آشنایی با قرآن جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
همين طور است اگر مى
گويم خانه
زمين و يا آسمان . ولى ممكن است كسى لغتى از خودش بسازد مثل بعضيها كه شوخى مى كنند و
الفاظى كه هيچ معنى ندارد پشت سر يكديگر رديف مى كنند و كلمه اى را به كار ببرد كه شما در هر كتاب لغتى
هم بگرديد آن را پيدا نكنيد
چون اساسا معنى ندارد يعنى پوچ و توخالى است
فقط لفظ است و هيچ محتوايى
ندارد .اين اصطلاح در باب كارها هم كه امورى واقعى هستند به كار مى رود . اگر انسان كارى را براى رسيدن به
حقيقتى كه مقتضاى طبيعت و فطرت انسان است يعنى كمال انسان به آن بستگى دارد انجام دهد اين كار "
بامعنا " ست . مثلا يك دانشآموز به مدرسه مى رود . براى چه ؟اين " براى " فورا پشت سرش مىآيد براى اينكه
درس بخواند و باسواد بشود . چرا مى خواهد باسواد شود ؟زيرا آدم بى سواد بى خبر است و بسيارى چيزها را
نمى فهمد . يك دانشآموز مى رود و با معلومات مى شود براى اينكه علم پيدا كند . اين را مى گوييم يك كار "
بامعنى "
كارى كه معنى اش هم در آن هست
زيرا اين كار مقدمه اى است براى رسيدن به چيزى كه خير است .اين خيرها در نهايت به كجا مى رسد ؟به جايى مى رسد كه آن خير
بالذات است و ديگر در آنجا چرا ندارد و
منطق الهى و منطق مادى در اين جهت تفاوتى ندارند . همان مساله مدرسه رفتن يك دانشآموز را دنبال مى
كنيم :يك كودك چرا مدرسه برود ؟براى اينكه درس بخواند . براى چه درس بخواند ؟تا داراى سواد و معلومات بشود
و بعد رشته اى مثل رشته فنى را انتخاب كند . براى چه رشته فنى را انتخاب كند ؟براى اينكه مهندس شود .
براى چه مهندس شود ؟(در اينجا دو جنبه فردى و اجتماعى پيدا
مى كند . حال جنبه فردى را درنظر مى گيريم) .