1. مفهوم توسعه به معناي مصطلح امروزي، مفهومي نو و مربوط به دهههاي اخير، و از مفاهيم پيچيده و متكثر است؛ و مكاتب گوناگون مدرنيسم، پست مدرنيسم و... با عنايت به زير ساختهاي فلسفي، معرفت شناختي، انسان شناختي و... به تعريف آن پرداختهاند. زير ساختها و بنيادهاي فكري اسلام نيز ميتواند ديدگاه خود را نسبت به اين مفهوم جديد، ظاهر سازد.2. نظام جمهوري اسلامي ايران، وقتي ميتواند به صورت عيني از جامعيّت اسلام دفاع كند كه پاسخگوي نيازهاي امروز جامعه باشد و با برنامهريزي و سازماندهي به توسعهي همراه با سعادت دنيوي و اخروي دست يابد. عينيت بخشيدن به اين ارمغان مهم، به حل چالشهاي فكري و اعتقادي در زمينهي توسعه يافتگي بستگي دارد.3. دانشمندان و اسلام شناسان، براي ايجاد نزديكي مفهوم جديد توسعه با اسلام، بايد به سراغ مفاهيمي همچون: عمران، احياي زمين، تعليم و تربيت نيروهاي انساني، سرمايهگذاري، كشاورزي، صنعت، تجارت، آبادي شهرها، توزيع عادلانهي ثروت، امنيت، وحدت اجتماعي و غيره بروند و از ترابط آنها، به ديدگاه اسلام در باب توسعه دست يازند.4. جامعهي توسعه يافته، بدون انسان شايسته، محقق نميشود؛ زيرا انسانشناسي، سنگ بناي علوم اجتماعي و انساني است. هر نظريّهي انسانشناسانهاي ميتواند بر توسعهي جامعه تأثير منفي يا مثبت بگذارد.5. اسلامشناسان، براي دريافت ديدگاه اسلام در باب توسعه، بايد نگاهي جامع بر منابع ديني داشته، نظر اسلام را نسبت به تمام شاخصهاي توسعه بررسي نمايند، تا تفسير صحيحي از توسعه ارائه دهند؛ و براي شناخت صحيح معاني آيات و روايات، روشمندانه عمل نمايند و از پيشفرضهاي تحميلي پرهيز كنند؛ البته توجه به پرسشهاي جديد و دريافت مفاهيم نو از متون ديني كاملا بجاست.6. توسعه بايد در راستاي رشد معنوي، الهي و تقرب جامعه به سوي حق تعالي انجام گيرد و نبايد همانند جوامع غربي خالي از اخلاق، تربيت، معنويت و حيات طيبه باشد؛ به عبارت ديگر، سياستمداران كشور، بايد هدفهاي سياست توسعه را دنبال نمايند كه مهمترين آنها عبارتاند از: توسعهي منابع انساني، گسترش توليدات مفيد، بهبود كيفيت زندگي، توسعهي متوازن، كاهش وابستگي به جهان خارج، تقويت توسعهي يكپارچه، همخواني و همراهي توسعه با عدالت اجتماعي اسلام.7. برخي از روشنفكران، پارهاي از عقايد مسلمانان را، باعث عقبماندگي و توسعه نيافتگي آنها دانستهاند؛ غافل از اينكه قرنها، جوامع اسلامي با وجود همين عقايد ديني از توسعهي فرهنگي، اجتماعي، اقتصاديِ والايي برخوردار بودند.پس تنپروري، عياشي، خوشگذراني، وقت كشي، بيهوده زيستي، عدم وجدان كاري، استعداد كُشي، فرار مغزها به خارج، ناكارآمدي برخي از مديران و بيتوجهي به دستاوردهاي جديد علمي را كه از مهمترين عوامل توسعه نيافتگي است، نبايد به نام دين ثبت كرد.اهتمام اسلام به علم، تأكيد بر كار و كوشش، اتقان و استواري در كارها، اهتمام به نظم و انضباط، عزت و سربلندي جامعهي اسلامي و ... از مفاهيم سازندهي توسعه در اسلام ميباشند و مفاهيمي مانند اعتقاد به معاد، نكوهش دنياطلبي، اعتقاد به قضا و قدر، توكل، زهد، قناعت و... با تفسير صحيح آنها، هيچگونه ناسازگاري با توسعه ندارد.8. نوشتار حاضر، پژوهشي است كه توسط فاضل ارجمند، جناب حجتالاسلام آقاي خليليان به انجام رسيده است. در اين پژوهش به مفهوم و انواع توسعه و پرسشهاي متعددي در اين زمينه پرداخته شده است.در پايان از همهي دستاندركاران مركز كه در ساماندهي اين اثر ارزشمند تلاش نمودهاند سپاسگزاري ميكنم، به ويژه از جناب آقاي محمد رضا باقرزاده مدير محترم گروه حقوق و سياست و نيز آقايان: سيد محمد علي داعينژاد، حميد كريمي، صدرالسادات، سيد مصطفي آل غفور و خصوصاً رياست محترم مركز مديريت و مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزهي علميه.عبدالحسين خسروپناه
جانشين مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزهي علميهي قم
پيشگفتار
توسعه از واژههايي است كه در ادبيات اقتصادي كشورهاي جهان سوّم، رواج شاياني داشته و در نيم قرن اخير، به عنوان هدفي مهم و ارزشمند قلمداد گرديده است. بديهي است كه توسعهي اقتصادي همراه با پيشرفت علم و تكنولوژي، براي افزايش كمي و كيفي توليدات و خدمات در جهت تسهيل زندگي مادّي بشر، زدودن فقر و محروميّت و بيكاري و رسيدن به آسايش و آرامش خاطر براي جوامع امري مطلوب است و برنامهريزي و تلاش براي دستيابي به آن ضرورت دارد و مورد تأكيد اسلام نيز ميباشد؛ ولي با توجّه به نظام اقتصادي اسلام، آيا به اين حد ميتوان اكتفا كرد و آن را هدف نهايي قرار داد؟ در نظام سرمايهداري فعلي، كه اكنون بر بيش از نيمي از كرهي زمين حاكم است، توسعه، چيزي جز تحولات سازنده در شيوههاي توليد نيست و براي اندازهگيري رشد و توسعهي جوامع، بايد به دنبال شاخصهاي اندازهگيريِ ميزانِ توليد جامعه بود؛[1] و براي شكوفايي اقتصاد، رشد مصرف، همگام با افزايش توليد توصيه ميگردد. در نتيجه، براي توسعهي بازار مصرف و تنوع بخشيدن به تمايلات و خواستههاي مادّي انسانها، بايد از شيوههاي مختلف، به ويژه تبليغات وسيع و گسترده، براي ايجاد ميل كاذب به مصرف، بهره جست و نظام فرهنگي و اجتماعي بايد در خدمت نظام اقتصادي قرار گيرد تا او را به مصرفِ بيشتر، راغب و نيازمند سازد. زيربناي تنظيم اصول و روشهاي اقتصاد سرمايهداري، صرفاً براساس تقويت انگيزهي مادّي بشر است؛ لذا هدف اصلي و نهايي، رشد اقتصادي و رفاه انسانهاست.در حالي كه، از نظر اسلام، رشد اقتصادي و رفاه اجتماعي، ابزاري براي رشد و تعالي اخلاق و كمالات انساني و آزادي از تعلّقات نفساني ميباشد؛ در تفكّر اسلامي، انگيزهي سودطلبي و حداكثر نمودن مطلوبيّتها و لذايذ مادّي نميتواند هدف اصلي و نهايي تلاش و كوشش انسان قلمداد گردد؛ بلكه اسلام با پذيرش كسب سود و لذّتهاي مادّي از راههاي مشروع، انسان را محور توسعه، و رشد و تعالي مادّي و معنوي را هدف آن قرار ميدهد؛ لذا مهمترين هدف بعثت انبياي الهي، تعليم و تربيت بشر در جهت رشد و تكامل مكارم اخلاقي اوست، تا انسان با عقل، تفكّر، اراده و اختيار، قدر و منزلت خود را در نظام خلقت، بهتر بشناسد و با انتخاب بهترين و كوتاهترين مسير، استعدادها و خلاقيّتهاي خود را شكوفا سازد؛ لذا فرهنگ اسلامي با تأكيد بر عناصري همچون: اهتمام نسبت به كسب علم و دانش، كار و تلاش، نظم و انضباط، انجام صحيح و استوار كارها و كسب عزّت و سربلندي جامعهي اسلامي، زمينههاي لازم و مناسب را براي پيمودن مسير توسعهي مورد نظر خود، به وجود آورده است.در اين نوشتار، هر يك از عناوين مذكور، به طور جداگانه و با استناد به آيات و روايات، مورد بحث قرار گرفته است. در اينجا ممكن است اين سؤال مطرح گردد كه با وجود اين كه اسلام داراي فرهنگي غني، پويا و حركت آفرين است، چرا اكثر كشورهاي اسلامي در زمرهي كشورهاي توسعه نيافته و عقب مانده قرار دارند؟ در پاسخ به اين سؤال، توجّه به دو نكته، لازم به نظر ميرسد:1. بين فرهنگ اسلامي و فرهنگ حاكم بر جوامع اسلامي فرق است؛ اوّلي، مبيّن ارزشها، عقايد، آداب و رسوم و عاداتي است كه از وحي الهي و سخن پيشوايان معصوم الهام گرفته، ولي فرهنگ حاكم بر جوامع اسلامي، آميختهاي از فرهنگ اصيل اسلام و برداشتهاي غلط و انحرافي و گاهي همراه با برخي خرافات است؛ بنابراين، اگر برداشت غلط و آميخته با خرافات، در ميان افراد جامعه رايج گردد، نبايد آن را به حساب اسلام و فرهنگ اسلامي بگذاريم.[2] 2. ممكن است برداشت ما از فرهنگ اسلامي، صحيح و از منابع معتبر و موثّق باشد، ولي در به كار بستنِ آن، اغراض و منافع شخصي يا گروهي را دخالت دهيم و در مرحلهي عمل، به دنبال ثروت اندوزي، كسب موقعيّت و مقام يا حفظ آن عنوان و شهرت بوده، توجهي به مصالح جامعه و نظام اسلامي نداشته باشيم؛ در اينجا نيز نبايد عملكرد خود را به پاي اسلام بگذاريم.البتّه ناگفته نماند كه وضعيّت فعلي جامعهي ما با وضعيّت مطلوبي كه يك نظام اسلامي از نظر اقتصادي و فرهنگي بايد ايجاد نمايد، فاصلهي زيادي دارد؛ ليكن با اينكه نهادها و سازمانهاي بينالمللي و حتي دشمنان نظام اسلامي، برخي پيشرفتهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي جمهوري اسلامي را از نظر كسب استقلال سياسي، بهبود وضع آموزش و بهداشت و غيره را ميپذيرند، ولي برخي از افراد جاهل و يا مغرض، ـ به عللي كه اكنون جاي بحث آن نيست ـ سعي ميكنند وضعيّت جامعهي اسلامي را بدتر از رژيم گذشته جلوه دهند. افراد مذكور اگر با انصاف به جوامع غربي توجّه نمايند در مييابند كه با وجود پيشرفت در علم و تكنولوژي، به خاطر سير قهقرايي در مسائل اخلاقي و معنوي، با مشكلات اجتماعي فراواني روبهرو هستند، به طوري كه بسياري از افراد در اين جوامع با اضطراب روحي مواجهاند و با احساس پوچي و بيهدفي در زندگي، گمشدهي حقيقي خود را ـ كه با ياد او، دلها آرام ميگيرد ـ در زندگي ماشيني نمييابند؛ لذا آمار قتل، جنايت، سرقت، فساد و فحشا و مبتلايان به بيماريهاي مربوط به اعصاب و روان، روز به روز افزايش يافته و با سست شدن بنيان خانواده، بيماريي چون ايدز، مانند كابوسي مرگبار در مقابل بشر، پديدار گشته است. پس آنها نيز به مدينهي فاضلهي مورد نظر خود دست نيافتهاند؛ بنابراين، تقليد كوركورانه از آنان براي ما نه مطلوب است و نه ممكن.مطلب مهم ديگر اينكه: همراه با رشد و پيشرفت علم و تكنولوژي، حفظ استقلال و عزّت براي جامعهي اسلامي، و حاكم شدن ارزشهاي اخلاقي و فرهنگ ديني در جامعه، از نظر اسلام، اهميّت به سزايي دارد؛ چون توسعهي بدون اعتقاد، ايمان و اخلاق، انسان را حريصتر، چپاولگرتر و متجاوزتر به جامعه تحويل ميدهد؛ و رسيدن به توسعه همراه با وابستگي و اتكا به كشورهاي پيشرفته، استقلال و عزّت را از جامعه ميگيرد و چنين توسعهاي نه تنها مطلوب و ارزشمند نبوده، بلكه همواره در معرض خطر فروپاشي است.نوشتهي حاضر كه به صورت بيست پرسش و پاسخ تنظيم گرديده، تلاشي است در جهت تبيين واژههايي از فرهنگ اصيل اسلام، كه زمينه ساز رسيدن جامعهي اسلامي به توسعهي اقتصادي ميباشد و از جهت ديگر، شبهات و اشكالات مطرح شده در برخي نوشتهها و سخنرانيها را، دربارهي ناسازگاري بخشي از فرهنگ و معارف اسلامي با توسعه، پاسخ ميدهد. در اين بخش، مقولاتي چون: دنيا طلبي و آخرت خواهي، توكل، رزق مقسوم (روزي معين و معلوم)، قضا و قدر، قوانين اسلام و مقتضيات زمان، مورد بررسي و تبيين قرار گرفته است.بر خود لازم ميدانم از همهي اساتيد معظّم حوزه و دانشگاه، به ويژه استاد فرزانه، حضرت آيت الله مصباح يزدي و جناب آقاي دكتر پرويز داودي و دكتر مرتضي قرهباغيان و حججاسلام، آقايان: غلامرضا مصباحي و حسنآقا نظري كه از ارشادات و راهنماييهاي آنان در تدوين اين مجموعه بهرهمند بودم، تشكر و قدرداني نمايم و از نظرات همهي صاحبنظران در رفع كاستيهاي موجود در اين نوشته استقبال مينمايم.محمد جمال خليليان