مسافر از ديدگاه اسلام‏ - مسافر از دیدگاه اسلام نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسافر از دیدگاه اسلام - نسخه متنی

احمد باقریان ساروی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسافر از ديدگاه اسلام‏

احمد باقريان ساروى‏

اين جانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمى‏دانم.اجتهاد،به همان سبك صحيح است،ولى‏ اين بدان معنى نيست كه فقه اسلام، پويا نيست. زمان و مكان،دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند. مسأله‏اى كه در قديم،داراى حكمى بوده است،به ظاهر همان مسأله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام، ممكن است حكم جديدى‏ پيدا كند.»(1)

در نگاه حضرت امام خمينى،پويا شدن فقه،از هيچ روى، با استنباط احكام به سبك‏ جواهرى، ناسازگارى ندارد.با نگهداست كامل ترازها و معيارهاى اصولى و قواعد فقهى، مى‏توان بسيارى از مسائل فقهى را با نگاهى نو،بازنگرى كرد و رأى‏ جديد را ارائه داد و مبناى اين بازنگرى و دگرگونى رأى، اثر گذارى دو عنصر زمان و مكان در استنباط و اجتهاد است.اين نكته، پيش از امام راحل، چندان مورد توجه نبود، ولى آن وجود پر ارزش و مقدس،به طرح آن پرداخت و بر آن پاى فشرد.

مقام معظم رهبرى نيز،روى اين مقوله انگشت گذاشت و آن را خوب پى گرفت و زيبا مطرح كرد:

«در حوزه‏ها بايد،روح تطور علمى و فقهى وجود داشته باشد. حالا، يك وقت هست كه به مقدار فتوا، مواد آماده نمى‏شود، خوب نشود بحث علمى را بكنند.من مى‏بينم:گاهى چند نفر در يك بحث فقهى، يك حرف جديدى را مطرح مى‏كنند،بعد از اطراف به اينها حمله مى‏شود كه آقا شما چرا اين حرف را زديد؟ مطرح كردنش ايرادى ندارد....»

اين سخنان ارزشمند، براى نگارنده چراغ راهى بود كه در پرتو آن،به برزسى همه سويه‏پاره‏اى از مسائل فقهى، با توچه به نقش اثر گذار دو عنصر زمان و مكان،بپردازم.اكنون با اين هدف و انگيزه، معيار مسافر شدن را در اسلام، به بوته بررسى مى‏نهيم به اميد آن كه مفيد افتد.

بسيارى از مسائل فقهى،در گذشته،حكم ويژه‏اى داشته‏اند،به گونه‏اى كه فقيهان پيشين، با اين كه به زمان ائمه(ع)نزديك بوده‏اند، در آن مسأله،كما بيش،اتفاق نظر داشته‏اند،ولى فقيهان ديگر كه پس از آنان پا به عرصه وجود گذاشتند،آن‏ فتواى مورد اتفاق را ناديده گرفته و با ژرف نگرى بيش‏ترى،سبب دگرگونى آن‏ گرديده‏اند،از جمله مسأله نجس شدن آب چاه است به ملاقات با نجس،بدون‏ دگرگونى ويژگيهاى سه گانه به وسيله نجس و چگونگى پاك كردن آن،كه هم اكنون‏ طلاب حوطه‏هاى علميه شيعه در شرح لمعه اين فتوا را مى‏خوانند.

همين حكم قطعى نزد آنان، سرانجام دگرگون شده،تا آنجا كه قرنهاست شايد هيچ يك از فقيهان شيعه آن فتوا را نداشته و ندارد.

مسأبه معيار شدن مسافر از ديدگاه اسلام و اين كه مسافر شرعى كيست؟شايد از اين دست باشد.

آنچه در زمان ما،كما بيش،همه فقيهان شيعه،بر آن اتفاق نظر دارند،اين است كه:فرد در سفر هشت فرسخ و يا چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت،مسافر به شمار مى‏آيد و در نتيچه، نماز ركعتى او،شكسته و روزه او باطل مى‏شود،به جز در جاهاى ويژه،كه به گونه تخصيصى، اين حكم وجود ندارد.

اين موضوع،گاهى در برخى از كتابها و مقاله‏ها و يا محافل علمى خاص،مورد نقد و برسى قرار مى‏گرفته است و به گمان، ريشه و عامل اين انتقادها،هماهنگ‏ نبودن ملاك ياد شده با حكمت گذاردن اساسى حكم است؛زيرا آن گونه كه از روايات بر مى‏آيد،شارع مقدس،از گذاردن حكمِ‏كم كردن نماز و برداشتن روزه مسافر،هدف داشته و آن همانا، سبك كردن و برداشتن بخشى ار عبادت روزانه، در برابر رنج و دشوارى و خستگى پيمودن راه است و بسيار روشن است كه در اين زمان، پيمودن راه با عادى‏ترين رسانه‏هاى مسافرى،به درازاى چهار يا هشت فرسخ، رنج و خستگى بسيار اندكى دارد.

هر چند،بر اساس استنباط به سبك جواهر، حكمت سبب آن نمى‏شود كه حكمى دگرگون گردد؛زيرا شايد آن حكمت،بسان شأن نزول آيات قرآن باشد كه سبب ويژه شدن حكم به مورد نزول نمى‏شود. بايد گفت:ميان حكمت و شأن نزول آيات،فرق بسيار است.بايد براى حكمت حساب جداگانه‏اى در فقه باز شود و در آن جا كه حكمت با حكم سازگارى ندارد،در آن حكم به ديده ترديد نگريسته شود و بازنگرى صورت پذيرد و در اين راستا، زمان و مكان به گونه‏اى جدى و واقعى دخالت داده شوند و حتى اگر لازم باشد،در برخى از مبانى اصولى و قواعد فقهى بازنگرى به عمل آيد.

به عنوان مثال:در قرآن كريم و روايات،آثارى به عنوان حكمت حكم نماز بيان گرديده، از جمله:

«نماز انسان را از فحشا و منكر باز مى‏دارد».

ولى ما بسيارى از نمازگزاران را مى‏بينيم كه اين آثار در آن يافت نمى‏شود.در اين گونه موارد،نبايد در درستى آنچه را كه خداوند فرموده است، ترديد روا داريم،بلكه بايد در چگونگى گزاردن نماز،ترديد كنيم.بى گمان، اين چنين نمازى، به گونه ناشايست گزارده شده كه از ناشايسته‏ها باز نداشته است.

مسأله استنباط احكام نيز،به همين گونه است.هر گاه فقيهى در زمان و با مكانى،فتواى خود را برابر حكمت نيافت،نبايد ترديدِ خود را متوجه حكمت كند،بلكه بايد اين هماهنگ نبودن، انگيزه ترديد او در فتوا بشود و همه مبانى فتواى خود را مورد ارزيابى دوباره قرار بدهد.

بر اين اساس و انديشه بود كه نگارنده پس از بررسى دقيق و مطالعه همه سويه و مباحثه با شمارى از دوستان فرهيخته، به اين نتيجه رسيدم كه از ديدگاه اسلام كسى است كه با عادى‏ترين و همگانى‏ترين رسانه‏هاى مسافرى،به مدت يك روز عادى از روزهاى سال و به گونه مستقيم و يا با رفت و برگشت،به سفر برود كه اين يك روز در زمان صدور روايات نماز مسافر به درازاى هشت فرسخ بوده و اكنون شايد به درازاى چهارصد كيلومتر و يا كم‏تر از آن برسد.

يادآورى:

در اين نوشتار، سخن از دگرگونى حكم تكليفى نيست. حكم تكليفى مسافر، همان كم شدن نماز و برداشته شدن روزه از عهده توست و هيچ گونه دليلى بر دگرگونى آن وجود ندارد،بلكه سخن درباره دگرگونى يك حكم گذارده شده است و آن هم، نه به گونه‏اى كه حكم ثابت شده‏اى را دگرگون كرده باشيم، بلكه ادعا اين است كه اين حكم بر نهاده شده از اساس به گونه‏اى بوده كه با هماهنگ با پيشرفت و گذشت زمان نمونه‏هاى ويژه اى را مى‏يابد.

بررسى آيات‏

مهم‏ترين و اطمينان آورترين مدرك براى استنباط احكام در اسلام، قرآن كريم است،به گونه‏اى كه اگر حكم يك مسأله‏اى از صراحت قرآن و يا ظهور آن استفاده گردد،به دليلهاى ديگر استنباط احكام، نيازى نخواهد بود؛از اين روى، براى يافتن حكم هر مسأله‏اى، نخست بايد به قرآن روى آورد، اگر حكم آن از قرآن استفاده نشد،به دليلهاى ديگر،همچون سنت، عقل و اجماع، تمسك جست.

در مسأله نماز مسافر، به طور كلى دو آيه را مطرح كرده‏اند كه در اين نوشتار،برابر معيارهاى استنباط احكام، نخست به بررسى اين دو آيه مى‏پردازيم تا آن مقدار را كه از آن دو استفاده مى‏شود،در يابيم.

1.«و اذ ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح أن تقصروا من الصلوة،اِنْ خِفْتم أن يفتنكم الذين كفروا»نساء/ 101

و هنگامى كه در زمين راه مى‏پوييد، پس بر شما گناهى نيست كه نماز را كوتاه كنيد، اگر بيم داريد كه كافران براى شما فتنه انگيزند.

در اين آيه شريفه، هفت موضوع وجود دارد كه يكايك آنها،بايد به گونه‏اى مستقل مورد دقت نظر كامل قرار بگيرد:

مقصود از «ضرب فى الارض»چيست؟

درباره اين موضوع،اكنون،ديدگاه مفسران و لغويان را نقل مى‏كنين و سپس به نتيجه‏گيرى مى‏پردازيم:

*«و اذا ضربتم فى الارض؛يعنى،هنگامى كه مسافرت كرديد؛ چه اين كه آن مسافرت به عنوان هجرت باشد و يا به عنوان جهاد و يا براى جز اين دو.»2

*امين الاسلام طبرسى:

«و اذا ضربتم فى الارض ؛ يعنى،هنگامى كه شما در روى زمين راه پوييديد؛يعنى،هنگامى كه مسافرت كرديد.»3

راغب اصفهانى:

«ضرب فى الارض،همانا راه پوييدن در روى زمين است و آن نيز، رفتن با پاهاست.»4

*طريحى:

«گفته مى‏شود:ضربت فى الأرض، يعنى به سفر رفتم و گفته مى‏شود:ضربت فى السير،يعنى: شتاب كردم.»5

*ابن منظور:

/ 11