده و به سادگى گذشته نمى توانداعتماد كندازاين روى كسانى كه باارائه مكتب يا طرح انديشه هايى در پى ايجاد باور و يقين براى انسانى امروز هستند كارى بس مشكل و توانفر سا دارند.مكتب اسلام به عنوان آخرين پيام آسمانى و جامع ترين مكتب هدايت اينك دراختيار ما قرار گرفته است و ما رسالت ابلاغ آن را بر عهده داريم رسالتى بس عظيم و خطير.هزاران هزارانديشه بيدار و جستجوگر در پى مكتبى هستند كه هويت لازم را به آنان بخشيده و به سرمنزل مقصود راهنمايشان گردد.اين گروه عظيم نيز مخاطب حوزه هاى علميه هستند.حوزه بايد در كنار پاسخ گوئى به مشكلات گروهى از مخاطبين خود كه ازاو توقعى جز بيان احكام را ندارند به اين مخاطبين نيز توجه كند. در نگاه اينان اسلام مكتبى است كه شايد بتواند به سرگردانى در ميان ايسمهاى مختلف پايان داده و هويت راستين انسان را به او ببخشد.اين احتمال آنگاه به باور نزديك مى گردد كه اسلام به عنوان يك سيستم فكرى منسجم عرضه شود يعنى مجموعه اى از معارف واحكام كه در پرتوى روح كلى اسلام در قالب يك مكتب عرضه شود.مكتبى كه تعريف روشنى از هستى (فيزيك متافيزيك ) وانسان دارد و با تعريفى كه ازانسان و هدف آفرينش او مى كند تمام معارف واحكامش سمت و جهت مى يابد.حوزه هاى علميه دراحياى تفكر دينى و معرفى آن در پهنه فرهنگى جهان بايداسلام را به عنوان يك مكتب ارائه دهند. عرضه مطالب پراكنده كه نتيجه استنباطهاى جزئى باشد بدون در نظر گرفتن پيام اصلى و روح حاكم بر مجموعه معارف اسلامى نه تنها كارساز نيست كه گاهى سراز تناقض و تهافت هم در مى آورد. آنچه مى تواند به مفاهيمى از قبيل دنيا آخرت زهد تقوى اخلاق و... شكل لازم و مطلوب را ببخشد و ميان احكام بسيار متفاوت عبادى اجتماعى سياسى اقتصادى و ... يك رابطه صحيح و منطقى ايجاد كند نگرش سيستمى و مكتبى است . پيام اصلى و روح حاكم بر مكتب مانند محورى است كه تمام مسائل ازاو روح و حيات مى گيرند و درارتباط با آن بايد توجيه و تفسير شوند. مجله حوزه ضمن آرزوى و توفيق براى حوزه هاى علميه كه انديشه پيمودن اين قله رفيع را در معرض مكتب اسلام دارند تلاش مى كند با برگرفتن خوشه هايى از خرمن تجارب وانديشه اساتيد بزرگ اين راه را هموارتر كنند. دراين شماره خدمت استاد بزرگوار حجت الاسلام والمسلمين جناب آقاى دكتراحمدى رسيديم و گوش جان به فرمايشات ايشان سپرديم . به اميداين كه از تجربيات وانديشه هاى ايشان بهره هاى مفيد گرفته شود. ( حوزه )حوزه : در ابتدا از حضرت عالى تقاضا مى كنيم شرح مختصرى از بيوگرافى خويش بويژه در مقطع فعاليت هاى فرهنگى (تحصيل و تدريس ) داشته باشيد.استاد: بسم الله الرحمن الرحيم . بنده در سال هزار و سيصد و دوازده در يكى از روستاهاى شهرستان ملاير به دنيا آمدم .پدرم كه كشاورز متدينى بود تاثير مهمى در علاقه من به روحانيت و فراگيرى علوم دينى داشت .در هيجده سالگى وارد مدرسه علميه بروجرد شدم .البته قبل از آن مقدار زيادى از مقدمات ادبيات عرب را خودم خوانده بودم . در مدت كمتراز چند ماه آنچه را كه به صورت گسيخته خوانده بودم شكل گرفت .من ادبيات عرب را خيلى خوب خواندم . در مدت پنج سال تحصيل در مدرسه بروجرد تقريبا دروس سطح را به نيمه رساندم و سپس عازم حوزه علميه قم شدم . در قم بعداز مدت كوتاهى يعنى كمتراز يك سال در درس مرحوم آيت الله العظمى بروجردى شركت كردم و تاايشان در قيد حيات بودند به صورت مرتب شركت مى كردم . همراه اين درس از محضر پرفيض حضرت امام رضوان الله تعالى عليه نيزاستفاده مى كردم . و درس مرحوم آيت الله داماد نيز مى رفتم .اما بيش از همه من از مرحوم استاد علامه طباطبائى قدس سره استفاده كردم .علاوه بر درس در جلسات خصوصى هم در محضرايشان بودم كه آن جلسات بسيار مفيد و سودمند بود. جلساتى هفتگى در هر دو هفته سه جلسه با ايشان داشتيم كه يك جلسه راايشان تشريف مى آوردند تهران و با كرين و ديگراساتيد دانشگاه تهران جلساتى داشتند. در جلسات ما بحث هاى بسيار سودمندى مطرح مى شد چرا كه خصوصى بود.اين جلسات تا يكى دو سال قبل از وفات ايشان ادامه داشت و من مى توانم ادعا كنم كه اين جلسات پربارترين نشست هايى بوده است كه من در طول عمر خويش داشتم . از جلسات درس عمومى نيز بسيار سودمندتر بود .