ب ـ نياز به آرامش روحي
بهترين روش براي حفظ آرامش روحي فرزندان، همنشيني با آنان و مراقبت از احوال آنهاست. لحظاتي كه پدر و مادر در كنار فرزندانشان مي نشينند و با آنها سخن مي گويند يا بازي مي كنند، بهترين لحظات و بالاترين ارزشها براي فرزندان است؛ چرا كه وقتي كودك احساس كرد كه پدر به او توجه داشته، ناراحتي و خوشحالي او برايش مهم است، دلبستگي همراه با آرامش بيشتري به خانواده خود پيدا مي كند. و اينجاست كه روحيات پدر و مادر در او شكل مي گيرد، و آنها برايش به تكيه گاهي محكم، تبديل مي شوند. در اين صورت، كودك در خانه، احساس زيادي بودن نمي كند و امنيت روحي لازم را به دست مي آورد. امير مؤمنان علي عليه السلام به فرزندش امام حسن(ع) فرمود:«وَجَدتُكَ بَعضي بَل وَجَدْتُكَ كُلي حَتّي كاَنَّ شيئا لو اَصابَكَ اَصابَني و كاَنَّ الموتَ لَو اَتاكَ اَتاني. فَعَناني مِن أمرِكَ ما يُعنيني مِن اَمرِ نفسي»(2)تو را جزئي از خود، بلكه همه خود يافتم؛ آن چنان كه اگر ناراحتي به تو رسد، به من رسيده است؛ و اگر مرگ دامنت را گيرد، گويا دامن مرا گرفته است. بدين جهت، اهتمام به كار تو را اهتمام به كار خود يافتم.در محيط خانه، بعضي كودكان از گناه مي ترسند و بعضي از پدر. آنجا كه ترس از گناه باشد، ترسهاي
بي حساب وجود ندارد؛ آنجا مهد بهترين تربيت است. در آنجا اطفال به درستكاري و صحت عمل عادت مي كنند و معناي اين جمله را بخوبي مي فهمند كه «آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است» در آنجا كودكان مي دانند كه تنها بايد از گناه و تخلفات خود بترسند و بس. در چنين شرايطي، پدر با دارا بودن شخصيت و ابهت، رؤوف و مهربان است، آما آنجا كه ترس از پدر خشن و بداخلاق باشد، پدري كه بي جهت، ناسزا مي گويد و بي جهت، فرزندان را مي زند، خانه، كانوني گرم و باصفا و آرام نخواهد بود، زيرا در نظر اين كودكان تنها راضي نگاه داشتن پدر خودسر و مصون ماندن از شر او مهم است و بس.(3)
چند نكته
به كارگيري توصيه هاي زير، ميزان آرامش روحي حاكم بر محيط خانواده را افزايش مي دهد. در نتيجه، كودك با رواني سالم و آسوده، پرورش يافته، آينده درخشاني را براي خود پايه ريزي خواهد كرد.1ـ كودكي كه گفتار و رفتارش در خانه به مسخره گرفته شود، احساس ناامني خواهد كرد.2ـ كودكي كه در خانه، شاهد تبعيض و مشاجرات لفظي و عملي پدر و مادر خود باشد، امنيت خود را در معرض خطر مي بيند.3ـ كودكي كه دچار محروميت از محبت است، امنيت ندارد.4ـ كودكي كه پدر و مادرش ثبات اخلاقي ندارند و هر لحظه درخواست جديدي از كودك مي نمايند، با دلهره و ناامني روحي، زندگي خواهد كرد.5ـ طفلي كه والدينش زود از او راضي نمي شوند و توقعات آنها از توان جسمي كودك بالاتر است، دچار ناامني رواني خواهد شد.(4)ج ـ نياز ايمان به خدا
فطرت آدمي به گونه اي است كه اگر توسط عوامل خارجي، آلوده و منحرف نشود، به خدا و مبدأ هستي گرايش پيدا مي كند. كودك، همانند بسياري از بزرگسالان در پي درك و فهم بسياري از مسايل عالم هستي است و در حد ذهن خود، پدر و مادر را مورد خطاب قرار داده، براي فهم اين مسايل، آنها را تحت فشار سؤالاتش قرار مي دهد.پرورش مذهبي كودك و وابسته نمودن او به قدرتي بي پايان از وظايف مهم پدر و مادر است كه بايد با شيوه اي حساب شده و با استفاده از ابزار علمي و صحيح، صورت گيرد.پرورش مذهبي كودك بايد به گونه اي باشد كه روابط ااو را با خدا، با محيط و با خودش، تحت كنترل در آورد، به طوري كه مذهب بر تمام اعمال و رفتار او حاكم و مسلط باشد. از آنجا كه كودك از طريق چشم، گوش و دل با جهان و محيط اطرافخود، آشنا مي شود، مربي بايد در زمينه بهره برداري كودك از اين ابزار، او را در مسير ايمان به خدا هدايت كند، تا آرامش روحي او تأمين گردد.نياز كودك به ايمان الهي، يكي از نيازمنديهاي عمده اوست كه اگر برآورده نشود، او را دچار سردرگمي، بي هدفي و اضطراب مي كند. اگر او در جهان بيني خود براي نظام هستي، هدفي قايل نباشد، براي خودش نيز هدفي قايل نخواهد بود. از اين رو، مربيان بايد در پرورش اين نياز رواني از سن سه چهار سالگي اقدام كنند، زيرا اين دوران، بهترين و مناسب ترين دوران عمر كودك است كه مي توان به جهان بيني كودك جهت داد و او را متكي بر قدرت خداوند، تربيت نمود.تمرين نماز براي كودكان، يكي از وظايف مهم پدر و مادر است. آنها بايد فرزندان خود را به ارتباط با خدا عادت دهند. وقتي از امام صادق عليه السلام در مورد نماز خواندن كودكان سؤال شد فرمود:«بين هفت سال و شش سال.»(5)آموزش افعال و اجزاي نماز، كيفيت وضو، شهادتين، سمت راست و سمت چپ، قبله و ... از جمله مسايلي است كه بايد به كودك آموزش داده شود.نقش اقتصاد خانواده در تربيت كودك
يكي از مسايل مهم خانواده، تنظيم امور اقتصادي و تدبير درآمد و مصرف خانواده است. هر خانواده اي كه با برنامه ريزي حساب شده، هزينه هاي روزانه خود را بر اساس درآمدش تنظيم كند و در مصرف پول، نيازهاي ضروري افرادش را مورد توجه قرار دهد، با آسوده خاطري بيشتر زندگي خواهد كرد و از آرامش فزونتري برخوردار خواهد بود.برعكس، خانواده اي كه در امور اقتصادي زندگي، بدون تدبير حركت كند و براي مخارج خود حسابي نداشته باشد، علاوه بر بدهكاري، در اضطراب و نگراني هميشگي به سر خواهد برد و از وضع موجود جامعه و درآمدها گله مند و ناراضي خواهد بود.امام صادق(ع) مي فرمايد:«تمام كمالات در سه چيز جمع است كه يكي از آنها تقدير (اندازه گيري) در زندگي و معاش است.»(6)
همچنين مي فرمايد:«وقتي خداوند براي خانواده اي خير و خوبي بخواهد، سازش در زندگي و تدبير را به آنها عطا خواهد كرد.»(7)
تدبير در امور اقتصادي، نيازمند تفاهم و همفكري زن و شوهر است. در پرتو اين تعاون مي توان فرزنداني صرفه جو تربيت كرد. اگر فرزندان به درآمد مدير خانواده توجه نداشته باشند و بخواهند بي حساب خرج كنند، خانواده را به فقر و
ورشكستگي گرفتار خواهند كرد. كودكان كه همان پدران و مادران آينده هستند، بايد درس اقتصاد و هماهنگي بين دخل و خرج را در خانواده بياموزند. بايد مشكلات شغلي پدر و راههاي ضروري خرج را براي آنها تبيين كرد و آنها را در اقتصاد خانواده شريك دانست.مهمترين فردي كه مي تواند اين غريزه كودك را بيدار كرده، به آن جهت دهد، مادر است كه همزمان با تأمين نيازهاي غذايي و پوشاكي فرزندان، مي تواند روح قناعت، آبروداري و حفظ شخصيت انساني را به آنها آموزش دهد و از ايشان فرزنداني قانع و صرفه جو بار آورد.«سخاوت» يكي از جلوه هاي ارزنده اقتصاد سالم، در خانواده هاست.رشد و پرورش اين صفت، تحت مراقبتها و تربيتهاي پدر و مادر امكانپذير است. از آنجا كه پدر و مادر الگوي كودكان هستند و مورد تقليد آنها واقع مي شوند. اگر سخاوتمند باشند، يعني خودشان خرج كنند و در كارهاي خير شركت كنند، كودكان نيز از شيوه رفتاري آنها تقليد كرده، به تدريج به بخشندگي، كمك به مستمندان و امور خيريه عادت مي كنند.