نهم.استاد شهيد مطهري در بيان رابطه لذت با سعادت مي نويسد: «آن لذّت، سعادت شمرده مي شود كه مانع لذّت بزرگ تر و يا موجب رنج بزرگ تري نباشد، و آن رنج، شقاوت شمرده مي شود كه مانع رنج بزرگ تر و يا مقدمه لذّت بزرگ تر نباشد. از اين رو، لذت و رنج، دائر مدار مطبوع و نامطبوع بودن يك چيز هستند، و سعادت و شقاوت، دائر مدار مصلحت بودن و يا مصلحت نبودن مي باشند؛ لذت بخش بودن يا لذت بخش نبودن چيزي به يك قوه و استعداد خاص و يا به يك عضو خاص در وجود انسان مربوط است، اما مصلحت بودن و نبودن، به مجموع قوا و استعدادها و جميع شئون جسمي و روحي انسان مربوط است.مطبوع و نامطبوع بودن تنها به زمان حال تعلّق دارد، اما مصلحت بر زمان حال و استقبال به صورت يكسان گسترده است. انسان لذت را به هدايت غريزه انتخاب مي كند، ولي مصلحت را به كمك عقل مي جويد ... .به عبارت ديگر، لذت و رنج به هر جنبه اي از جنبه هاي وجودي انسان به طور مستقل بستگي دارد، اما سعادت و شقاوت همه جانبه هستند و به واسطه همه جانبگي به عقل يا ماوراي عقل مربوط مي شود ... رابطه لذت با سعادت در وجود يك فرد از قبيل رابطه سعادت فرد با سعادت اجتماع است؛ به همين دليل، نبايد كساني را كه بشر را از برخي لذّت ها در شرايط خاصي منع كرده اند، دشمن ضدّ لذت و خوشي به شمار آوريم، زيرا ممكن است، آنها سعادت بشر را در نظر گرفته باشند؛ يعني نظر و فكر همه جانبه اي داشته باشند.اگر فرض كنيم كه اوضاع جهان اين گونه مي بود كه هيچ لذّتي مقدمه رنج و هيچ رنجي وسيله و مقدمه لذّتي واقع نمي شد هرگز ميان دو لذت تزاحم واقع نمي شد و همچنين ميان دو رنج، البته مي گفتيم كه لذّت عين سعادت و رنج عين شقا است، اما متأسفانه اينطور نيست. اينجاست كه وظيفه خاصي براي انسان به وجود مي آيد كه همان «اخلاق» است. بنابراين، پس هرچند ميان سعادت و لذت رابطه نزديك است، اما نمي توان سعادت را مرادف با لذت دانست».(2)بيان استاد مطهري، هرچند در برخي تعابير، ممكن است با آنچه بيان شد، ناسازگار به نظر آيد، ولي در محتوا و غرض اصلي، با هدف اين مقاله همراه و همنوا است. در بيان ايشان، بيشتر معناي خاص و محدود لذت كه اوّلاً حسّي است و ثانيا به زمان حال مربوط است، مورد نظر است، هر چند در برخي تعابير ايشان، معناي مطلق و عام آن مراد است.در هر حال اگر معناي عام لذّت را در نظر بگيريم مي توانيم بگوييم: سعادت آدمي همان بيشترين و پايدارترين لذّتي است كه او با توجه به مجموع زندگاني خود و مجموعه قوا و ساحت هاي وجودي خويش مي تواند بدان دست يابد و اگر هدف نهايي دين و اخلاق رسيدن انسان به سعادت واقعي وي است، پس هدف نهايي و غايي دين و اخلاق، همان لذّت با ويژگي هاي ياد شده است.دهم. از ديگر شواهد ناظر بر اينكه نظام اخلاقي اسلام، اوّلاً غايتگرا است، و ثانيا غايت مورد نظر در آن رسيدن به بيشترين لذت ممكن براي نوع انسان است، آن است كه عالمان ديني در تعريف دين گفته اند: «دين مجموعه اي از عقايد و دستورالعمل ها است كه از سوي خداوند توسط پيامبران براي هدايت انسان به سوي سعادت وي در اختيار آدمي قرار گرفته است». از آنجا كه اخلاق اسلامي جزئي از مجموعه دين اسلام است، همان هدف و غايت درباره آن نيز صادق و ساري مي باشد.