زهد و ايثار و همدردي - زهد و ایثار و همدردی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زهد و ایثار و همدردی - نسخه متنی

داود الهامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زهد و ايثار و همدردي

نويسنده: داود الهامي

يكي از فلسفه هاي زهد «ايثار» است. ايثار يعني ديگران را بر خويشتن مقدم داشتن و خود را براي آسايش ديگران به رنج افكندن.

زاهد ساده و با قناعت زندگي مي كند و بر خود تنگ مي گيرد تا ديگران را به آسايش برساند. او محروميت و گرسنگي و رنج و درد را از آن جهت تحمّل مي كند كه ديگران بر خوردار و سير در آسايش زندگي كنند. ايثار از عالي ترين اوصاف انساني است كه تنها انسانهاي بسيار بزرگ به آن مرحله صعود مي كنند.

علي عليه السلام مي فرمايد:

«الإيثار غاية الإحسان»1 (ايثار نهايت نيكوئي است و برترين همه نيكيهاست).

باز فرمود: «الإيثار شيمة الأبرار»2 (ايثار خصلت نيكوكاران است).

باز فرمود: «من شيم الأبرار حمل النفوس علي الإثار»3 (از خصلت هاي نيكوكاران است واداشتن نفسهاي خود بر ايثار، يعني برگزيدن ديگران بر خود و دادن چيزي به ايشان با وجود حاجت خود به آن).

قرآن مجيد عاليترين نمونه ايثار را در سوره «هَلْ أتي» در داستان ايثاار علي عليه السلام و خاندان گراميش به نمايش گذاشته است، علي عليه السلام و حضرت زهرا عليها السلام و فرزندانشان آنچه از خوردني در اختيار داشتند -كه جز چند قرص نان نبود- با كمال نيازي كه بدان داشتند تنها به خاطر رضاي خدا در سه روز متوالي به مسكين و يتيم و اسير بخشيدند، اين بود كه اين داستان كه پرشكوهترين مظاهر جمال و جلال انسانيت را بازگو مي كند، در آيات قرآن نازل گشت.

قرآن كريم گروه انصار را كه حتي در حال فقر و نيازمندي برادران مهاجر را بر خودشان مقدم داشتند، چنين توصيف كرده است:

«وَ يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»4 (يعني ديگران را بر خود مقدم مي دارند هرچند خود نيازمند و فقير باشند).

مفسران در شأن نزول اين آيه داستانهاي متعددي نقل كرده اند از جمله «ابن عباس» مي گويد: پيامبر گرامي اسلام روز پيروزي بر يهود بني نضير به انصار فرمود:

«اگر مايل هستيد اموال و خانه هايتان را با مهاجران تقسيم كنيد و در اين غنائم با آنها شريك شويد واگر مي خواهيد اموال و خانه هايتان از آنِ شما باشد واز اين غنائم چيزي به شما داده نشود؟».

انصار گفتند: هم اموال و خانه هايمان را با آنها تقسيم مي كنيم و هم چشم داشتي به غنائم نداريم و مهاجران را بر خود مقدم مي شمريم، آيه فوق نازل شد واين روحيه عالي آنها را ستود5

به هرحال، زهد براساس فلسفه ايثار هيچ ربطي با رهبانيت و گريز از اجتماع ندارد، بلكه زائيده علائق و عواطف اجتماعي است و جلوه عاليترين احساسات انسان دوستانه و موجب استحكام بيشتر پيوندهاي اجتماعي است و گوياي نقش مهم اخلاق در حل مشكلات اقتصادي مي باشد.

همدردي و شركت عملي در غم مستمندان و محرومان يكي ديگر از ريشه ها و فلسفه هاي زهد است.

در جامعه اي كه فقير و محروم وجود دارد، شخص زاهد در درجه اول تلاش مي كند كه وضع موجود را دگرگون سازد به تعبير مولاي متقيان علي عليه السلام خداوند از علما و دانايان (هرجامعه) اين پيمان را گرفته كه در برابر شكمخواري ستمگران و گرسنگي ستمديدگان سكوت نكنند6.

و در درجه دوم با ايثار و تقسيم آنچه در دست دارد به رفع نياز نيازمندان قيام مي كند، اما همين كه مي بيند «كشته ازبس كه فزون است كفن نتوان كرد»، با اظهار همدردي و شركت عملي در غم نيازمندان، بر زخمهاي دل آنان مرهم مي گذارد.

علي عليه السلام در دوران خلافتش كه وارث اجتماع ناسالم بود و مي ديد كه جامعه اش به دو نيم: برخوردار و محروم تقسيم شده است، بيش از هر وقت ديگر زاهدانه زندگي مي كرد، مي فرمود:

«ان الله فرض علي ائمة العدل ان يقدروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبع بالفقر فقره»7 (خداوند بر پيشوايان دادگر فرض كرده است كه زندگي خود را با طبقه ضعيف تطبيق دهند كه رنج فقر، فقيران را ناراحت نكند).

و در ضمن نامه اي به عثمان بن حنيف فرماندار خود در بصره مي نويسد:

«هيهات ان يغلبني هواي و يقودني جشعي الي تخيّر الأطعمة -و لعل بالحجاز او اليمامة من لا طمع له في القرص و لا عهد له بالشبع- او ابيت مبطانا و حولي بطون غرثي و اكباد حرّي...».

(چگونه ممكن است هواي نفس بر من غلبه كند و حرص و طمع مرا وادار كند تا طعامهاي لذيذ را برگزينم. درحالي كه ممكن است در سرزمين «حجاز» يا «يمامه» كسي باشد كه حتي اميد به دست آوردن يك قرص نان نداشته باشد و نه هرگز شكمي سيرخورده باشد، آيا من با شكمي سير بخوابم درحالي كه در اطرافم شكمهاي گرسنه و كبدهاي سوزاني باشند؟!).

«ااقنع من نفسي بأن يقال : هذا اميرالمؤمنين ولا اشاركهم في مكاره الدهر، او اكون اسوة لهم في جشوبة العيش..»8.

(آيا به همين قناعت كنم كه گفته شود: من امير مؤمنانم؟ اما باآنان در سختيهاي روزگار شركت نكنم؟! و پيشوايشان در تلخيهاي زندگي نباشم؟!).

چنانكه مي بينيم، زهد ناشي از همدردي و شركت در غمخوارگي، به هيچ وجه ربطي به رهبانيت ندارد و مبني بر گريز از اجتماع نيست، بلكه راهي براي تسكين آلام اجتماع مي باشد.

زهد و آزادگي

فلسفه ديگر «زهد» آزادي و آزادگي است. ميان زهد و آزادگي پيوندي ديرين و ناگسستني وجود دارد. نياز واحتياج انسان را «روبه مزاج» مي كند و بي نيازي ملاك آزادي و آزادگي است. آزادگان جهان عموما زهدپيشه و كم مؤونه بودند و نيازها را به حداقل رسانده و به نسبت تقليل نيازها خويشتن را از قيد و بند اسارت پول و كالا و اشخاص رها ساخته بودند.

آري عادت به حداقل برداشت از نعمتها و پرهيز از عادت به برداشت زياد، شرط مهم آزادگي است.

«ابوسعيد خدري» كه از بزرگان صحابه است، اولين جمله اي كه در مقام توصيف پيامبراكرم صلي الله عليه و آله گفته، اين است: «و كان صلي الله عليه و آله خفيف المؤونة» (رسول خدا كم خرج بود و به اندك مي ساخت و با مؤونه بسيار كم مي توانست به زندگي خود ادامه دهد).

آزاد مرد جهاان مولاي متقياان علي عليه السلام از آن جهت به تمام معني آزاد بود كه به تمام معني زاهد بود. درنامه اي به فرماندار بصره «عثمان بن حنيف» مي نويسد: «و ان امامكم قد اكتفي من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه...»9 (بدان كه امام شما از دنيايش به همين دو جامه كهنه و از غذاهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است).

/ 6