سالشمار زندگى امام خمينى
نويسنده: على اكبر ذاكرى سخن از معجزه قرن و شخصيت وارسته اى مانند امام خمينى آسان نيست انسانى كه در هر زمينه اسوه و الگو بود.از نظر علمى والا بر علم فقه و اصول چيره با فلسفه و عرفان همدم با رجال و درايه آشنا با علم اخلاق همراه و به آن آراسته. شب زنده دار بود و به مستحبات اهتمام مى ورزيد. مسائل را خوب مى شناخت. دردهاى سياسى اجتماعى كشور ايران را خوب دريافته بود و براى درمان آن هم راه حل داشت. هم دشمن را خوب مى شناخت و هم دوست را به خوبى در مى يافت. او در اوج دوران هراس انگيز رضاخانى رشد كرد و باليد و تجربه اندوخت و در دوران محمد رضا پهلوى تجربه خود را به كار گرفت و حكومت شاهنشاهى را واژگون و نظام اسلامى را بنياد نهاد. و در اين راه آزارها ديد و تبعيد شد; اما نهراسيد و هيچ گاه نترسيد. اين شخصيت را بايد شناخت با دوران زندگى او آشنا شد زمينه هاى رشد وى را ريشه يابى كرد معلمان و استادان او را شناخت و به ديگران شناساند. ما در اين مقاله بر آنيم كه گوشه هايى از زندگانى پرفراز و نشيب امام خمينى را بهمناسبت صدمين سال تولد آن عزيز در اين سال 1378 كه سال امام خمينى ناميده شده بشناسيم و بشناسانيم.مراحل زندگى ايشان را مى توان به شش دوره تقسيم كرد. 1. از تولد تا 19 سالگى در خمين.2. دوران تحصيل در حوزه اراك.3. ورود به قم تا سال 1341. اين دوره چند برهه مهم دارد: الف. از ورود تا آغاز تحصيل نزد آقاى شاه آبادى. ب. دوران تحصيل در محضر مرحوم شاه آبادى و تدريس فلسفه فقه و اصول. ج. ورود آقاى بروجردى به قم و تدريس سطوح عاليه توسط امام تا آغاز مبارزه. 4. آغاز مبارزه آشكار از سال 1341 تا 1343 در ايران. 5. دوران تبعيد در تركيه نجف و رحل اقامت در پاريس. 6. دوران بازگشت به ايران و پيروزى انقلاب اسلامى ايران تا رحلت. آگاهيهاى ما از دوره نخست زندگى امام اندك و دوره دوم نيز كوتاه و برهه اى است. از دوره چهارم و پنجم دانستنيها و آگاهيهاى مناسبى در دسترس است و كتابهايى نوشته شده اما باز هم نياز به بررسى دارد و دوره ششم تنها نياز به نگارش دارد و آگاهيهاى گسترده اى در اين باب وجود دارد. مهم و درخور بررسى دوره سوم زندگانى امام است كه شخصيت ايشان پديدار مى شود و هستى مى يابد و شكوفا مى گردد. از اين دوره دو برهه نخست آن نياز به بررسى بيش تر دارد كه منابع اندكى در دسترس داريم. براى آشنايى با دوره زندگانى امام و خاطره ها رويدادها سرگذشتها و ديده ها و
شنيده هاى امام را از لابه لاى سخنرانيها و نوشته هاى ايشان بيرون مى آوريم و به بازسازى اين برهه و ديگر دوره هاى زندگانى آن عزيز مى پردازيم. در اين دوره شخصيت علمى سياسى امام شكل مى گيرد. مى آموزد و مى آموزاند نگاشته هاى عرفانى خود را عرضه مى دارد تجربه مى اندوزد و در رخدادهاى سياسى درنگ مى ورزد جنبشها مبارزه هاى سياسى را پى مى گيرد به ديدن علماى مبارز مى رود در جريان قيام آنان قرار مى گيرد با مدرس ديدار مى كند در جلسه هاى بحث مجلس شوراى ملى در زمان رضاخان براى آگاهى از چند و چون كار شركت مى جويد در جريان مبارزه ها و كارهاى آقا ميرزا صادق تبريزى حاج آقا نورالله اصفهانى حاج آقا حسين قمى از نزديك قرار مى گيرد. او علاقه بسيار به مبارزان و انسانهاى تلاش گر در راه خدا دارد به ديدار يك يك آنان مى شتابد به شاگردان خود نيز سفارش مى كند به ديدار آنان بروند. از جمله ديدار از محمد تقى بافقى را سفارش مى كند. پس از قيام مردمى گوهرشاد آقازاده مجتهد خراسانى به تهران تبعيد مى شود و در منزلى زير نظر قرار مى گيرد. امام به ديدن اين مرد بزرگ مى شتابد و چون همكلام شدن با وى ممنوع بوده از دور به تماشاى سيماى آن مرد مبارز مى ايستد. دوران ننگين و نفرت انگيز و هراس آلود رضاخانى را زيرنظر مى گيرد و در آن باره مى انديشد. مبارزه مطالعه هاى سياسى در جريان اوضاع روز قرار گرفتن با مبارزان به گفت وگو پرداختن و ... هيچ وى را از آموختن آموزاندن و نگارش باز نمى دارد. در فقه اصول فلسفه و عرفان هم به آموختن مى پردازد و هم به آموزاندن . پس از درگذشت استادش شيخ عبدالكريم حائرى حوزه را خالى از مدير مدبر و زعيمى كه همه چيز بر محور او بچرخد مى بيند به تكاپو مى افتد و از آقاى بروجردى كه از ناموران حوزه نجف بوده و در آن برهه در بروجرد ساكن
بود دعوت مى كند و با تلاش بسيار زمينه را بر ورود ايشان آماده مى سازد. پس از آن در راه استوارسازى مرجعيت ايشان دست به كار مى شود و از مشاوران نزديك وى قرار مى گيرد. امام روز به روز گستره حضور سياسى خود را مى گستراند به آقاى كاشانى نامه مى نويسد و در راه جلوگيرى از تلاش بهائيان كه نماينده صهيونيسم بين المللى هستند تلاش مى ورزد و...او به دنبال مرجعيت نمى رود بلكه مرجعيت به دنبال وى مى آيد كم كم در اين جايگاه مقدس قرار مى گيرد در سال 41 با زمينه اى كه فراهم مى شود تلاشهاى آشكار سياسى خود را مى آغازد و پس از اندكى خوش مى درخشد و قيام قهرمانانه او به پيروزى و رهايى مردم از ستم مى انجامد. تلاش ما در اين نوشتار بر آن بوده كه شرح حال او را با استفاده از خاطره ها شنيده ها و گفته هاى خود وى و ديگران بازسازى كنيم و برهه اى را كه گفته مى شود و خاطره اى به آن پيوند دارد با ذكر تاريخ و بيان رخدادهاى آن روشن كنيم. گاهى براى به هم پيوستگى رخدادها به ناچار مسائل سياسى آن برهه را ارائه كرده و گاه از استادان امام خمينى نيز نام برده ايم بويژه از آقاى شيخ عبدالكريم حائرى. رخدادهاى دوران زندگانى امام گاه تاريخ هجرى قمرى و گاه هجرى شمسى دارند ما در آغاز تاريخ قمرى را يادآور و سپس آن را با تاريخ شمسى برابر ساخته ايم. در هر سال امكان دارد چند روزى پيش و پس باشد كه طبيعى خواهد بود. در آن جايى كه تنها سال آمده ما در گاه برابرسازى از سال استفاده برده ايم كه در آن برهه چهار تا پنج ماه اختلاف بوده و گاهى نيز فصل ذكر شده كه در برابرسازى يكى از ماههاى آن فصل را با تاريخ قمرى برابر ساخته ايم.
20 جمادى الثانى 1320ه.ق./ اول مهر1281ه.ش.1
امام خمينى در روز تولد حضرت زهرا(س) در بيستم جمادى الثانى 1320 چشم به جهان گشوده است از پدرى به نام آقا سيد مصطفى عالم سرشناس و بنام خمين و از مادرى به نام هاجر آغاخانم دختر آقا ميرزا احمد مجتهد خمينى. پدر امام آقا سيد مصطفى پس از ازدواج به نجف اشرف رخت كشيده است. حضور وى در نجف همزمان بوده با مبارزه ها و حركتها و جنبشهاى ضد استعمارى ميرزاى شيرازى عليه انحصار تنباكو. وى پس از گرفتن اجازه اجتهاد در سال 1312ه.ق. به خمين بازگشته و به كارگشائى امور مردم و پاسخ گويى به مسائل شرعى مردم پرداخته است.2 پس از چند سال خداوند به اين خانواده فرزندى مى بخشد كه نام او را روح الله مى گذارند. از آغاز تولد به دستور پدر به دايه پرهيزگارى به نام خاور سپرده مى شود و شرط مى كنند در دوران شيرخوارگى تنها از غذايى كه از منزل آقا مصطفى براى وى برده مى شود استفاده كند.3ذى قعده /1320 اسفند 1281
در اين زمان آقا سيد مصطفى براى ديدار با والى اراك و شكايت از خانهاى ستم پيشه و شرور منطقه خمين: جعفر قلى و ميرزاقلى سلطان به همراه چند تن محافظ به سوى اراك حركت كرده است. در بين راه درگيرى بين او و خانهاى منطقه رخ داده كه به خلع سلاح سردسته محافظان و شهادت سيد مصطفى انجاميده است. آقا مصطفى در روز شهادت 42 سال داشته و كوچك ترين فرزند وى آقا روح الله كم تر از پنج ماه داشته است. پس از اين رخداد عمه امام صاحبه خانم در خانه برادر اقامت گزيده وهمراه هاجرخانم به سرپرستى و تربيت كودك پرداخته است.4