اولين پرسشي كه فرا روي يك نظريهپرداز پيرامون "وحدت" ميتوان نهاد اين است كه چگونه وحدتي را مراد و منظور ميتوان كرد. آيا مقصود از اتحاد "وحدت" مطلق است يعني آنكه شيعه سني شود و يا سني شيعه؟ يا آنكه "وحدت تاكتيكي و مصلحتي" است يعني بنابر مقتضيات و شرايط اجتماعي و سياسي روز بايد در برابر دشمن مشترك و يا حادثهاي خاص با يكديگر متحد شد؟ و يا آنكه وحدت بر اساس حفظ منافع مشترك و ويژگيهاي خاصه همه گروهها و "وحدتي معقول" است؟حضرت امام(س) به هيچ روي "وحدت مطلق" ميان مذاهب اسلام را منظور نداشتند و وجود تفاوتها و اختلاف آرا را "حق طبيعي" همه دانسته و به رسميت ميشناختند."ما عازم هستيم كه تمام سلطهها را نابود سازيم و شما هم كوشش كنيد كه ملتها را با "حق" همراه كنيد و آنچه مهم است اين است كه شما در مذهب خود و ما در مذهب خودمان اخلاص را حفظ و به خداي تبارك و تعالي اعتماد داشته باشيم تا عنايت او شامل حال ما باشد و ما را از تحت اين سلطه خارج سازد7"اين توجه به حق در حقيقت رهنمودي به همؤ فرق اسلامي است تا دشمنان اسلام نتوانند با سلاح "مذهب عليه مذهب" يكديگر را به نزاع با هم بكشانند. در جاهاي ديگر نيز حضرت امام بر اين مساله حق تاكيد ميورزند:"لكن شرط عمده پايداري درباره حق است. بايد پايدار باشيم در حق خودمان، اينطور نباشد كه باطل در باطل خودش مجتمع باشد و ما در حق خودمان متفرق. ما كه مدعي اين هستيم كه اهل حق هستيم، مسلمانها كه اهل حق هستند، قرآن كتاب آنهاست، كعبه قبله آنهاست، كساني كه به اسلام ايمان آوردهاند و به حق ايمان آوردهاند بايد در اين حق خودشان مجتمع باشد و نگذارند اين باطلها كه باطل خودشان ميخواهند مجتمع بشوند، آنها پيروز شوند...8"