6 ـ 2 ـ جداسازي مراكز فرهنگي و علمي جديد و قديم - هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی - نسخه متنی

محمد جواد حیدری کاشانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6 ـ 2 ـ جداسازي مراكز فرهنگي و علمي جديد و قديم

يكي از ريشه هاي جدا انگاري علم و دين جداسازي دو مركز حساس حوزه و دانشگاه بود. امام خميني در اين باره مي فرمايند:

"مراكز علمي و فرهنگي قديم و جديد و روحانيون و دانشمندان فرهنگي و طلاب علوم دينيه و دانشجويان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفكر جامعه هستند و از نقشه هاي اجانب، كوشش در جدايي اين دو قطب و تفرقه اندازي بين اين دو مركز حساس آدم ساز بوده و هست. جدا كردن اين دو مركز، در مقابل يكديگر قرار دادن آنها و در نتيجه خنثي كردن فعاليت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگترين فاجعه هاي عصر حاضر است. فاجعه اي كه ما و كشور ما را تا آخر به تباهي و نسل جوان ما را كه ارزنده ترين مخازن كشور است، به فساد مي كشند."18

7 ـ 2 ـ تفكر سراپا شرقي يا غربي

امام خميني يكي از ريشه هاي جدايي علم و دين را القاي تفكر سراپا شرقي يا غربي مي دانند و در اين باره مي فرمايند:

"درد اين است كه كشور ما را آن طور در اين سنين زيادي كه خارجيها پا باز كردند به آن و خصوصاً در اين 50 سال دورؤ سياه پهلوي آن طور تبليغات كرده بودند و كردند كه آنها مي خواهند در ذهن ملت ما و جوانهاي ما متمركز كنند كه ايران، اسلام از عهده اينكه يك علمي را، تخصصي را، يك صنعتي را ايجاد كند عاجز است... مي گويند بايد ما تمام چيزها را از سرتا به پا بايد ما غربي بشويم يا شرقي باشيم."

امام خميني ضمن تاكيد بر ضرورت انقلاب فرهنگي و القاي اينكه دشمن مي گويد اينها با تخصص مخالفند مي فرمايد: "خير، ما با تخصص مخالف نيستيم، ما با علم مخالف نيستيم، با نوكري اجانب مخالفيم، ما مي گوييم كه تخصصي كه ما را به دامن آمريكا بكشد يا انگلستان يا به دامن شوروي بكشد يا چين، اين تخصص، تخصص مهلك است، نه تخصص سازنده. ما مي خواهيم متخصصيني در دانشگاه تربيت بشوند كه براي ملت خودشان باشند، نه براي كشاندن دانشگاه به طرف شرق يا غرب."19

8 ـ 2 ـ آموزشهاي شرقي و غربي در دانشگاهها

از منظر امام خميني يكي از ريشه هاي جدايي دانشگاهها از دين، آموزشهاي شرقي و غربي است:

"اتفاقي نيست كه مراكز تربيت و تعليم كشورها و از آن جمله كشور ايران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز استعمارگران خصوصاً غربيها و اخيراً آمريكا و شوروي قرار گرفت و زبانها و قلمهاي غربزدگان و شرقزدگان آگاهانه يا ناآگاه و اساتيد غربزده و شرقزده دانشگاهها در طول مدت تاسيس دانشگاهها خصوصاً دهه هاي اخير اين خدمت بزرگ را براي غرب و شرق انجام دادند... هجوم دانشجويان پس از طي كردن دوره هاي تحصيلي با آموزشهاي غربي و شرقي در دبيرستانها و دانشگاههاي ايران به سوي غرب و احياناً شرق كه ره آوردي جز فرهنگ غربي و شرقي نداشت، چنان فاجعه اي به بار آورد كه همؤ ابعاد جامعه ما را بي قيد و شرط وابسته بلكه تسليم به ابرقدرتها كرد به طوري كه جامعه ما با ظاهري ايراني ـ اسلامي محتوايي سرشار از غرب و شرقزدگي داشت."20

همو به انحراف تاريخي فرهنگ ما اشاره مي كند و مي فرمايد:

"البته انحراف فرهنگ ما ريشه تاريخي دارد و ما امروز مواجهيم با استادان و معلماني بر پايه همين تربيت و با فرهنگي غربي كه با مصالح اسلام و كشور ما به هيچ وجه وفق نمي دهد. تمام وابستگان و انگلهاي خارجي، زاييده شده از اين دانشگاه غربي بوده اند. اجانب با فعاليت خود، مدارس و دانشگاههاي ما را از محتوا خالي كردند."21

9 ـ 2 ـ ممانعت از وحدت دو قشر متفكّر حوزه و دانشگاه

يكي از عوامل جدا انگاري علم و دين ايجاد ممانعت از وحدت علم و دين و حوزه و دانشگاه بود. امام خميني ضمن بررسي اين عامل مي فرمايد:

"اساس اين بود كه اسلام را از بين ببرند، تاريخ اسلام را به اسم اينكه ما خودمان يك كذايي هستيم، تاريخ اسلام را مي خواست از بين ببرد، موفق نشد، همه چيز را اينها مي خواستند از بين ببرند، موفق نشدند. همه چيز را اينها مي خواستند از بين ببرند، اسلام را ضعيفش كنند و مردم را از آنهايي كه براي اسلام كار مي كردند يا كارشناس اسلام بودند جدا كنند، به اسم اينكه اينها مرتجع هستند. از اين طرف هم دانشگاهيها يك دسته فكلي آنجا نشستند براي خودشان چه مي كنند، به ما مي آمدند اين طور تزريق مي كردند كه اينها يك دسته بي دين و ريش تراش و فكلي، به شمار مي آمدند از آن طرف مي گفتند اينها يك دسته انگليسي اند.... مي خواستند وحدت كلمه اي كه امكان داشت بين اين دو قشر متفكر پيش بيايد، نگذارند. خدا خواست كه در يك برهه از زمان، اين دو قشر با هم شدند، هر دو يك قصد داشتند، هر دو يك مطلب داشتند. و حالا باز همان قضايا[را] مي خواهند پيش بياورند، باز دانشگاهيها را از مدارس قديمه جدا كنند."22

3 ـ علم جداي از دين از منظر امام خميني

امام خميني ضمن تاكيد بر نارساييهاي علم و نياز بشر به دين، بر اين باور است كه علم بدون ايمان، منشا بسياري از شقاوتها مي شود:

"اگر گمان كنيد يا گمان كنيم كه علم منشا سعادت است، ولو هرچه باشد، اين يك اشتباهي است، بلكه گاهي علم منشا بسياري از شقاوتها است، "چو دزدي با چراغ آيد گزيده تر برد كالا" حكيم سنايي ظاهراً مال اوست، اگر روحاني علم داشته باشد لكن ايمان نداشته باشد، مسيرش مسير انبيا نباشد، منشا مفاسد بسيار مي شود. اكثر اين دين سازيها كه بوده است اينها از طبقه ملّاها بودند. ملّاهايي كه فقط علم به خيال خودشان كافي بوده است و دنبال مسير انبيا نبوده اند، اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد، معلومات واهي روي هم بريزد، اين براي سعادت ملت ما يا فايده ندارد يا ضرر دارد."23

ايشان ضمن تاكيد بر ارزش علم همراه با دين24 دربارؤ "فساد علم بدون دين و ايمان"25 مي فرمايد:

"آن چيزي كه ملتها را مي سازد، فرهنگ صحيح است. آن چيزي كه دانشگاه را بارور مي كند كه براي ملت مفيد است، براي كشور مفيد است، آن عبارت از آن محتواي دانشگاه است، نه درس است. صنعت ماعداي ايمان فساد مي آورد، علم ماعداي ايمان فساد مي آورد، "اذا فَسَدع العالِم فسد العالَم" هرچه علم بيشتر شد، فسادش هم بيشتر است."26

/ 8