بررسی مضامین مشترک عرفانی اشعار امام خمینی و حافظ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی مضامین مشترک عرفانی اشعار امام خمینی و حافظ - نسخه متنی

احمد فرشبافیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و در جاي ديگر در مقام دفاع از مقام شامخ عرفان راستين چنين متذكر مي‏شوند:

"انكار مقامات عارفين و صالحين را نكني و معاندت با آنان را از وظايف ديني نشمري ... چون ما جاهلان از آنها محروميم با آن به معارضه برخاستيم؛ نمي‏خواهم مدعيان را تطهير بكنم كه (اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد) مي‏خواهم اصل معني و معنويت را انكار نكني".(16)

2ـ امام جامع بين سياست و معنويت بودند كه تبلور آن در ايجاد حكومت اسلامي مشهود است و از طرفي دايرؤ ارشاد عرفاني را توسعه بخشيده و آنرا عمومي كردند نه اينكه تنها عده اي بعنوان اهل دل مورد ارشاد و هدايت قرار گيرند بلكه همه اقشار اجتماع را با اين فكر وارد جرگه نمودند تا اگر اهليت داشته باشند از اين ارشاد بهره گيرند و ديديم كه مخلصين اين امت با الهام‏گيري از امام و ارشادهاي ايشان چگونه به اوج كمال رسيدند. بطوري كه طفل يكشبه ره صد ساله را پيمود و... .

3ـ گرچه امام در تمام زمينه‏ها شجاعانه و با صراحت مسايل را مطرح مي‏كردند اما شجاعتي كه در بيان مسايل عرفاني بخرج داده‏اند قابل توجه است و بسا كساني بودند و باشند كه در اشعار عرفاني او انگشت تحير و تعجب به دندان مي‏گيرند. و در صدور چنان مضامين، با اصطلاحات خاص عارفانه از سوي آن بزرگوار شگفت زده و مبهوت مي‏شوند. گذشته از مطلب فوق، امام(رض) اگر انتقادي بر كسي و سخني دارد آنرا بي‏پرده و بدون در نظر گرفتن شخصيت طرف مقابل بيان مي‏كند براي مثال آن حضرت در جواب منصور حلاج كه نداي اناالحق سر مي‏دهد مي‏گويند:




  • بر فراز دار فرياد اناالحق مي زني
    مدعي حق طلب، انيت و انا چه شد



  • مدعي حق طلب، انيت و انا چه شد
    مدعي حق طلب، انيت و انا چه شد



ديوان امام/94

يعني بالاي دار حتي اگر بگويي "اناالحق" شرك است، يعني تو هستي، باز "من" خويش را قبول داري، باز انانيت هست، بر فراز دار هم از انانيت تبليغ مي كني. يا:




  • خار راه مني اي شيخ، ز گلزار برو
    تو و ارشاد من اي مرشد بي رشد و تباه
    اي گرفتار هواهاي خود اي ديرنشين
    اي قلندر منش، اي باد بكف، خرقه بدوش
    خرقؤ شرك تهي كرده و بگذار برو



  • از سر راه من اي رند تبهكار برو
    از بر روي من اي صوفي غدار برو
    از صف شيفتگان رخ دلدار برو
    خرقؤ شرك تهي كرده و بگذار برو
    خرقؤ شرك تهي كرده و بگذار برو



ديوان امام/176

امام را در عالم عرفان بايد مصلحي دانست كه آنرا از جهات مختلف نجات دادند و نيز عرفا را. و نيز خدمتي شايان به آنها نمودند. امام در مقام يك فقيه متشرع و مجتهد عادل عالم و از سوي ديگر يك عارف كامل و واصل و در همان حال يك سياستمدار و فرمانده كل قواي اسلامي، هم ديدگاههاي منفي، عليه عرفان را عوض كردند و هم نقاب تزوير از چهرؤ دروغين مدعيان تصوف و عرفان را كنار زدند. "عرفان در شعر فضايي بوده كه تجربه هاي ادبي در آن كمال يافته و گسترده شده است؛ اما باز هم در قداست و حرمت شعر و ادب جاي سوالي باقي مانده بود كه غزليات امام اين مشكل را در ادبيات انقلاب گشود و ثابت كرد كه يك وارستؤ تمام عيار مي‏تواند از (خال) و (موي) و (مي) و (ساغر) و (باده) صحبت كند. خرده‏گيريهايي كه به حافظ مي‏شد از هيمن جا مايه گرفته است كه حاضر نبودند ادب را تا اوج قداستِ عرفان بالا ببرند ولي امام با اشعار خود شعر و ادب را اوجي بخشيدند و قضاوتها را نسبت به شعر و شاعري عوض كردند، اگر روزي بحث بود كه آيا مي‏شود از (مي) و (ساغر) و... تلقي درست و صحيح متناسب با شرع داشت، امام ثابت كرد كه شدني است".(17)

مقايسؤ كلي امام خميني(ره) و خواجه حافظ در شعر و عرفان

1ـ از حيث قدرت و هنر شعري: در اين بعد يقيناً حافظ قويتر است چون او در ديوانش مسايل عرفاني را با به صيقل كشيدن كلمات براي رسيدن به گونه ايده آل و نهايي شعر و با هنرنمايي خاص بيان مي‏كند. در حاليكه حضرت امام، از سر ذوق عارفانه، براي دل شيدا و عاشق خود شعري سرايد و فقط هدفش رساندن پيام عرفاني است بدون ايجاد پيچيدگي صنعتي در شعر.

2ـ از حيث عرفان: آنچنان كه در بررسي عرفان امام توضيح داده شد آن حضرت با توجه به سيره و احوال عيني و ملموسش در بعد عرفاني، گوي سبقت را از حافظ و ديگران ربوده و در واقع عرفان را از حيث نظري و عملي معنايي تازه و كامل بخشيده است.

3ـ از حيث بكارگيري اصطلاحات عرفاني: مي‏توان گفت كه هر دو شخصيت عرفاني ما بطور يكسان و در حد كامل از اصطلاحات معمول عرفا بهره برده و از سنت ادب عرفان كناره نگرفته اند. ناگفته نماند كه از بوستان غزلهاي امام بوي سنايي و عطر عطار و مولوي و محي‏الدين ابن عربي و ديگر مشاهير عرفاني اسلامي به مشام جان مي‏رسد اما عنايتي كه آن بزرگوار نسبت به حافظ داشته قابل مقايسه با ديگران نيست.

/ 7