داستانهاي پيامبران
محمد تقي صرفينوح در قرآن
قسمتي از سخنان نوح با قومش را در پايين مرور مينمائيم:«نوح به مردم گفت كه من هشداردهندة بطور آشكار هستم.نبايد غير ازخداي واحدرا بپرستيد كه من بر شما از عذاب دردناك قيامت ميترسم.عدهاي ازكافران قومش گفتند
ما تو را آدمي مانند خود ميدانيم وطرفداران تورا آدمهاي سادهوپست ميدانيم.و شما را
داراي فضيلتي بر خود نميدانيم بلكه شمارا دروغگوميپنداريم.نوح گفت اگر من معجزه
بياورم وشما را در حالي كه ناراحت هستيدمجبور (به پذيرش حق)بوسيله معجزه كنم؟اي
قوم من!من از شما مزدينميخواهم كه مزدم با خداست ومن مؤمنين را از خودم دور
نميكنم زيرا اينها خدارا ملاقات خواهند كرد ولي شمارا نادان ميپندارم.اي قوم
من!اگر اين مؤمنين را ازخودم دور كنم چه كسي ميتواند پاسخ خدا را در اين مورد
بدهد؟چرا متذكرنميشويد؟من نه ميگويم كه خزائن خدا نزد من است و نه ميگويم كه
علم غيبميدانم و نه ميگويم من فرشتهام!ونه به آنان كهدر چشمان شما خوار
به نظر ميآيندنميگويم كه خدا هرگز به آنان نيكي نميدهد كه اگر اين گويم جزو
ستمكارانخواهم بود.آنها گفتند كه:حقيقتا تو با مامجادله زياد ميكني.اگر راست ميگوئي آنچه را كه
وعدهدادهاي (عذاب الهي)بياور.نوح گفت هرگاه خدا بخواهد ميآورد وشما
نميتوانيدمانع آن شويد.اگر خدا بخواهد كه شماا بخاطر كفرتان عقوبت كند،نصيحت من
بهشما فايدهاي ندارد.او خداي شماست وبسوي او برخواهيد گشت.»
«نوح به قومش ميگفت:چرا تقوا نداريد؟من براي شما پيامبري
امينهستم.پس تقوا داشته باشيد و از من اطاعت كنيد.من از شما مزد نميخواهم زيرامزدم
با خداوند عالميان است.پس تقوا داشته باشيد و از من اطاعت نمائيد.آنهاگفتند:از تو پيروي
كنيم درحالي كه فرومايگان در اطراف تو هستند؟نوح گفت:من ازكارهاي آنان اطلاع
نداريم و اگر ميفهميد حساب آنها با خداست. ومن مؤمنين را ازخود دور نميكنم زيرا من
فقط هشدار دهندهاي آشكار هستم.گفتند:اگر از اين حرفهادست برنداري تو را سنگسار
ميكنيم!» وقتي كه نوح به دستور خداكشتي ميساخت،هرگاه عدهاي از قومش از
آنجاميگذشتند او را مسخره ميكردند.نوح هم ميگفت:اگر امروز شما مارا مسخرهميكنيد ما
هم در آينده شما را مسخره خواهيم نمود.تا اينكه فرمان عذاب آمد وآب از تنور عذاب جوشيد.پس خدا به نوحدستور داد تا
از هر حيوان ،جفتي بردارد وباتفاق مؤمنين سوار كشتي شود.وقتسوار شدن ،نوح گفت،با
نام خدا سوار شويد كه رفتن وايستادن از خداست.حقيقتاخداي من آمرزنده وبخشنده است.در حالي كه كشتي در ميانموجهاي چون كوه ميرفت،نوح پسرش را ديدپس او
را صدا زد وگفت:با ما سوار شو وجزو كافران نباش!اما پسر جواب داد بهكوهي پناه ميبرم تا
مرا از آب نگه دارد.نوح گفت:امروز كسي نميتواند ز عذابخدا رها شود مگر آنكه خدا به او
رحم كند.ناگاه موج بين نوح وپسرش فاصله شد وپسر نوح غرق گرديد.»