آشنایی با قرآن جلد 7

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

آشنایی با قرآن - جلد 7

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داستان آن غلام را شنيده ايد كه در خانه امام زين العابدين عليه السلام بود . سال قحطى و سختى بود و
باران نيامده بود . مردم به صحرا رفته بودند و دائما دعا مى كردند و نماز مى خواندند .

شخصى مى گويد :

من غلامى را در يك غربت و تنهايى و خلوت در آنجا ديدم . نماز خواندن و عبادت او و گريه و خشوع او و
مناجاتى كه با حق كرد و دعايى كه كرد مرا مجذوب كرد . من شك نكردم كه بارانى كه آمد از دعاى او بود .
دنبالش را گرفتم و تصميم گرفتم هرطور كه هست او را دراختيار بگيرم براى اينكه غلام او بشوم .

خدمت
امام زين العابدين عليه السلام رفتم و عرض كردم :

من مى خواهم اين غلام را از شما بخرم نه براى اينكه
غلام من باشد بلكه براى اينكه مخدوم من باشد و خدمتگزار او باشم . غلام را حاضر كردند . وقتى او را
خريدم
نگاه حسرتبارى به من كرد و گفت :

تو چه كسى هستى كه مرا از مولايم جدا كردى ؟

گفتم :
قربان تو
من تو را براى اين نخريدم كه تو را خدمتگزار خودم قرار بدهم
بلكه براى اين خريدم كه
خدمتگزار تو باشم . من در تو چيزى ديدم كه در كس ديگرى نديدم . جز براى اينكه خدمتگزار تو باشم هيچ قصد
و غرضى نداشتم . من مى خواهم از محضر تو بهره ببرم و بعد جريان را به او گفتم .

تا جريان را گفتم رو كرد
به آسمان و گفت :

خدايا اين رازى بود بين من و تو . من نمى خواستم بندگان تو از آن اطلاع پيدا كنند . حال
كه بندگانت را مطلع كرده اى خدايا مرا ببر . همين را گفت و جان به جانآفرين تسليم كرد .

بشر قدرت كتمان كردن دارد
اما چه چيزى را بايد كتمان كند ؟

يكى
بدى را كتمان مى كند و تظاهر به خوبى مى كند و ديگرى از اين قدرت و از اين كمال و توانايى به اين نحو
استفاده مى كند كه اسرارش را كه اگر مردم اطلاع پيدا كنند او را به عرش برين مى رسانند از مردم پنهان
نگاه دارد .

/ 182