بررسی مضامین مشترک عرفانی اشعار امام خمینی و حافظ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی مضامین مشترک عرفانی اشعار امام خمینی و حافظ - نسخه متنی

احمد فرشبافیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته قابل توجهي كه در تمامي غزليات حافظ بچشم مي‏خورد سبك بيان است؛ خواجه معمولاً با هنرنماي خاصي، نكات عرفاني را با آرايش ها و صنايع ادبي، عجين كرده و به زبان ساده بگوييم بازي با كلمات كرده تا جاييكه انسان احتمال مي‏دهد اگر چنين كاري صورت نمي‏گرفت خواجه نمي‏توانست درون عرفاني و آتشين خود را به بيرون انتقال دهد، اما در مورد اشعار حضرت امام(ره) قضيه برعكس است. امام(ره) بي‏قافيه انديش، بدون تعمد تكلف، بلكه با سادگي خاصي، هر آنچه را كه از دل برخاسته بر زبان آورده و بر نوك خامه رانده و به روي كاغذ آورده است. لذا غزلهاي ديوان امام از اين سادگي، حلاوت گرفته است. البته ناگفته نماند كه صنايع گوناگوني كه لازمؤ شعر است در ديوان حضرت امام بطور طبيعي و خالي از حالت تصنع بكار گرفته شده است كه براي توضيح بيشتر مي توان به بخش (شناسنامؤ سروده ها) در ملحقات ديوان رجوع كرد.

مشرب عرفان خواجه حافظ و حضرت امام(رض)

پيش از اين در بحث سير تصوف و عرفان، بررسي اجمالي از عرفان قرن هفتم داشتيم. بايد گفت كه اين قرن، قرن ظهور انديشه‏اي نو و بديع بنام "وحدت وجود" است كه ابداع كنندؤ آن محي الدين ابن عربي است.

شهيد مرتضي مطهري در كتاب "عرفان حافظ" يا "تماشاگه راز" مي‏گويند: آنكسي كه عرفان را بصورت يك علم در آورد و آنرا به اصطلاح متفلسف كرد و بصورت يك مكتب در آورد و در مقابل فلاسفه آنرا عرضه داشت و فلاسفه را در واقع تحقير كرد و اثر گذاشت روي فلسفه، و فلاسفه‏اي كه بعد از او آمدند چاره‏اي جز اعتنا به نظريات او نداشتند؛ محي الدين ابن عربي است. بدون شك "پدر عرفان نظري" در اسلام محي‏الدين ابن عربي، اين اعجوبؤ روزگار است.

محي الدين، هم در عرفان عملي قدمي راسخ داشته يعني از اول عمرش اهل رياضت و مجاهده بوده و هم در ارائه عرفان نظري بي‏نظير بوده است. بحث وحدت وجود كه محور عرفان است براي اول بار توسط محي‏الدين بيان گرديد. عرفان نظري بدينصورت كه علمي مدون باشد و در مسائل به شكل فلسفي اظهار نظر كند اگرچه بيش و كم سابقه دارد ليكن مسلماً تدوين كنندؤ آن در دورؤ اسلامي محي‏الدين ابن عربي طايي اندلسي است.

عرفان نظري قبل از محي‏الدين نظير منطق قبل از ارسطو است كه هم بود و هم نبود، بود از اين لحاظ كه مردم بالفطره تا حدود زيادي طبق قواعد منطقي عمل مي‏كردند و نبود يعني بصورت يك علم مدون نبود. بر تمام مسائل عرفان نظري، مي توان شواهدي از آيات قرآني و كلمات اوليأ بزرگ حق، مخصوصاً حضرت امير ـ عليه السلام ـ يافت ولي محي‏الدين اول كسي است كه عرفان نظري را بصورت علمي كه موضوعش ذات حق است در آورد.

بعد از او عرفان رنگ و بوي ديگري پيدا كرد. شاخص بودن او در عرفان كه بطور مطلق تحت عنوان شيخ از او ياد كرده اند از شاخص بودن بوعلي كه شيخ در فلسفه و شيخ طوسي كه شيخ مطلق فقه است در ميان قدما و شيخ انصاري كه شيخ مطلق فقه و اصول است در صد سال اخير و شيخ‏عبدالقادر كه شيخ مطلق فن و بلاغت است، بيشتر است كه كمتر نيست.

محي‏الدين، غوغايي عرفاني در جهان اسلام از اندلس گرفته تا مصر و شام و ايران و هند برانگيخت. صدرالدين قونوي، فخرالدين عراقي، ابن فارض مصري، داود قيصري، عبدالرزاق كاشاني، مولوي بلخي، محمود شبستري، حافظ و جامي، همه شاگردان مكتب اويند.

به احتمال بسيار بسيار قوي حكمت ذوقي و اشراقي شيخ شهاب الدين سهرورديِ مقتول بيشتر تحت تاثير محي‏الدين ابن عربي بوده است تا تحت تاثير ديگران چون اوقات زيادي با محي‏الدين ملاقات و گفتگو داشته است.(2)

تاثير حافظ از محي‏الدين ابن عربي آنقدر واضح و آشكار است كه باسيري در ديوان خواجه مي‏توان به آن پي برد، دكتر احمد علي رجايي بخارايي در كتاب "فرهنگ اشعار حافظ" در تمامي مواردي كه براي بيان ديدگاههاي حافظ به مستنداتي نياز پيدا كرده بيش از هر بزرگي، نظر ابن عربي را مدرك ساخته و به آن استناد مي نمايد؛(3) براي مثال به دو نمونه اشاره مي كنيم:

1ـ در بحث حجاب مي نويسد: "ابن عربي، حجاب را هر چيزي مي داند كه مطلوب را از چشم مستور دارد" و اين بيت را از حافظ مي آورد كه همسو با نظر محي‏الدين است.




  • ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
    تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز



  • تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز
    تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز



حافظ/266




  • حجاب چهرؤ جان مي شود غبار تنم
    خوشا دمي كه ازين چهره پرده برفكنم



  • خوشا دمي كه ازين چهره پرده برفكنم
    خوشا دمي كه ازين چهره پرده برفكنم



حافظ/342

2ـ و در تعريف سالك گويد: ابن عربي مي‏نويسد: "سالك آن كسي است كه علم او به درجؤ عين اليقين رسيده باشد". و حافظ گويد:




  • به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
    كه سالك بيخبر نبود ز راه و رسم منزلها



  • كه سالك بيخبر نبود ز راه و رسم منزلها
    كه سالك بيخبر نبود ز راه و رسم منزلها



حافظ/1

اما در خصوص مشرب عرفاني حضرت امام خميني(ره) آقاي محمد جواد گوهري با درايت كافي، در مروري بر كتاب ارزشمند "تعليقات علي شرح فصوص الحكم و مصباح الانس" مقاله اي تحت عنوان "يك‏فروغ رخ ساقي" نوشته اند كه در جاي‏جاي آن به الهام گيري امام از ابن عربي اشاره دارد كه ما در اين قسمت گزينه هايي را سند قرار مي‏دهيم:

"مهمترين مساله، تبلور برخي از عقايد شيخ اكبر، ابن عربي است در گفتارها و نوشتارهاي مستقل امام. اين مساله يكي از پراهميت ترين و با ارزشترين ابعاد بررسي افكار و انديشه‏هاي امام را تشكيل مي‏دهد. ... در اظهارات يكي از بستگان حضرت امام بود كه ايشان از آن رو به كودكان، خصوصاً تازه تولديافتگان علاقه داشتند كه آنها را قريب العهد به پروردگارشان مي‏دانستند كه نظير چنين امري را در فصوص [ابن عربي] مي‏توان يافت؛ در جايي كه سخن از تسخير است. در اين مبحث شيخ تاكيد مي‏كند كه: مخلوق هر چقدر به خداوند نزديكتر و متشبه‏تر باشد قدرت و توانايي او در تسخير مخلوقات ديگر بيشتر است، از همين روست كه اطفال برغم همه ضعف و ناتوانيشان حتي در تسخير قدرتمندترين شخصيتها موفقند. اين از آن روست كه ايشان قريب العهد ـ يا به تعبير شيخ ـ "جديدالعهد" به پروردگارشان هستند.

اينكه (عالم محضر خداست) و اينكه عشق خداوند با جهاد در راه او به لقأاللّه منتهي مي‏شود جمله مطالبي هستند كه شايد امروزه از بديهي‏ترين تصورات به حساب آيند، ولي بايد دانست كه اين مفاهيم در گذشته‏اي نه چندان دور و تحديداً قبل از انقلاب اسلامي بسيار محتاطانه بكار گرفته مي‏شدند."

بي ترديد يكي از مهمترين مراجعي كه به صراحت و با جرات تمام اين امور را مورد بحث قرار داده كتاب شريف "فصوص" است. انطباق مشهود و ملحوظ برخي نظريات حضرت امام(رض) با دكترينهاي عرضه شده در كتاب فصوص شيخ كاملاً در تعليقات بر شرح فصوص نمايان است.(4)

/ 7